vasael.ir

کد خبر: ۶۸۶۲
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۶ - 09 December 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 42

بررسی احکام پنج گانه قبول ولایت از طرف جائر

وسائل- شیعیانی که به عراق به سوریه می روند و جهاد می کنند، جدا از اینکه تحت اذن ولایت و رهبری می روند و سرباز ولایت محسوب می شوند، و از این نظر کارشان عظیم است، صرف نظر از این موارد، اگر گفته شود در خدمت یک حکومت غیر شرعی در یک کشور هستند، باز هم ارزشمند است. چون باعث تقویت امامت الهی و قدرت برای پیشرفت دین می شود. و این کار واجب است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح سه شنبه ، هفتم دی ماه 1395 در جلسه چهل و دوم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بحث بررسی ادله منع ملازمه بین اقامه دولت و ریاست دولت، و سعی در اقامه حکم اسلامی به تبیین قبول ولایت از جائر در احادیث و سیره معصومین پرداخت.

عضو عالی جامعه مدرسین در تبیین موارد استثناء از حکم حرمت قبول ولایت عنوان کرد: یکی از موارد استثنا قبول ولایت از سوی حاکم جائر، مصالح بندگان است؛ بدون اختلاف بنابر ظاهر عبارات که حکایت شده که قبول مسئولیت جائز است اگر بتواند حق را به حق دار برساند. به دلیل اجماع و سنت صحیح.

استاد برجسته سطح خارج حوزه علمیه قم در تبیین استثناء حرمت قبول ولایت از جائر به بیان سیره امام علی (ع) در همکاری با خلفای پس از سقیفه پرداخت.

مطلبی بالاتر از این روایات این است که تمسک کنیم به سیره امیرالمومنین(ع) در تعامل با خلفاء. ایشان بعد از داستان سقیفه و بعد از شهادت صدیقه کبری(س)، با حکومت تعامل و همکاری می کرد. مثلا ایشان قاضی ارشد و وزیر یا مشاور بود. تا جایی که حضرت موقعی که برای بیعت فشار آوردند، فرمود: «أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً»؛[3] من وزیر شما باشم بهتر از اینکه امیرتان باشم. وزارت منصبی است ولو استشهادی. کارها به او ارجاع داده می شد.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان سپس به بررسی ادله جواز قبول ولایت از طرف جائر در موارد استثناء پرداخت.

روایت اول: شیخ در ادامه می فرمایند: «و یدل علیه النبوی الذی رواه الصدوق فی حدیث المناهی قال: مَنْ تَوَلَّى عِرَافَةَ قَوْمٍ أَتَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَدَاهُ مَغْلُولَتَانِ إِلَى عُنُقِهِ فَإِنْ قَامَ فِیهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَطْلَقَهُ اللَّهُ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً هُوِیَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»

روایت دوم: در ادامه مرحوم شیخ روایت دیگری نقل می فرمایند: «و عن عقاب الأعمال: مَنْ تَوَلَّى عِرَافَةَ قَوْمٍ وَ لَمْ یُحْسِنْ فِیهِمْ حُبِسَ عَلَى شَفِیرِ جَهَنَّمَ بِکُلِّ یَوْمٍ أَلْفَ سَنَةٍ وَ حُشِرَ وَ یَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ فَإِنْ کَانَ قَامَ فِیهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلَقَهَا اللَّهُ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً هُوِیَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ سَبْعِینَ خَرِیفا

روایت سوم: روایت بعدی که مرحوم شیخ نقل می فرماید: « صحیحة زید الشحام المحکیة عن الأمالی عن أبی عبد الله ع: مَنْ تَوَلَّى أَمْراً مِنْ أُمُورِ النَّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بَابَهُ وَ رَفَعَ سِتْرَهُ وَ نَظَرَ فِی أُمُورِ النَّاسِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُؤْمِنَ رَوْعَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ»

