vasael.ir

کد خبر: ۶۸۸۰
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۸ - 15 March 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 56

جهاد| هدف از جهاد براندازی طاغوت و استقرار حکومت الهی است

وسائل- اسلام در هر زمانی حامی مظلوم است و با ظالمین جهاد می کند. اصل جهاد، با طواغیت است نه مطلق کفار. کافر طاغوت و فاسد و ظالم و مستکبر و متجاوز منظور است. لذا همه آیات قتال در قرآن بدون استثنا معلل اند و این تعلیل ها توضیحی برای عنوان سبیل الله است که از اجمال خارج می کند.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح دوشنبه ، چهارم بهمن ماه 1395 در جلسه پنجاه و ششم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بررسی جهاد علیه طاغوت به منظور اقامه دین مبین به تبیین حکم انجام جهاد تحت لوای پرچم جور پرداخت.

ادامه روایت نهی از جهاد زیر پرچم جور

استاد عالی حوزه علمیه در تبیین حکم این عمل به بررسی آیه شریفه «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ» و نکات مطرح معنای آیه پرداخت.

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

مایحصل به التکمین: الثالث: السعی لاقامه الدین

جهاد الطواغیت 11

ادامه روایت نهی از جهاد زیر پرچم جور

بحث درباره جهاد طواغیت بود و عرض شد شرک مقید به طاغوت است و جهاد اسلامی جهاد بر علیه حکومت های طاغوتی است. چه حکومت های کافر چه حکومت های مسلمان. به عبارت دیگر، جنگ با دولت های ظالم مطرح است نه جنگ با ملتها که مستضعفند. تعبیر سنتی که برخی فکر می کنند جهادابتدایی یعنی براندازی کفر و شرک و هر کسی که کافر باشد، باید یا اسلام را قبول کند یا کشته شود یا جزیه بدهد. این تمام نیست. از جمله استناد به روایت مفصلی از باب نهم کتاب جهاد وسایل الشیعه شد. برخی دیگر از نکات این روایت باقی ماند که در این جلسه بیان می کنیم.

درباره آیه شریفه «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ»[1]، قید «بانهم ظلموا» خاص است و غزوه بدر نیست. شامل هر زمان و مکانی می شود. به دلیل این بخش از روایت که بیان شد: «بِحُجَّةِ هَذِهِ الْآیَةِ یُقَاتِلُ مُؤْمِنُو کُلِّ زَمَان‏»[2] از این منظر جهاد ابتدایی در اسلامف ماهیت دفاعی دارد. دفاع از توحید و عدل در مقابل طواغیت و ظالمین. چون آنان به عدل و توحید هجوم می کنند. تا اینجا که ماهیت جهاد ابتدایی، دفاع از توحید و عدل است، علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری(ره) در مباحث جهاد آورده اند که جهاد ابتدایی برای دفاع توحید خالص است. اما نفرمودند که جبهه مقابل جهاد ابتدایی چه کسانی هستند؟ اما طبیعی است که باید جبهه مقابل دشمنان توحید و عدل باشند که شامل طواغیت است نه ملت ها.

اسلام در هر زمانی حامی مظلوم است و با ظالمین جهاد می کند. اصل جهاد، با طواغیت است نه مطلق کفار. کافر طاغوت و فاسد و ظالم و مستکبر و متجاوز منظور است. لذا همه آیات قتال در قرآن بدون استثنا معلل اند و این تعلیل ها توضیحی برای عنوان سبیل الله است که از اجمال خارج می کند. لذا می فرماید: «إِنَّمَا أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ قَامُوا بِمَا وَصَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الشَّرَائِطِ الَّتِی شَرَطَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ فِی الْإِیمَانِ وَ الْجِهَادِ وَ مَنْ کَانَ قَائِماً بِتِلْکَ الشَّرَائِطِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ هُوَ مَظْلُومٌ وَ مَأْذُونٌ لَهُ فِی الْجِهَادِ بِذَلِکَ الْمَعْنَى وَ مَنْ کَانَ عَلَى خِلَافِ ذَلِکَ فَهُوَ ظَالِمٌ وَ لَیْسَ مِنَ الْمَظْلُومِینَ»[3] این اشاره به عنوان جهادی است که در زمان بنی امیه و بنی عباس اتفاق می افتد که جهادشان کشور گشایی و سلطه گری است نه جنگ با طواغیت؛ بلکه جنگ با ملتها بود. علاوه بر آنکه ملتزم به احکام اسلام هم نمی شدند.

