vasael.ir

کد خبر: ۶۸۶۸
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۸ - 07 January 2018
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 47

بررسی معنای لغوی و اصطلاحی طاغوت

وسائل- ما دو جریان و دو دستگاه و نظام داریم که در مقابل یکدیگرند: نظام توحیدی و نظام طاغوتی. سردمدار نظام توحیدی انبیاء و اوصیا الهی و جانشینان آنان هستند. در زمان غیبت، مطلق نواب عام امام زمان(ع) است. و سردمداران نظام طاغوتی دستگاههای حاکم جائر است. که بر دو قسم است: دستگاه کفر و جور. علاوه بر این دستگاهها، نمادهایشان نیز مطرح است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح سه شنبه ، چهاردهم دی ماه 1395 در جلسه چهل و هفتم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بررسی جهاد برای اقامه دین موضوع جهاد علیه طاغوت را مورد بررسی قرار داد.

استاد عالی سطح خارج حوزه علمیه قم معنای لغوی و اصطلاحی طاغوت را مورد اشاره قرار داد و سپس طاغوت در قرآن تبیین کرد.

طاغوت از مصدر «طغیان» گرفته شده است. طغیان یعنی تجاوز از حد. طغی طغیانا، یعنی جاوز الحد. راغب اصفهانی نیز طغیان را ، تجاوز حدود از گناه می داند.

واژه طغیان و مشتقات آن در قرآن

در قرآن شریف، واژه طغیان، درباره آدمی و آب به کار رفته است. همچنین در مورد توزین نیز بکار رفته است: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ»[2] شاید از این آیات استفاده شود که طغیان در لغت، مطلق تجاوز از حد است. اما طغیان از حدود یعنی گناه

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در ادامه واژگان مشتق مربوط به طاغوت را مورد بررسی قرار داد

واژه اول : طغی

واژه دوم: طغوا

واژه سوم: طاغیه

واژه چهارم: اطغی

واژه پنجم: طاغوت

واژه ششم: طاغین و طاغون

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

مایحصل به التکمین: الثالث: السعی لاقامه الدین

جهاد الطواغیت - 2

بحث درباره معنای لغوی و اصطلاحی طاغوت بود. طاغوت از مصدر «طغیان» گرفته شده است. طغیان یعنی تجاوز از حد. طغی طغیانا، یعنی جاوز الحد. راغب اصفهانی نیز طغیان را ، تجاوز حدود از گناه می داند. یعنی هر گناهی را طغیان می داند. و طغیان عام را استعاره گرفته شده است. مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: « الطغیان من قولک طغى الماء یطغى إذا تجاوز الحد و الطاغیة الجبار العنید»[1] وقتی عربها می گویند طغی الماء یعنی از حد گذشت می خواهد سیل شود.

واژه طغیان و مشتقات آن در قرآن

در قرآن شریف، واژه طغیان، درباره آدمی و آب به کار رفته است. همچنین در مورد توزین نیز بکار رفته است: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ»[2] شاید از این آیات استفاده شود که طغیان در لغت، مطلق تجاوز از حد است. اما طغیان از حدود یعنی گناه، طغیان از حقوق مردم یعنی ظلم، طغیان آب نیز یعنی سیل. همه این موارد از باب تطبیق است وگرنه طغیان یعنی تجاوز از حد.

واژه اول : طغی

درباره انسان، قرآن شریف فرعون را مثال می زند. در سوره طه می فرماید: « اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏»[3] یعنی از حدود الهی تجاوز کرد همچنین به حقوق مردم.

یا در باره آب می فرماید: « إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ»[4]  یا می فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی‏ أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیراً»[5] یعنی ما هر چه کافران را بترسانیم، بر طغیان بزرگشان افزوده می شود. یعنی بیشتر مقاومت می کنند.

بنابراین واژه طغیان که مصدر است در قرآن به کار رفته است.

واژه دوم: طغوا.

واژه دیگر، «طغوا» است: «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها»[6] این واژه اسم مصدر از طغیان است. همانطور که در مفردات قاموس هم آمده و سوره شمس نیز آمده است که ثمود به واسطه طغیانی که داشت، پیامبر خدا را تکذیب کرد و به این قوم گفته شده قوم طغیانگر.

واژه سوم: طاغیه

واژه «طاغیه» نیز به کار رفته که اسم فاعل طغیان است: « فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ»[7] مجمع البیان این واژه را به معنای مصدر گرفته مانند «عافیه» که می تواند دو معنا داشته باشد. یکی اینکه ثمود به سبب طغیانشان در برابر پیامبر هلاک شدند. دوم اینکه به صاعقه اطلاق شود که قومخح ثمود به وسیله آن هلاک شدند. چون صاعقه ویرانگر است و از حد می گذرد. به همین دلیل می فرماید: «فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ». چون در ادامه می فرماید: « وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ»[8] و این «ریح» می تواند قرینه باشد که منظور از طاغیه، صاعقه است. هر دو معنا صحیح است.

الان در زبان عربی معاصر به حاکمان ستمگر «طاغیه» می گویند.