روایت چهارم: روایت بعدی، « و روایة زیاد بن أبی سلمة عن أبی الحسن موسى ع: یَا زِیَادُ لَأَنْ أَسْقُطَ مِنْ حَالِقٍ فَأَتَقَطَّعَ قِطْعَةً قِطْعَةً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَوَلَّى لِأَحَدٍ مِنْهُمْ عَمَلًا أَوْ أَطَأَ بِسَاطَ أَحَدِهِمْ إِلَّا لِمَا ذَا قُلْتُ لَا أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ إِلَّا لِتَفْرِیجِ کُرْبَةٍ عَنْ مُؤْمِنٍ أَوْ فَکِّ أَسْرِهِ أَوْ قَضَاءِ دَیْنِهِ»

روایت پنجم: روایت بعدی که مرحوم شیخ نقل می کنند مربوط به علی بن یقطین است که قبلا خواندیم: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ السُّلْطَانِ أَوْلِیَاءَ یَدْفَعُ بِهِمْ عَنْ أَوْلِیَائِهِ»[11]  همچنین روایت امام صادق(ع) که فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ قَضَاءُ حَوَائِجِ الْإِخْوَانِ»

استاد عالی حوزه علمیه قم در ادامه به بررسی حکم اباحه و جواز قبول ولایت از طرف جائر در اقوال برخی از علما پرداخت.

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

مایحصل به التکمین: الثالث: السعی لاقامه الدین

بررسی ادله منع ملازمه بین اقامه دولت و ریاست دولت، و سعی در اقامه حکم اسلامی

قبول الولایة من قبل السلطان الجائر 3

بحث در قبول ولایت از سوی حاکم جائر به جهت تقویت دین بود. گفتیم فی نفسه قبول ولایت حرام است، غیر از معاصی ای که از آن حاصل می شود. این مساله استثنایی داشت و آن قبول ولایت لمصالح العباد است و این بلا اشکال است. در روایت علی بن یقطین آمده است: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ السُّلْطَانِ أَوْلِیَاءَ یَدْفَعُ بِهِمْ عَنْ أَوْلِیَائِهِ»[1] امام رضا(ع) می فرماید: بعضی از کسانی که با سلطان و حکومت کار می کنند، از اولیای الهی هستند که از دوستان و مومنین خود دفاع می کند.

مرحوم شیخ انصاری می فرماید: «یسوغ الولایة المذکورة أمران  أحدهما القیام بمصالح العباد بلا خلاف على الظاهر المصرح به فی المحکی عن بعض حیث قال أن تقلد الأمر من قبل الجائر جائز إذا تمکن معه من إیصال الحق لمستحقه بالإجماع و السنة الصحیحة».[2] یکی از موارد استثنا قبول ولایت از سوی حاکم جائر، مصالح بندگان است؛ بدون اختلاف بنابر ظاهر عبارات که حکایت شده که قبول مسئولیت جائز است اگر بتواند حق را به حق دار برساند. به دلیل اجماع و سنت صحیح.

سیره امیرالمومنین(ع)

مطلبی بالاتر از این روایات این است که تمسک کنیم به سیره امیرالمومنین(ع) در تعامل با خلفاء. ایشان بعد از داستان سقیفه و بعد از شهادت صدیقه کبری(س)، با حکومت تعامل و همکاری می کرد. مثلا ایشان قاضی ارشد و وزیر یا مشاور بود. تا جایی که حضرت موقعی که برای بیعت فشار آوردند، فرمود: «أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً»؛[3] من وزیر شما باشم بهتر از اینکه امیرتان باشم. وزارت منصبی است ولو استشهادی. کارها به او ارجاع داده می شد.

ان قلت: اولا و بالذات ولایت حق ایشان است و ولایت ایشان غصب شده . به ظاهر منصبی از طرف جائر است. وگرنه حسب واقع و نفس الامری، به دلیل حق ولایتی است که خداوند به ایشان داده است.