در بخشی از روایت می فرماید: «أُمِرَ بِدُعَائِهِ إِلَى اللَّه‏» یکی از قرائن که جهاد ابتدایی ماهیت جهاد طواغیت را دارد، چون یکی از شروط جهاد، دعوت به خداست. این وظیفه به عهده چه کسی است؟ کسی که شرایط جهاد را نمی داند و خود حکومتش ظالمانه است، آیا می تواند به خدا دعوت کند؟ داعی الی الله انبیاء و در زمان ما ولی فقیه است. مانند نامه ای که امام در مقابل گورباچف نوشت. آیا آیه ای داریم که طواغیت را قبل از مبارزه به خدا دعوت کنیم؟ بله: «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏»[4] سیره رسول الله(ص) نیز همین بود که در مکاتبات و مراسلات ظهور یافت.

روایت در ادامه می فرماید: اگر کسی شرایط کامل را داشته باشد، اذن جهاد دارد وگرنه خیر. سپس قاعده ای را بیان می کند که فقها در اشتراک عالم وجچاهل و مومن و کافر در تکلیف را بیان می کنند: «لِأَنَّ حُکْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ فَرَائِضَهُ عَلَیْهِمْ سَوَاءٌ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ أَوْ حَادِثٍ یَکُونُ » همین که حکم الله واحد است، و آنچه در غزوه بدر اتفاق افتاده، آیه ثابت است: ««أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ»[5]. آیه معلل است  و حکم اولین و آخرین همین است. حال چه تفاوتی به اذن در قتال و امر به قتال است؟ «قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»[6]  بری گفته اند آیه قتال آیه موخر است و اذن در قتال را برداشته است. آیه «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ»[7] یا آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَة»[8]، اینها مقدم بر آیه اذن قتال است.

جواب این است که این فرمایش تمام نیست. آیه «قاتلوا» اشاره به کیفیت قتال و احکام آن دارد. خصوصا می فرماید «فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاق‏»[9] اما در آیه اذن قتال«أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ»[10]، علت قتال را بیان می کند. روایت نیز می فرماید حکم اولین و آخرین در آیه یکی است و آیه مُحَکم است. قبلا نیز بیان شد که به دلیل این آیه هر مومن در هر زمانی جهاد می کند. به چه داعی بگوییم آن آیات مقدم است و حاکمیت آیه اذن قتال را از بین می برد.

این هم دلیل دیگر بنابر قاعده اشتراک در تکلیف. بنابر این روایت، آن کفاری که مامور به قتال هستیم، کفار طاغوت اند نه مطلق کفار به هم کفار.

روایت درباره عمومیت و شمولین این تکلیف می فرماید: «الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ أَیْضاً فِی مَنْعِ الْحَوَادِثِ شُرَکَاءُ وَ الْفَرَائِضُ عَلَیْهِمْ وَاحِدَةٌ یُسْأَلُ الْآخِرُونَ مِنْ أَدَاءِ الْفَرَائِضِ عَمَّا یُسْأَلُ عَنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ یُحَاسَبُونَ عَمَّا بِهِ یُحَاسَبُونَ »[11]

عرض کردم نماز ، روزه، حج، زکات و سایر اعمال، با تقیه حکم دیگری پیدا می کند. اما در مساله جهاد چون مساله خون مطرح است، ائمه تقیه نکردند و رسما بیان می کنند که جهاد در رکاب ائمه جور جایز نیست و شرایطی را بیان می کنند.

سپس می فرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ عَلَى صِفَةِ مَنْ أَذِنَ اللَّهُ لَهُ فِی الْجِهَادِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَلَیْسَ مِنْ أَهْلِ الْجِهَادِ وَ لَیْسَ بِمَأْذُونٍ لَهُ فِیهِ حَتَّى یَفِی‏ءَ بِمَا شَرَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» یعنی کسی که این شرایط را نداشته باشد مجاهد نیست.

