vasael.ir

کد خبر: ۶۸۳۳
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۵ - 02 December 2017
دوره فقه امر به معروف/استاد الهی خراسانی/ جلسه67 و 68

امر به معرف و نهی از منکر در روایات اهل تسنن

وسائل -غزالی و دیگر فقهای اهل تسنن در مورد امر به معروف ونهی از منکر سخنان قابل توجهی داشته اند اما مع ذلک در تالیفات اهل حدیث و اشاعره اقبال چندانی به امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد نه رسائل متعددی نگاشته اند ونه در صحاح خود بابی را به آن اختصاص داده اند ولی هرچه به زمان معاصر نزدیک تر می شویم بیشتر به آن پرداخته اند

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی وسائل؛  حجت‌الاسلام‌ و المسلمین الهی خراسانی در جلسه 67 و 68 سلسله دروس فقه با موضوع «امر به‌ معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» به بررسی روایات اهل تسسن یرامون امر به معروف و نهی از منکر پرداخت.

موضوع:نتیجه گیری بحث روایات

جدای از بحث تواتر معنوی و اجمالی اگر کسی به دنبال استناد به روایات صحیح و معتبر باشد به چنددسته از روایات می تواند استناد کند:

  1. روایاتی که تصریح داشتند به فریضه بودن امر به معروف ،مانند:
  1. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ؛ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ جَمِیعاً، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَکَ وَ تَعَالى‏- أَعْطى‏ مُحَمَّداً صلى الله علیه و آله شَرَائِعَ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسى‏ وَ عِیسى‏ علیهم السلام التَّوْحِیدَ وَ الْإِخْلَاصَ وَ خَلْعَ الْأَنْدَادِ، وَ الْفِطْرَةَ الْحَنِیفِیَّةَ السَّمْحَةَ، وَ لَارَهْبَانِیَّةَ، وَ لَا سِیَاحَةَو....
  2. وَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى عَشَرَةِ أَسْهُمٍ

 

2-روایات مدح ومذمت نسبت به ترک امر به معروف و نهی از منکر،مانند:

  1. المحاسن النَّوْفَلِیُّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَ‏ اللَّهَ‏ لَیُبْغِضُ‏ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ.
  2. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الزُّهْرِی‏ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام، قَالَ: «وَیْلٌ‏ لِقَوْمٍ‏ لَایَدِینُونَ اللَّهَ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ».
  3. وصیت امیر المومنین که محل بحث ما وصیت دوم بود
  4. «قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ لَا یُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْکَرِ سِرّاً مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ، فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ الْمُنْکَرَ جِهَاراً فَلَمْ تُغَیِّرْ ذَلِکَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِیقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ»
  5. چند روایت که در کافی هستند همه به یک اسناد: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: «کَیْفَ بِکُمْ إِذَا فَسَدَ نِسَاؤُکُمْ وَ فَسَقَ شُبَّانُکُمْ، وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ؟!»فَقِیلَ لَهُ: وَ یَکُونُ ذَلِکَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ؟!قَالَ: «نَعَمْ، وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ، کَیْفَ بِکُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْکَرِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ» قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ یَکُونُ ذَلِکَ؟!قَالَ: «نَعَمْ، وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ، کَیْفَ بِکُمْ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً؟!

همین 2 طایفه از روایات در اثبات وجوب کافی می باشد .

روایات در منابع اهل تسنن:

با اینکه غزالی ودیگر فقهای اهل تسنن در مورد امر به معروف ونهی از منکر سخنان قابل توجهی داشته اند اما مع ذلک در تالیفات اهل حدیث و اشاعره اقبال چندانی به امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد نه رسائل متعددی نگاشته اند ونه در صحاح خود بابی را به آن اختصاص داده اند ولی هرچه به زمان معاصر نزدیک تر می شویم بیشتر به آن پرداخته اند مثلا در سنن ابی داود بابی به آن اختصاص داده شده است ، لذا چند نمونه از روایات امر به معروف ونهی از منکر را از این کتاب سنن ابن ماجه بیان می کنیم:

روایت اول:

 حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ هِشَامٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ، وَانْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ، قَبْلَ أَنْ تَدْعُوا فَلَا یُسْتَجَابَ لَکُمْ»[1]

دلالت روایت واضح است:۱- امر کرده است به امر و نهی کردنُ۲-وعید داده شده است به ترک کردن که دعاها مستجاب نمی شود.