جواب: به همین استدلال، نسبت به نواب صاحب الامر در عصر غیبت مطلب ثابت است. یا کسانی که به اسم نواب آن حضرت در عصر غیبت، شروع به همکاری با حکومتها می کنند.

بنابراین اولا و بالذات به اذن خداست، ولی ظاهر امر این است که از سوی حکومت جائر است. این تعبیر را شیخ مفید(ره) در مغنیه آورده است. که ظاهر از ظرف متغلب است، ولی حسب واقع «بما فوض الله الیهم»؛ به خاطر تفویضی است که خداوند نموده است. در واقع حکومت جائر وسیله برای ایصال حق می شود به نفع مومنین. البته این اشکال می شود که چون گفتیم اصل تولی صرف نظر از معاصی، حرام است و چون شائبه تقویت سلطان و حاکم جائر می شود، حرام است. لذا در باب تزاحم باید بررسی شود.

روایات در قبول ولایت از سوی جائر

شیخ انصاری تمسک می کند به قرآن شریف: «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[4]. و نیز می فرماید: «و یدل علیه قبل الإجماع أن الولایة إن کانت محرمة لذاتها جاز ارتکابها لأجل المصالح و دفع المفاسد التی هو أهم من مفسدة انسلاک الشخص فی أعوان الظلمة بحسب الظاهر و إن کانت‌ لاستلزامها الظلم على الغیر فالمفروض عدم تحققه هنا»[5] ملاحظه می فرمایید که شیخ این مسایل را از جمله عنوان باب تزاحم قرار می دهد. می فرماید در همکاری با حکومت جائر مصلحتی داریم و دفع مفسده ای ، که اگر نباید محقق نمی شود مثل اجرای حدود الهی که قاضی عدل می خواهد. حکومت جائر هم قبول می کند. این مهمتر از اینکه وابستگی به دستگاه ظالم پیش بیاید. اجرای حدود الهی موضوعیت و مطلوبیت دارد. لذا بر همکاری با جائر مقدم می شود. این خلاصه فرمایش شیخ است. بله مفروض این است که در همکاری با حکومت جائر ظلم نکند. وگرنه بحث دیگری است.

روایت اول: شیخ در ادامه می فرمایند: «و یدل علیه النبوی الذی رواه الصدوق فی حدیث المناهی قال: مَنْ تَوَلَّى عِرَافَةَ قَوْمٍ أَتَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَدَاهُ مَغْلُولَتَانِ إِلَى عُنُقِهِ فَإِنْ قَامَ فِیهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَطْلَقَهُ اللَّهُ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً هُوِیَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»[6] یعنی اگر کسی مسئولیت مجموعه و مردمی را عهده دار شود، فرماندار، استاندار، مدیر کل، وزیر، قاضی و نماینده یا هرچه بشود، روز قیامت دست بسته می آورند تا حساب پس بدهد. یعنی گویا اصل بر اتهام است. چون او را دست بسته می آورند. چون امانت دار بوده باید بیاورند که آیا امنت داری کرده یا خیر؟ اگر حساب کردند و معلوم شد ادای امانت کرده است، و طبق دستور رفتار کرده، دستانش را آزاد می کند اما اگر ظلم و خیانت کرده و طبق مسئولیت رفتار نکرده، جهنمی می شود.

از اطلاق این روایت نبوی که مرحوم صدوق(ره) در مناهی نقل فرموده، استفاده می شود که اگر کسی عدالت را اجرا کند ولو پست و مسئولیتش از سوی دستگاه جائر باشد، بهشتی می شود؛ ولی اگر کسی مسئولیت داشته بلاشد و امانت را رعایت نکند، از سوی حاکم ظالم یا عادل باشد، جهنمی می شود. این روایت مشکل ما را حل می کند. یعنی جواز همکاری با حکومت های جائر را از نظر اینکه اگر عمل به عدل کند، درست می کند.