در انتهای روایت، امام توصیه ای اخلاقی می کنند: «فَلْیَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدٌ وَ لَا یَغْتَرَّ بِالْأَمَانِیِّ الَّتِی نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا مِنْ هَذِهِ الْأَحَادِیثِ الْکَاذِبَةِ عَلَى اللَّهِ الَّتِی یُکَذِّبُهَا الْقُرْآنُ وَ یَتَبَرَّأُ مِنْهَا وَ مِنْ حَمَلَتِهَا وَ رُوَاتِهَا وَ لَا یَقْدَمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشُبْهَةٍ لَا یُعْذَرُ بِهَا فَإِنَّهُ لَیْسَ وَرَاءَ الْمُتَعَرِّضِ لِلْقَتْلِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَنْزِلَةٌ یُؤْتَى اللَّهُ مِنْ قِبَلِهَا وَ هِیَ غَایَةُ الْأَعْمَالِ فِی عِظَمِ قَدْرِهَا»[12] تقوا پیشه کنید و مغرور نشوید به وعده های بهشتی. مانند کاری که اکنون داعشی ها انجام می دهند. به روایت دروغین که قرآن تکذیب می کند فریب نخورید. خود را نکشد و بگوید من مجاهدم و باید بهشت بروم. عذر او قابل قبول نیست.  

سوالی که زیاد مطرح می شود این است که رهبر داعشی ها که مربوط به امریکا و صهیونیستهاست و نیز مدیرانی که تفاله های حزب بعث هستند، هیچ. اما بدنه داعش، یعنی کسانی که عملیات انتحاری به قصد دفاع از اسلام انجام می دهند و گمان می کنند کارشان دفاع از اسلام است و قطع دارند بهشت می روند، آیا همین که جهاد می کنند، واقعا بهشتی هستند؟! برخی از نظر اصولی می گویند مگر نمی گویید حجیت قطع ذاتی است و از هر راهی حاصل شود حجت است؟ این افراد قطع پیدا کردند و به قطع خود عمل کرده اند! حکم چیست؟

جواب این است که بنابر این روایت می فرماید خیر؛ اینگونه نیست این افراد منقاد باشند. بلکه حقیقت امرشان این است که در مساله مهم دماء، باید توقف می کردند و شرایط جهاد را آگاه می شدند. که با چه کسی و در رکاب چه کسی جهاد کنند. لذا بر خلاف تقوا عمل کردند. لذا امام می فرمایند: «فریب روایاتی که قرآن تکذیب می کند، نخورید.»  مانند صحیحه عیص بن قاسم که قبلا خواندیم که فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ لِأَحَدِکُمْ نَفْسَانِ یُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ یُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ کَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِیَةً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَکِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ تَخْرُجُونَ»[13] خدا دو جان نداده که کشته بشوید و بعد زنده شوید و گونه دیگری زندگی کنیم. ببنید برای چه چیز خروج می کنید.

در ادامه توصیه، امام می فرماید: «فَلْیَحْکُمِ امْرُؤٌ لِنَفْسِهِ وَ لْیُرِهَا کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَعْرِضُهَا عَلَیْهِ فَإِنَّهُ لَا أَحَدَ أَعْلَمُ بِالْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنْ وَجَدَهَا قَائِمَةً بِمَا شَرَطَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الْجِهَادِ فَلْیُقْدِمْ عَلَى الْجِهَادِ وَ إِنْ عَلِمَ تَقْصِیراً فَلْیُصْلِحْهَا وَ لْیُقِمْهَا عَلَى مَا فَرَضَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَیْهَا مِنَ الْجِهَادِ ثُمَّ لْیُقْدِمْ بِهَا وَ هِیَ طَاهِرَةٌ مُطَهَّرَةٌ مِنْ کُلِّ دَنَسٍ یَحُولُ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ جِهَادِهَا»[14]

هر کس خودش را بر کتاب خدا عرضه کند، هیچکس بهتر از انسان خود را نمی شناسد. اگر شرایط جهاد را در خود دید، برای جهاد اقدام کند. و اگر می داند کوتاهی کرده، خود را اصلاح کند و آنچه خداوند واجب کرده فراهم کند. و خود را از آلودگی ها نجات دهد.