واژه چهارم: اطغی

واژه چهارم، «اطغی» است یعنی متجاوزتر و  ظالم تر: « وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‏»[9] ممکن است «اطغی» ذکر عام بعد از خاص باشد، و ممکن است فراتر و مهمتر و بالاتر از «اظلم» باشد. بالاتر از اطغی نیز «طاغوت» است.

آیه شریفه می فرماید: « وَ لَیَزیدَنَّ کَثیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً »[10] طغیان زائد و کفر زائد،  می شود «طاغوت». کما اینکه اشاره کردیم که فرمود: « وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیراً ».[11]

بنابراین ملاحظه می کنید طغیان در لغت به معنای تجاوز از حد است و مشتقات متعددی دارد.

واژه پنجم: طاغوت

در جلسه قبل اشاره کردیم که طاغوت یعنی نهایت و اوج ظلم و تجاوز به حدود الهی و حقوق مردم و مقابله با انبیا و توحید و خداپرستی را  طاغوت می گویند.در قرآن شریف نیز هشت مرتبه رفته است و همانطور که نقل شد از مفردات راغب، خدایان دروغین، مردمان متجاوز، حاکمان ظالم، قاضیان باطل، بت ها، بت پرستان، کاهن و ساحر، شیطان و همه این موارد عنوان طاغوت اطلاق می شود. علتش هم این است که همه این موارد سردمداران و نمادها و مظاهر مقابله با توحید و انبیاء و ایمان به خدا باشد. بالاتر از بت و شیطان و کاهن و ساحر و جباران نمادی نیست. چون همین ها در مقابل انبیاء می ایستادند.

آیه اول: در آیه شریفه آمده است: «یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوت‏»[12] که درمورد قضاوت باطل است. دلیلش این است که قضاوت باطل بما هو باطل منظور نیست. بلکه آیه شریفه داستانی دارد: « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً»[13]

داستان این است که نزاعی بین یکی از منافقین و یکی از یهودیان درگرفت. آن یهودی به خاطر صداق و امانت و اعتقادی که به پیامبر داشت، قبول کرد که با آن منافق که ادعای مسلمانی می کرد، محضر پیامبر اسلام(ص) بروند. اما آن منافق قبول نکرد و گفت باید نزد قاضی دوران جاهلیت برویم. یعنی «کعب بن اشرف». معلوم بود که در زمان اسلام بلساط قضاوت دوران جاهلی برپا بود. آن منافق این پیشنهاد را داد. و این آیه نازل شد: که اگر واقعا مسلمان هستند، چرا اراده قضاوت طاغوت کرده اند؟

البته این قضاوت نماد طاغوت در آن زمان بود و در مقابل حکم به ما انزل الله است و خداوند به این شدت پاسخ می دهد که «یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ»[14]  یعنی مطلق قضاوت دستگاه باطل که بخشی از نظام جاهلی بود، باید به قضاوت حکومت حق رو بیاورند. و اینجا قضاوت دستگاه باطل صدق عنوان طاغوت است.

آیه دوم: یا آیه شریفه: « ِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»[15]  شاید بتوان استفاده کرد که کفر به طاغوت واجب است. یعنی انکار و برائت و بالاتر از آن مقابله با طاغوت. چون مانند لا اله الا الله است که ایمان دو ساحتی است: یک قلمرو سلبی و قلمرو دیگر ایجابی است. یا به عبارت دیگر تولی و تبری.

آیه سوم: اوج طغیان و مقابله با ایمان، این آیه شریفه است که می فرماید برخی از اهل کتاب بر بت ها سجده می کدند در حالی که ادعای ایمان می کردند تا به مشرکین بگویند ما در اردوگاه شما هستیم نه پیامبر. قرآن می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً»[16] کسانی که ادعای ایمان و کتاب می کردند، به (جبت) بت و بت پرستان ایمان می آوردند. و درباره کافران می گفتند از مومنین بهترند. و این اشاره به کعب بن اشرف است که در قرآن به طاغوت معرفی شده است. این به لات و عزی سجده می کرد تا دل مشرکین را به دست آورد!

آیه چهارم: آیه دیگر: «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ»[17] در این آیه خداوند عده ای را مورد لعن و غضب قرار داده: برخی از آنان را مسخ کرده و برخی طاغوت (بت) را می پرستیدند، که منظور یهود باشد. «عَبَدَ الطَّاغُوتَ» یعنی به ظاهر کتاب و تورات دارند، اما لازمه تورات ایمان به انبیاء است. اما به جای ایمان به انبیا، به خاطر دنیاپرستی، تابع دستگاههای حکومتی ظلم و ستم هستند که گفته شده «عَبَدَ الطَّاغُوتَ».

وجه بت پرستی این است که در آیات دیگر می فرماید: « اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏»[18]  احبار و رهبان همان طاغوت است. که اتفاقا یکی از معانی طاغوت را کاهن و ساحر ذکر کرده اند. نمادها و دستگاههای اعلایی که در مقابل توحید مقاومت می کنند.