بررسی سندی:تنها اشکالی که دارد عاصم بن عمرو بن عثمان است که مجهول است ولی این روایت در کتبی مانند مسند احمد حنبل و صحیح ابن حبان و تهذیب الکمال با سندی متفاوت تخریج شده است.

روایت دوم:

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، وَأَبُو أُسَامَةَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ، عَنْ قَیْسِ بْنِ أَبِی حَازِمٍ، قَالَ: قَامَ أَبُو بَکْرٍ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: " یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ تَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآیَةَ: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ} [المائدة: 105] ، وَإِنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوُا الْمُنْکَرَ لَا یُغَیِّرُونَهُ، أَوْشَکَ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابِهِ» ، قَالَ أَبُو أُسَامَةَ مَرَّةً أُخْرَى: فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ[2]

اسناد این روایت با مبانی اهل تسنن صحیح می باشد.

تخریج :سنن اب داود حدیث 4338وسنن ترمذی حدیث 3057مسند ابو یعلی موصلی حدیث 128سنن ابن ابان حدیث 304

روایت سوم:

حدثنا أبو کریب . حدثنا أبو معاویة عن الأعمش عن إسماعیل بن رجاء عن أبیه عن أبی سعید الخدری . وعن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن أبی سعید الخدری قال أخرج مروان المنبر فی هذا الیوم . ولم یکن یخرج . وبدأت بالخطبة قبل الصلاة  ولم یکن یبدأ بها . فقال أبو سعید أما هذا فقد قض ماعلیه . سمعت رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول  : ( من رأى منکم منکرا . فاستطاع أن یغیره بیده فلیغیره بیده . فإن لم یستطع فبلسانه . فإن لم یستطع فبقلبه . وذلک أضعف الإیمان ) [3]

اسناد حدیث طبق مبانی اهل تسنن صحیح است .و در کتب مختلفی تخریج شده است.

بخشی از روایات نیز دارای استحکام سندی نمی باشند از قبیل:

روایت چهارم

حدثنا علی بن محمد . حدثنا وکیع عن إسرائیل عن أبی إسحاق عن عبید الله ابن جریر عن أبیه قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم  : ( مامن قوم یعمل فیهم بالمعاصی هم أعز منهم وأمنع لایغیرون إلا عمهم الله بعقاب ) [4].

این روایت بعلت وجود عبید الله بن جریر سندش حسن می باشد و حدیث مقبول می باشد.

تخریج:احمد حنبل ح 3644و صحیح ابن ابان ح 300والمعجم الکبیر ح 2380و سنن بیهقی و...

دسته دیگر از روایاتی که آورده اند در باب کلمه عدل و سلطان جائر می باشد ، مانند:

روایت پنجم

حَدَّثَنَا رَاشِدُ بْنُ سَعِیدٍ الرَّمْلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی غَالِبٍ، عَنْ أَبِی أُمَامَةَ، قَالَ: عَرَضَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ عِنْدَ الْجَمْرَةِ الْأُولَى، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ فَسَکَتَ عَنْهُ، فَلَمَّا رَمَى الْجَمْرَةَ الثَّانِیَةَ، سَأَلَهُ، فَسَکَتَ عَنْهُ، فَلَمَّا رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ، وَضَعَ رِجْلَهُ فِی الْغَرْزِ لِیَرْکَبَ، قَالَ: «أَیْنَ السَّائِلُ؟» قَالَ: أَنَا، یَا رَسُولَ اللَّهِ ‍‍ قَالَ: «کَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ ذِی سُلْطَانٍ جَائِرٍ»[5]

تخریج:احمد حنبل ح 25 15 و....

نسبت به سند روایت اختلاف است ،در مجمع الزوائد ابو غالب در سند ذکر شده ولیاینجا ابی غالب عن ابی امامه،ابی غالب توسط ابن سعد و نسائی و سجستانی تضعیف شده است ولی دار قطنی او را توثیق نموده است و ابن عدی گفته لاباس به

از آنجائیکه اختلافی است برخی استناد کرده اند به اینکه اگر از اجلاء کسی از او نقل کرده باشند طبق قاعده تابعیت می توان از او نقل نمود،اما اشکال این است که این قاعده در این سند برای عطیه قابل جریان است نه او ، یعنی اینکه این آقا روایت مشابهی را در منزله ورتبه او از راوی دیگری نقل کرده باشد یعنی گوئیا در واقع این را یکبار ابی غالب از ابی امامه نقل کرده است ویکبار عطیه از ابی سعید خدری به این ترتیب منشا حدیث واحد می شود وبعد به خاطر اینکه این تابع یک حدیث صحیح است می توان آن را تصحیح نمود ویعنی احتمالا این دو روایت منشاواحدی دارند و لذاشاید بتوان جای این دو را عوض نمود و این تقریبا نزدیک به نظریهتعویض سند می باشد.