روایت دوم: در ادامه مرحوم شیخ روایت دیگری نقل می فرمایند: «و عن عقاب الأعمال: مَنْ تَوَلَّى عِرَافَةَ قَوْمٍ وَ لَمْ یُحْسِنْ فِیهِمْ حُبِسَ عَلَى شَفِیرِ جَهَنَّمَ بِکُلِّ یَوْمٍ أَلْفَ سَنَةٍ وَ حُشِرَ وَ یَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ فَإِنْ کَانَ قَامَ فِیهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلَقَهَا اللَّهُ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً هُوِیَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ سَبْعِینَ خَرِیفا[7] و لا یخفى أن العریف سیما فی ذلک الزمان لا یکون إلا من قبل الجائر»؛[8] این روایت دوم، آن روایت اول را مقید کرده است. در روایت اول، به نحو مطلق کسی را که مسئولیتی دارد چه از طرف حاکم عادل و چه از طرف حاکم ظالم، اصل بر اتهام است و دستانش را می بندند. اما در روایت دوم، می فرماید: متهم است و با دست بسته می آورند البته اگر خوب رفتار نکرده باشد « لَمْ یُحْسِنْ فِیهِمْ ». اگر کارآمدی نداشته باشد، باید جواب بدهد. اگر خوب جواب داد، آزادش می کنند اگرنه جهنم می رود.

بنابراین این روایت دوم، روایت اول را قید می کند. نتیجه چنین می شود که اگر کسی در حکومت عدل وظایفش را خوب انجام دهد و به مسئولیت امانت هم عمل کرده باشد، دیگر دست بسته نمی آوردنش. چون دیگر متهم نیست. این مطلب وجیه تر است. حال اگر کسی به مسئولیتش عمل کرده باشد چه در حکومت عادل و چه در حکومت ظالم، دستانش بسته نخواهد بود. اما اگر کسی کارآمد نباشد، چه در حکومت عادل و چه در حکومت ظالم، باید حساب پس دهد.

روایت سوم: روایت بعدی که مرحوم شیخ نقل می فرماید: « صحیحة زید الشحام المحکیة عن الأمالی عن أبی عبد الله ع: مَنْ تَوَلَّى أَمْراً مِنْ أُمُورِ النَّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بَابَهُ وَ رَفَعَ سِتْرَهُ وَ نَظَرَ فِی أُمُورِ النَّاسِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُؤْمِنَ رَوْعَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ»[9] یعنی اگر کسی مسئولیتی از مردم را به عهده بگیرد و به عدالت رفتار کند، و درب خانه اش را باز کند و در دسترس باشد و به مسائل مردم رسیدگی کند، برخداوند است که ترس او را از آتش جهنم زائل کند و با امینت وارد بهشت گرداند.

این روایت، فقط یک نکته اضافه دارد و آن بحث در دسترس بودن است. در زمان چگونه ممکن است؟ مسئولین دفتر و تشکیلات دارند و دسترسی مردم آسان نیست. روایت نمی خواهد نظم و تشکیلات و نوبت دهی و تقسیم کار و مدیریت را نفی کند، بلکه روایت می گوید مسئول نباید به گونه ای باشد که وقت رسیدگی برای مردم نداشته باشد. قبلا حاجب می گذاشتند. یعنی کسی که مردم را منع می کرد که دسترسی به حاکم داشته باشند. منظور روایت آن است.