در نهایت امام می فرماید: علی رغم همه این موارد، ما نمی گوییم جهاد نروید: «وَ لَسْنَا نَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ الْجِهَادَ وَ هُوَ عَلَى خِلَافِ مَا وَصَفْنَا مِنْ شَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُجَاهِدِینَ لَا تُجَاهِدُوا وَ لَکِنْ نَقُولُ قَدْ عَلَّمْنَاکُمْ مَا شَرَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَهْلِ الْجِهَادِ الَّذِینَ بَایَعَهُمْ وَ اشْتَرَى مِنْهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِالْجِنَانِ فَلْیُصْلِحِ امْرُؤٌ مَا عَلِمَ مِنْ نَفْسِهِ مِنْ تَقْصِیرٍ عَنْ ذَلِکَ وَ لْیَعْرِضْهَا عَلَى شَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ رَأَى أَنَّهُ قَدْ وَفَى بِهَا وَ تَکَامَلَتْ فِیهِ فَإِنَّهُ مِمَّنْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی الْجِهَادِ وَ إِنْ أَبَى إِلَّا أَنْ یَکُونَ مُجَاهِداً عَلَى مَا فِیهِ مِنَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَعَاصِی وَ الْمَحَارِمِ وَ الْإِقْدَامِ عَلَى الْجِهَادِ بِالتَّخْبِیطِ وَ الْعَمَى وَ الْقُدُومِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْجَهْلِ وَ الرِّوَایَاتِ الْکَاذِبَةِ فَلَقَدْ لَعَمْرِی جَاءَ الْأَثَرُ فِیمَنْ فَعَلَ هَذَا الْفِعْلَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَنْصُرُ هَذَا الدِّینَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ امْرُؤٌ وَ لْیَحْذَرْ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ»؛ یعنی خطاب به کسانی که زیر پرچم جائر به جهاد می رفتند، می فرماید نمی گوییم جهاد نروید. بلکه شرایط جهاد را یاد دادیم. خودتان را اصلاح کنید، شرایط جهاد را فراهم کنید. پس هر کس حائز شرایط شد و کاملا فراهم شد، اذن به جهاد وجود دارد. اما اگر بگوید من کار ندارم و می روم با کفار بجنگم، علی رغم همه گناهانی که در جنگ انجام می دهم، و بدون بصیرت و چشم بسته وارد جهاد می شود، کشته می شود و باید به خداوند به دلیل جهل و روایات دروغینی که آموخته باید حساب پس بدهد. روایت صحیح از پیامبر نیز وارد شده که خداوند دین خود را پیروز می کند، اما به وسیله اقوامی که خود بهره ای به اسلام ندارد. که اشاره به جهاد بنی عباس و بنی امیه است. در سایه این جهاد ها، نهایتا اسلام توسعه یافت اما این افراد مرتکب جنایاتی شدند که ارتباطی به اسلام ندارد و باید پاسخگوی جنایات خودشان باشند. چون به شرایط جهاد عمل نکردند. جهادشان با طواغیت نبود بلکه با ملتها و مستضعفین بود. در حالی که فلسفه جهاد نجات مستضعفین ولو کفار بود.

کتاب های اهل سنت دال بر این است که نسبت به جهاد طلب، هر کسی که کافر بما هوم کافر باشد، به او می گویند مسلمان می شوید یا خیر؟ اگر گفت نه باید از دم تیغ بگذرد یا سب شود یا جزیه دهد. بحث آنها با طواغیت تنها نبود، با ملت ها هم بود. حتی در فقه عامه غیر جنگجویان نیز حربی محسوب می شوند.

منظور این است که هدف جهاد اسلامی براندازی حکومت های طاغوتی و تشکیل حکومت بر مبنای اسلام و تبلیغ اسلام و نجات مردم کافر از استضعاف کفر است.