ولی مشکل این است که در روایت ابوسعید خود عطیه مشکل دار است و تصریح به ضعف او شده است و لذا گفته اند این قاعده اینجا پیاده نمی شود و عده ای گفته اند توثیق رسمی برخی کفایت می کند ولذا روایت حسن می باشد.

 

خارج فقه:جلسه 68                     تاریخ16/1/96

موضوع:بررسی روایات اهل تسنن

روایت ششم

حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، وَأَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا یَحْقِرْ أَحَدُکُمْ نَفْسَهُ» ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَحْقِرُ أَحَدُنَا نَفْسَهُ؟ قَالَ: " یَرَى أَمْرًا لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ مَقَالٌ، ثُمَّ لَا یَقُولُ فِیهِ، فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: مَا مَنَعَکَ أَنْ تَقُولَ فِی کَذَا وَکَذَا؟ فَیَقُولُ: خَشْیَةُ النَّاسِ، فَیَقُولُ: فَإِیَّایَ کُنْتَ أَحَقَّ أَنْ تَخْشَى "[6]

واضح است حرفی که باید می زد جنبه انکاری داشته است و موضوع آننهی از منکر می باشد،که انسان وظیفه مداخله دارد و انسان به سبب عدم مداخله در فعل غیر واجب مواخذه نمی شود.ولی در این نقلبه سبب ترک این کار مواخذه می شود و این در واقع وجوب فی الجمله حداقل در مرتبه لسانی می باشد.

بررسی سند:

سند روایت قابل تصحیح است، تنها نکته آن نسبت به ابوالبختری سعید بن فیروز طائی می باشد که اینها از قبیله طی هستند و در مورد او گفته اند ثقه و ثبت اما ابن سعد در طبقات گفته است کان کثیر الحدیث یرسل حدیثه و یروی عن اصحاب رسول الله(ص) ولم یسمع من کبیر فماکان من حدیثه سماعا فهو صحیح و ماکان عن فهو ضعیف و لذا در این روایت می گوید عن ابی سعید و ایشان چون کثیر الارسال هستند برخی گفتهاند احادیث معنعن او را نباید پذیرفت مگر اینکه خودش شنیده باشد البته غیر ابن سعد این جهت رامانع ندانسته اندو حدیث را صحیح شمرده اند از جمله خود ابن ماجه

تخریج:احمد بن حنبل و تحفه الاشراف ج3ص358ومسندجامع ج6ص446

روایت هفتم:

حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى أَنْبَأَنَا حَمَّادُ بْنُ زَیْدٍ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ زَیْدِ بْنِ جَدْعَانَ عَنْ أَبِی نَضْرَةَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَامَ خَطِیبًا فَکَانَ فِیمَا قَالَ أَلَا لَا یَمْنَعَنَّ رَجُلًا هَیْبَةُ النَّاسِ أَنْ یَقُولَ بِحَقٍّ إِذَا عَلِمَهُ» قَالَ فَبَکَى أَبُو سَعِیدٍ وَقَالَ قَدْ وَاللَّهِ رَأَیْنَا أَشْیَاءَ فَهِبْنَا[7]

این حدیث از حیث مضمون مانند حدیث سابق می باشد، البته گرچه ابن ماجه این دو حدیث را در باب امر به معروف مطرح نموده است ولی ممکن استاین مربوط به حرمت کتمان حق باشد از جمله اینها اگر کسی بدعتها را می بیند موظف است جلوی آنها را بگیرد و مردم را تعلیم دهد و حق را انشاء نماید ،لذا این از باب نهی از منکر نیست که کسی می داند عملی منکر است و انجام می دهد و قصد اوباز داری باشد بلکه درصدد آگاه سازی مردم نسبت به حقایق می باشد.

یا اینکه این روایات از باب کتمان شهادت باشد ،در مورد وصایت و خلافت بعد از پیامبر موظف بودند که وقتی بدعت نسبت به خلافت رسول الله را می بینند ساکت نباشند و علم خود را اظهار کنند و شهادت به خلافت امیر المومنین دهند .