روایت چهارم: روایت بعدی، « و روایة زیاد بن أبی سلمة عن أبی الحسن موسى ع: یَا زِیَادُ لَأَنْ أَسْقُطَ مِنْ حَالِقٍ فَأَتَقَطَّعَ قِطْعَةً قِطْعَةً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَوَلَّى لِأَحَدٍ مِنْهُمْ عَمَلًا أَوْ أَطَأَ بِسَاطَ أَحَدِهِمْ إِلَّا لِمَا ذَا قُلْتُ لَا أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ إِلَّا لِتَفْرِیجِ کُرْبَةٍ عَنْ مُؤْمِنٍ أَوْ فَکِّ أَسْرِهِ أَوْ قَضَاءِ دَیْنِهِ»[10] امام کاظم(ع) می فرماید: اگر مرا از کوه پرت کنند و قطعه قطعه شوم، برایم محبوب تر است که مسئولیتی را (از سوی دستگاه بنی عباس) قبول کنم یا به آنها سر بزنم و بر فرششان بنشینم. می دانی چرا؟ گفتم: نمی دانم فدایت شوم. فرمود: مگر اینکه بتوانم گشایشی برای یک انسان ایجاد کنم یا اسیری را آزاد کنم یا دین کسی را ادا کنم. یعنی امام می فرماید، اگر کسی مسئولیتی از طرف حاکم جائر بگیرد تا کارهای مردم را انجام دهد و مشکلشان را حل کند، ایراد ندارد. چون امام خودشان استثنا فرمودند. مگر اینکه بگوییم این روایت دال بر مسئولیت گرفتن نیست. بلکه مستقل از حکومت باشد و مقام و ارزش اجتماعی داشته باشد و گاهی نزد حکومت برای برآوردن حاجات مومنین شفاعت کند.

روایت پنجم: روایت بعدی که مرحوم شیخ نقل می کنند مربوط به علی بن یقطین است که قبلا خواندیم: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ السُّلْطَانِ أَوْلِیَاءَ یَدْفَعُ بِهِمْ عَنْ أَوْلِیَائِهِ»[11]  همچنین روایت امام صادق(ع) که فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ قَضَاءُ حَوَائِجِ الْإِخْوَانِ»[12] یعنی کفاره کار با حاکم غیرشرعی، این است که مشکلات مومنین را برآورده کند. اینکه می فرماید کفاره، یعنی اصلش جایز نیست.

حکم اباحه در قبول ولایت من قبل الجائر

مرحوم شیخ انصاری روایت را نقل می کنند: «و عن المقنع: وَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ یُحِبُّ آلَ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ فِی دِیوَانِ هَؤُلَاءِ فَیُقْتَلُ تَحْتَ رَایَتِهِمْ فَقَالَ یَحْشُرُهُ اللَّهُ عَلَى نِیَّتِهِ»[13]. از امام صادق(ع) سوال کردند مردی محب اهل بیت است ولی سرباز آنان(بنی عباس) است و زیر پرچم آنان کشته می شود. حضرت می فرماید: بر اساس نیتش محشور می شود. اگر نیت خوبی بود، بهشتی است و اگر نیت بدی داشت، جهنم می رود. نیت خوب هم یعنی خدمت به ملت.

شیخ از این روایت به دلیل مواسات و احسان به برادر دینی، حکم اباحه را استفاده کرده است و می فرماید این بحث مانند کذب است. مقتضای آن قبح و حرمت است اما کذب در اصلاح، جایز و گاه واجب می شود. خصوصا اگر باعث نجات جان یک انسان بی گناه شود.: «و ظاهرها إباحة الولایة من حیث هی مع المواساة و الإحسان بالإخوان فیکون نظیر الکذب فی الإصلاح و ربما یظهر من بعضها الاستحباب و ربما یظهر من‌ بعضها أن الدخول أولا غیر جائز إلا أن الإحسان إلى الإخوان کفارة له کمرسلة الصدوق المتقدمة. و فی ذیل روایة زیاد بن أبی سلمة المتقدمة: فإن ولیت شیئا من أعمالهم فأحسن إلى إخوانک فواحدة بواحدة‌ و الأولى أن یقال إن الولایة غیر المحرمة».[14] این کفاره یعنی دخول غیر از جواز است.  بعد از نقل این روایت، مرحوم شیخ می فرماید این ولایت غیر محرم است.