البته بحث رژیم صهیونیستی متفاوت است. هر کس در آن سرزمین فلسطین زندگی می کنند، غاصب است. دیگر مساله حکومت نیست. همه شهروندان دولت رژیم صهیونیستی که از اروپا و روسیه آمده اند و به آنجا مهاجرت کرده اند، غاصب محسوب می شوند و اگر جهاد ما با آنها اتفاق بیفتد، صرفا جهاد با طاغوت نیست بلکه از مصادیق تام جهاد دفاعی است. در واقع ما با یک حکومت و نظام غاصب رو به رو هستیم. اما فرض ما در صحنه عمل این است که اگر کسی بگوید ما به همه شرایط جهاد ملتزم هستیم، ولی به یک هندو بگوییم اسلم تسلم، والا می کشیم! اینگونه نیست. بلکه جهاد با طواغیت است. که آن هم درجه بندی و اولویت بندی می شوند. طاغوت اکبر امروز آمریکاست و رژیم صهیونیستی حساب دیگری دارد و یک رژیم جعلی است. برخی برای مردم صهیونیست حقوق و مشروعیتی قایل می شوند، در حالی که آنها اصلا ملت نیستند بلکه غاصبان حقوق ملت دیگر هستند. کما اینکه نسبت به اصل یهودیان و مسیحیان و مسلمانانی که ساکن فلسطین هستند، چنین مطلبی را قایل نیستیم.  لذا حضرت آقا همه را به رفراندوم دعوت می کنند. فلسطینی های واقعی که در فلسطین هستند و یا از خانه هایشان بیرون رانده شدند و در سطح جهان هستند، همه پرسی شود . اما رژیم صهیونیستی تن به چنین مساله ای نمی دهد چون باعث زوال رژیم می شود.

به هر حال، در انتهای روایت می فرماید: انسان تقوا پیشه کند و برحذر باشد که مانند این افراد بشود که با روایات دروغ جهاد می کنند.

بحث دیگری نیز در روایت مطرح می شود که یک قاعده است مانند عذاب بلا بیان. اتمام حجت می کنند و می فرماید: «فَقَدْ بُیِّنَ لَکُمْ وَ لَا عُذْرَ لَکُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ فِی الْجَهْلِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ».

در مجموع از این روایت استفاده می شود که آیات قتال معلل است و مخاطب قتال نیز طواغیت هستند.

روایت دیگر از همین باب نهم، چنین است: «وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیِّ»؛[15] روایت از نظر سند صحیح است و در سند ابن ابی عمیر است که «مراسیله کمسانیده». این روایت مفصل است. می گوید خدمت امام صادق(ع) در مکه بودم. عده از معتزله وارد شدند و گفتگویی میان حضرت و این افراد انجام شد. مباحث مختلفی مطرح شد. اینان گفتند: « فَوَجَدْنَا رَجُلًا لَهُ عَقْلٌ وَ دِینٌ وَ مُرُوءَةٌ وَ مَوْضِعٌ وَ مَعْدِنٌ لِلْخِلَافَةِ وَ هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ فَأَرَدْنَا أَنْ نَجْتَمِعَ عَلَیْهِ فَنُبَایِعَهُ ثُمَّ نَظْهَرَ مَعَهُ فَمَنْ کَانَ تَابَعَنَا فَهُوَ مِنَّا وَ کُنَّا مِنْهُ وَ مَنِ اعْتَزَلَنَا کَفَفْنَا عَنْهُ وَ مَنْ نَصَبَ لَنَا جَاهَدْنَاهُ وَ نَصَبْنَا لَهُ عَلَى بَغْیِهِ وَ رَدِّهِ إِلَى الْحَقِّ وَ أَهْلِهِ و قَدْ أَحْبَبْنَا أَنْ نَعْرِضَ ذَلِکَ عَلَیْکَ فَتَدْخُلَ مَعَنَا فَإِنَّهُ لَا غِنَى بِنَا عَنْ مِثْلِکَ لِمَوْضِعِکَ وَ کَثْرَةِ شِیعَتِکَ».[16] اهل شام خلیفه شان را کشته اند و اختلاف زیادی میانشان رخ داده و در حال تفرق اند. ما شخصی را یافتیم که می خواهیم با او بیعت کنیم. آن شخص هم عاقل و دیندار و قوی است. نامش محمد بن عبد الله بن الحسن است. که مربوط به قیام علویینی است که علیه امام صادق(ع) قیام کردند. گفتند کسی که از ما تبعیت کند از ماست و کسی که کار به ما نداشته باشد ما هم کاری به او نداریم. و کسی که مخالفت کند علیه او جهاد می کنیم چون باغی محسوب می شود. جهاد می کنیم تا به امر خدا بر گردد.