آیه پنجم: آیه دیگر، «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ»[19] یعنی مقابله عبادت الهی و مقابله عبادت طاغوت، مانند دو دستگاه حق و باطل همیشه بوده است.

فلسفه بعثت انبیاء ، از یک طرف دعوت به توحید و بندگی خداست، از طرف دیگر اجتناب از طاغوت است. آیا اجتناب یعنی قبول نکردن، خیر؛ بلکه یعنی جزو دستگاه طاغوت نشوند و زیر بار دستگاه طاغوت نروند. آیا به معنای مبارزه و مقابله با طاغوت است؟ از این آیه به دست نمی آید. اما معنای مهمتری به دست می آید: ما دو جریان داریم که باهم مقابله می کنند: توحید و و رهبری انبیاء، جریان طاغوت و رهبری سردمردان کفر و بت پرستی و شیطان پرستی و جادو ...

آیه ششم: آیه دیگر: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»[20] یعنی عده ای مسلمان در مکه بودند اما زیر یوغ طاغوت یعنی مشرکین قریش بودند. آیه بعد می فرماید: در این صف آرایی دو دستگاه است: مقاتله فی سبیل الله و مقاتله فی سبیل الطاغوت. آیه تصریح می کند: « فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ».

از این آیه به ضمیمه آیات دیگر می توان استفاده کرد که چند تکلیف درباره طاغوت وجود دارد:

تکلیف اول کفر به طاغوت است. تکلیف دوم، عدم قبول دستگاه قضاوت طاغوت است. تکلیف سوم، مقاتله و مقابله با طاغوت است.

 حالا طاغوت خواه بت باشد، خواه ساحر و کاهن باشد، خواه دستگاه جائر و ظالم باشد. خواه اعلا درجه دشمنان انبیاء و اوصیاء باشد. این دشمنان در اصطلاح قرآن و روایات طاغوت نامیده می شود. چون ائمه(ع) مظهر توحیدند و کسانی که با آنان مقابله کنند، طاغوت است. نسبت به اهل کتاب مانند یهود که گفته شده عبد الطاغوت، چون تابع دشمنان پیامبر بودند.

آیه هفتم: آیه دیگر، « وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ»[21] این آیه مدح افراد مومن است که یکی از ویژگی هایشان اجتناب از عبادت طاغوت است. نه عبادت بت ها، بلکه زیر بار نرفتن حکومت های جائر و ستمگر منظور است.

آیه هشتم: آیات دیگر نیز طاغوت را به معنای حاکم ستمگر به کار برده است: « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»[22] کار انبیاء، اخراج مردم از ظلمت به سوی نور است. برعکس کار دستگاه طاغوتی که اخراج مردم از نور به ظلمت است. دستگاه مقابل دستگاه انبیاء، طاغوت نامیده شده است.

واژه ششم: طاغین و طاغون

واژه طاغین نیز جمع طغیان است: «وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغینَ»[23] یا می فرماید: «أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ»[24] علاوه بر دستگاه ستمگر، به اقوام هم گفته می شود که به دلیل مقابله با انبیاء الهی، طغیانگر محسوب شده اند.

جمع بندی

ما دو جریان و دو دستگاه و نظام داریم که در مقابل یکدیگرند: نظام توحیدی و نظام طاغوتی. سردمدار نظام توحیدی انبیاء و اوصیا الهی و جانشینان آنان هستند. در زمان غیبت، مطلق نواب عام امام زمان(ع) است. و سردمداران نظام طاغوتی دستگاههای حاکم جائر است. که بر دو قسم است: دستگاه کفر و جور. علاوه بر این دستگاهها، نمادهایشان نیز مطرح است. بت و سحر و کاهن و معبد و... صدق نیز طاغوت می کند و مامور عدم پذیرش آنها هستیم.

از مجموع آیات چند حکم استفاده می شود: از نظر عقیدتی نباید دستگاه طاغوت را قبول کنیم. باید تبری و اجتناب و در صورت ضرورت مقابله و مقاتله کنیم. که بحث ما در جهاد «مقاتله» است: « الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»[25].

بنابراین مقابله با طاغوت با همه این مظاهر در مقابل دستگاه الهی، واجب است.

 

پایان جلسه چهل و هفتم

***

 


[1] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص140.

[2] . الرحمن / 7 و 8.

[3] . طه / 24 – نازعات /  17.

[4] . حاقه/ 11.

[5] . اسراء/ 60.

[6] . شمس/11.

[7] . حاقه/5.

[8] . حاقه/6.

[9] . نجم/52.

[10] . مائده/ 64.

[11] . اسراء/60.

[12] . نساء/60.

[13] . همان/60.

[14] . همان/ 60.

[15] . بقره/ 256.

[16] . نساء/51.

[17] . مائده/60.

[18] . توبه/31.

[19] . نحل / 36.

[20] . نساء/ 75 و 76.

[21] . زمر/ 17.

[22] . بقره/ 257.

[23] . صافات / 30.

[24] . ذاریات / 53.

[25] . نساء/ 76.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