حکم کراهت در قبول ولایت من قبل الجائر

بنابراین یک قبول ولایت و مسئولیتی داریم که حرام نیست. اما نمی دانیم این ولایت غیر حرام، مباح است، مستحب است یا واجب. شیخ می فرماید: «منها ما یکون مرجوحة» گاه قبول مسئولیت مرجوح است نه راجح. یعنی حتی کراهت دارد. کدام ولایت؟ «و هو من تولى لهم لنظام معاشه قاصدا الإحسان فی خلال ذلک إلى المؤمنین و دفع الضرر عنهم» می خواهد زندگی را بگذراند، کارمند شود و حقوق بگیر شود تا از گرسنگی نمیرد! اما می گوید علی رغم اینکه با این دستگاه غیر شرعی کار می کنم، از طریق کارم به مومنین هم کمک می کنم و دفع ضرر می کنم. به چه دلیل؟ « ففی روایة أبی بصیر: مَا مِنْ جَبَّارٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مُؤْمِنٌ یَدْفَعُ اللَّهُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ أَقَلُّهُمْ حَظّاً فِی الْآخِرَةِ یَعْنِی أَقَلَّ الْمُؤْمِنِینَ حَظّاً لِصُحْبَةِ الْجَبَّارِ»[15] یعنی هر ستمگری در کنار خود انسان مومنی است که از انسان های مومن پشتیبانی می کند. این فرد، در مقایسه با مومنینی که با ستمگران نیستند، حظ و بهره اش در روز قیامت کمتر از دیگر مومنین است. پس معلوم می شود مرجوح و کراهت دارد حتی اگر کارگشایی کند.

حکم استحباب در قبول ولایت من قبل الجائر

گاه نیز قبول ولایت و مسئولیت در نظام غیر شرعی، مستحب است: « و منها ما یکون مستحبة و هی ولایة من لم یقصد بدخوله إلا الإحسان إلى المؤمنین»[16] کجا مستحب است؟ آنجا که با نیت کمک و احسان به مومنی پست و مسئولیت از سوی حاکم جائر قبول کند. ورود فقط و فقط برای حل مشکل مومنین است و برای خود هیچ مصلحتی در نظر نگرفته است.

«فعن رجال النجاشی فی ترجمة محمد بن إسماعیل بن بزیع عن أبی الحسن الرضا ع قال: اِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِأَبْوَابِ الظَّالِمِینَ مَنْ نَوَّرَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ لَهُ الْبُرْهَانَ وَ مَکَّنَ لَهُ فِی الْبِلَادِ لِیَدْفَعَ بِهِمْ عَنْ أَوْلِیَائِهِ وَ یُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ أُمُورَ الْمُسْلِمِینَ إِلَیْهِمْ یَلْجَأُ الْمُؤْمِنُ مِنَ الضُّرِّ وَ إِلَیْهِمْ یَفْزَعُ ذُو الْحَاجَةِ مِنْ شِیعَتِنَا وَ بِهِمْ یُؤْمِنُ اللَّهُ رَوْعَةَ الْمُؤْمِنِ فِی دَارِ الظَّلَمَةِ أُولَئِکَ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا أُولَئِکَ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ أُولَئِکَ نُورُ اللَّهِ فِی رَعِیَّتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَزْهَرُ نُورُهُمْ لِأَهْلِ السَّمَاوَاتِ کَمَا تَزْهَرُ الْکَوَاکِبُ الدُّرِّیَّةُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ أُولَئِکَ مِنْ نُورِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُضِی‏ءُ مِنْهُمُ الْقِیَامَةُ خُلِقُوا وَ اللَّهِ لِلْجَنَّةِ وَ خُلِقَتِ الْجَنَّةُ لَهُمْ فَهَنِیئاً لَهُمْ مَا عَلَى أَحَدِکُمْ أَنْ لَوْ شَاءَ لَنَالَ هَذَا کُلَّهُ قَالَ قُلْتُ بِمَا ذَا جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ تَکُونُ مَعَهُمْ فَتَسُرُّنَا بِإِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ مِنْ شِیعَتِنَا فَکُنْ مِنْهُمْ یَا مُحَمَّدُ».[17]