امام سوال می کنند: آیا همه شما مانند همین فرد که سوال کرد، هستید؟ گفتند بله. سپس حضرت چنمد سوال از آنان می کنند. خلاصه روایت این که حضرت فقه مذاهب دیگر را تخطئه می کنند و اصول جهاد صحیح را بیان می کنند و می فرمایند: شما اشتباه می کنید و به نقل از پیامبر(ص) قاعده ای بیان می کنند: «مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ»؛ کسی که رهبری جهاد را به دست بگیرد در حالی که شایسته تر از او در امر جهاد وجود دارد، گمراه است و خود را به سختی انداخته است. و  این سخن تعریضی است نسبت به عبد الله بن حسن.

توضیح روایت در جلسه آینده.

 

پایان جلسه پنجاه و ششم

***

 


[1] . حج/ 39.

[2] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص 38.

[3] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص 38.

[4] . طه/ 43 و 44.

[5] . حج/ 39.

[6] . توبه/ 29.

[7] . توبه/ 191.

[8] . بقره/ 193.

[9] . محمد/ 4.

[10] . حج/ 39.

[11] . (وسائل‏الشیعة، ج15 ، ص38.

[12] . وسائل‏الشیعة، ج15 ، ص40.

[13] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص50 – الکافی، ج8 ، ص264.

[14] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص40.

[15] . وسائل‏الشیعة،  ج15،  ص41.

[16] . وسائل‏الشیعة،  ج15،  ص41 : ادامه روایت چنین است: فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ کُلُّکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَالَ عَمْرٌو قَالُوا نَعَمْ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا نَسْخَطُ إِذَا عُصِیَ اللَّهُ فَأَمَّا إِذَا أُطِیعَ رَضِینَا إِلَى أَنْ قَالَ یَا عَمْرُو أَ رَأَیْتَ لَوْ بَایَعْتُ صَاحِبَکَ الَّذِی تَدْعُونِی إِلَى بَیْعَتِهِ ثُمَّ اجْتَمَعَتْ لَکُمُ الْأُمَّةُ فَلَمْ یَخْتَلِفْ عَلَیْکُمْ رَجُلَانِ فِیهَا فَأَفْضَیْتُمْ إِلَى الْمُشْرِکِینَ الَّذِینَ لَا یُسْلِمُونَ وَ لَا یُؤَدُّونَ الْجِزْیَةَ أَ کَانَ عِنْدَکُمْ وَ عِنْدَ صَاحِبِکُمْ مِنَ الْعِلْمِ مَا تَسِیرُونَ فِیهِ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْمُشْرِکِینَ فِی حُرُوبِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَتَصْنَعُ مَا ذَا قَالَ نَدْعُوهُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ فَإِنْ أَبَوْا دَعَوْنَاهُمْ إِلَى الْجِزْیَةِ قَالَ إِنْ کَانُوا مَجُوساً لَیْسُوا بِأَهْلِ الْکِتَابِ قَالَ سَوَاءٌ قَالَ وَ إِنْ کَانُوا مُشْرِکِی الْعَرَبِ وَ عَبَدَةَ الْأَوْثَانِ قَالَ سَوَاءٌ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْقُرْآنِ تَقْرَؤُهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ‏ اقْرَأْ قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ فَاسْتِثْنَاءُ اللَّهِ تَعَالَى وَ اشْتِرَاطُهُ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَهُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یُؤْتَوُا الْکِتَابَ سَوَاءٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ عَمَّنْ أَخَذْتَ ذَا قَالَ سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ قَالَ فَدَعْ ذَا ثُمَّ ذَکَرَ احْتِجَاجَهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ طَوِیلٌ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَمْرِو بْنِ عُبَیْدٍ فَقَالَ یَا عَمْرُو اتَّقِ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ أَیُّهَا الرَّهْطُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی وَ کَانَ خَیْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

مقرر: قطبی

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