خیلی روایت عجیبی است. یکی از مصادیق این روایت مدافعین حرم اند. البته چند وجه دارند، یکی اینکه تحت اذن ولی شرعی و رهبرمان آنجا می روند و شهید می شوند. از این بابت، سرباز ولایت اند و در این هیچ بحثی نیست. اما اگر از این جهت هم بگذریم و از عنوان سرباز ولایت بودن صرف نظر کنیم و بگوییم آنها می روند اما به هر جهت، کارشان باعث تقویت دستگاه حکومت سوریه می شود که غیر شرعی است. باعث گشایش مردم شهرها یا مستضعفان آنجا می شود. علیرغم اینکه حکومت نیز سود می برد. اما خودشان هیچ انگیزه ای ندارند و حتی حاضرند جان خود را فدا کنند. از نظر فقهی، گفته اند دفاع از مسلمین حتی زیر پرچم جائر، جایز بلکه واجب است. حالا راوی روایت،  محمد بن إسماعیل بن بزیع است که با دستگاه حکومت بنی عباس کار می کرد و کارهای او برای مومنین مفید بود. ممکن است مستشاری هم بدهد. حکومت سوریه هم غیر شرعی است و هم ممکن است ضررهایی علیه شیعیان داشته باشد. در حق او چه گفته شده است؟

امام رضا(ع) چنین فرمود: همانا خداوند به وسیله اینان برهان و نور امامت و حقانیت امامت ثابت می شود. (یعنی از طریق دستگاه جور، امامت اهل بیت(ع) تقویت می شود. دقت کنید.) و زمینه تمکین و کسب قدرت  برای ولایت الهی فراهم می شود. چگونه؟ خداوند به وسیله اینان از مومنین دفاع می کند و امورات مسلمین را اصلاح می فرماید. پناه مسلمانان از ضرر و زیان همین افراد هستند. شیعیان محتاج به اینان مراجعه می کنند. به وسیله اینان، خداوند ترس را از دل شیعیان اهل بیت(ع) بر می دارد تا از ظالمین در دستگاه جور نترسند. (چون حس می کنند پشتیبانی دارند) اینان(که با دستگاه غیر شرعی کار می کنند) مومنین واقعی هستند. اینان امناء خدا در زمین هستند. اینان نور خداوند در بین مردم در روز قیامت اند. نور اینان آسمان ها را در بر می گیرد، همانگونه که نور ستارگان زمین را روشن می کند. اینان بلکه قیامت از نور اینان روشنایی می یابد. به خدا قسم اینان برای بهشت افریده شده اند و بهشت برای آنان خلق شده است. خوشا به حال اینان. چه می شد که بعضی از شما اینهمه پاداش نصیبش می شد؟ محمد بن إسماعیل بن بزیع گفت: چگونه؟ فرمود: با اینان باشد. با خوشحال کردن شیعیان اهل بیت، ما را خوشحال می کند. پس ای محمد از اینان بشو.

این روایت، با این اهمیت اشاره دارد که عده ای مشاور دستگاه جائر هستند، اما جایگاهی دارند که  پناهگاه شیعیان و مومنین می شوند. به وسیله این افراد امامت تقویت می شود. قدرت برای دین محقق می شود. لذا این افراد از مصادیق همان جهاد التمکین لاقامه الدین اند. به نظرم از این روایت، استحباب فهمیده نمی شود. ممکن است وجه استحباب برای شیخ انصاری(ره) این باشد که کمک به مومنین ثواب دارد و ثواب، واجب نیست. اما ما کجا وجوب را می فهمیم: از سه قید در این روایت: « نَوَّرَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ لَهُ الْبُرْهَانَ وَ مَکَّنَ لَهُ فِی الْبِلَادِ...... و یُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ أُمُورَ الْمُسْلِمِینَ»، به وسیله این فرد مومن در دستگاه ظالم، دلیل امامت و قدرت دین ایجاد می شود و امور مسلمین اصلاح می شود. و مصداق کامل آن در زمان ما، مدافعان حرم اند که باعث عزت اسلام و مسلمین، و و قوت دستگاه ولایت و امامت و باعث پیشرفت شده اند. بنابراین کسانی که با تنگ نظری می گویند: این افراد در دستگاه غیر شرعی خدمت می کنند و به ما ربطی ندارد، از فهم این روایات محروم اند.  شیعیانی که از پاکستان و افغانستان و عراق به سوریه می روند و جهاد می کنند، جدا از اینکه تحت اذن ولایت و رهبری می روند و سرباز ولایت محسوب می شوند، و از این نظر کارشان عظیم است، صرف نظر از این موارد اگر گفته شود در کنار دستگاه غیر شرعی هستند، باز هم ارزشمند است. چون باعث تقویت امامت الهی و قدرت برای پیشرفت دین می شود. و این کار واجب است.

همین کاری که جناب سید حسن نصر الله در لبنان انجام می دهد. حکومت لبنان غیرشرعی است. اما کار او در لبنان، نیروهای حزب الله در پارلمان یا وزیر هستند، همه باعث تقویت امامت الهی در لبنان شده اند. باعث اقتدار مسلمانان در مقابل کفار شده اند. ولو در چارچوب حکومت غیر شرعی. همچنین مومنینی که در حکومت افغانستان و عراق و سایر جهان هستند. می توانند به نحو عمل کنند که باعث تقویت دستگاه امامت الهی و ولایت و همچنین کسب قدرت شوند. این موضوع بحث ماست.

حکم وجوب در قبول ولایت من قبل الجائر

مرحوم شیخ(ره) در ادامه می فرماید گاه نیز قبول ولایت و مسئولیت در نظام غیر شرعی، واجب است: «و منها ما یکون واجبة و هو ما توقف الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر الواجبان علیه فإن ما لا یتم الواجب إلا به واجب مع القدرة و ربما یظهر من‌ کلمات جماعة عدم الوجوب فی هذه الصورة أیضا»[18] اگر امر به معروف و نهی از منکر واجب متوقف بر قبول ولایت از سوی جائر شود، این قبول واجب است و می تواند برود و امر به معروف و نهی از منکر کند. اما بعضی می گویند در صورت امر به معروف و نهی از منکر باز هم واجب نیست.

به «کنزالعرفان فی فقه القرآن» فاضل مقداد مراجعه کنید و بحث «فی البحث عن اشیاء یحرم التکسب بها اشیر الیها فی القرآن». قسم ثانی، ذیل این آیه شریفه: « قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[19] ده مورد را ذکر می فرماید که کدام واجب است، کدام مستحب و کدام راجح و کدام حرام است.

ادامه در جلسه بعد.

پایان جلسه چهل و دوم

***

 


[1] . الکافی، ج5 ،ص112.

[2] . کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمة)؛ ج‌1، ص: 219.

[3] . نهج البلاغه، خطبه 92.

[4] . یوسف/ 55.

[5] . کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمة)، ج‌1، ص:219  و 220‌.

[6] . الأمالی‏للصدوق، ص433، المجلس السادس و الستون -  وسائل‏الشیعة، ج15، ص353.

[7] . ثواب‏الأعمال، ص 288.

[8] . کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمة)، ج‌1، ص: 220.

[9] . الأمالی‏للصدوق، ص245،  المجلس الثالث و الأربعون.

[10] . الکافی، ج5 ، ص109.

[11]  الکافی، ج 5 ، ص112.

[12] . وسائل‏الشیعة، ج17، ص192.

[13] . وسائل‏الشیعة، ج17، ص193.

[14] . کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمة)؛ ج‌1، ص: 220.

[15] . الکافی، ج5 ، ص111.

[16] . کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمة)؛ ج‌1، ص: 221.

[17] . رجال‏النجاشی، ص331 – بحارالأنوار، ج72، ص 381.

[18] . کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمة)؛ ج‌1، ص: 221.

[19] . یوسف/ 55.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۰:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۳۰:۲۴
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۱:۲۳
اذان مغرب
۱۹:۵۸:۵۳