بااین احتمالات دلالت آن بر نهی از منکر وضوح چندانی ندارد مگر اینکه کسی بخواهد نهی از منکر را یکی از اقسام عدم کتمان حق بداند ، این انقسام واضح نیست زیرا بین معرفی معروف و منکر و کنترل معروف و منکر تفاوت می باشد .

از حیث سند برخی آن را تصحیح کرده اندو برخی آن را تضعیف کرده اند ولی از آنجا که ربطی به بحث ما ندارد به آن نمی پردازیم.

تخریج:مسند احمدج 3 ص5و صحیح ابن ابان ص 287وسنن بیهقی ج10ص90

روایت هشتم:

حَدَّثَنَا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سُلَیْمٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: لَمَّا رَجَعَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُهَاجِرَةُ الْبَحْرِ، قَالَ: «أَلَا تُحَدِّثُونِی بِأَعَاجِیبِ مَا رَأَیْتُمْ بِأَرْضِ الْحَبَشَةِ؟» قَالَ فِتْیَةٌ مِنْهُمْ: بَلَى، یَا رَسُولَ اللَّهِ بَیْنَا نَحْنُ جُلُوسٌ مَرَّتْ بِنَا عَجُوزٌ مِنْ عَجَائِزِ رَهَابِینِهِمْ، تَحْمِلُ عَلَى رَأْسِهَا قُلَّةً مِنْ مَاءٍ، فَمَرَّتْ بِفَتًى مِنْهُمْ، فَجَعَلَ إِحْدَى یَدَیْهِ بَیْنَ کَتِفَیْهَا، ثُمَّ دَفَعَهَا فَخَرَّتْ عَلَى رُکْبَتَیْهَا، فَانْکَسَرَتْ قُلَّتُهَا، فَلَمَّا ارْتَفَعَتِ الْتَفَتَتْ إِلَیْهِ، فَقَالَتْ: سَوْفَ تَعْلَمُ یَا غُدَرُ إِذَا وَضَعَ اللَّهُ الْکُرْسِیَّ، وَجَمَعَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَتَکَلَّمَتِ الْأَیْدِی وَالْأَرْجُلُ، بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ، فَسَوْفَ تَعْلَمُ کَیْفَ أَمْرِی وَأَمْرُکَ عِنْدَهُ غَدًا، قَالَ: یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «صَدَقَتْ، صَدَقَتْ کَیْفَ یُقَدِّسُ اللَّهُ أُمَّةً لَا یُؤْخَذُ لِضَعِیفِهِمْ مِنْ شَدِیدِهِمْ؟»[8]                                                                   

شبیه این روایت در روایات ما بود که ان الله لایقدس و....

دسته دیگر روایاتی هستند که بالملازمه دلالت بر امر به معروف ونهی از منکر دارد ،ابن ماجه در سنن خود بابی ایجاد کرده است با عنوان یا ایهاالذین آمنوا علیکم انفسکم بعد در آنجا روایاتی را آورده است که در مقام بیان مواردی هستند که وظیفه مکلف سکوت است و بالملازمه دانسته می شود که پس مواردی وجود دارد که انسان باید امر به معروف ونهی از منکر کنداز جمله آنها این روایات است:

حدیث اول:

حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ الْوَلِیدِ الدِّمَشْقِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ عُبَیْدٍ الْخُزَاعِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْهَیْثَمُ بْنُ حُمَیْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَیْدٍ حَفْصُ بْنُ غَیْلَانَ الرُّعَیْنِیُّ، عَنْ مَکْحُولٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى نَتْرُکُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ؟ قَالَ: «إِذَا ظَهَرَ فِیکُمْ مَا ظَهَرَ فِی الْأُمَمِ قَبْلَکُمْ» ، قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا ظَهَرَ فِی الْأُمَمِ قَبْلَنَا؟ قَالَ: «الْمُلْکُ فِی صِغَارِکُمْ، وَالْفَاحِشَةُ فِی کِبَارِکُمْ، وَالْعِلْمُ فِی رُذَالَتِکُمْ» قَالَ زَیْدٌ: " تَفْسِیرُ مَعْنَى قَوْلِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَالْعِلْمُ فِی رُذَالَتِکُمْ» ، إِذَا کَانَ الْعِلْمُ فِی الْفُسَّاقِ [9]"

حدیث دوم:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَیْلٍ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو طُوَالَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا نَهَارٌ الْعَبْدِیُّ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: " إِنَّ اللَّهَ لَیَسْأَلُ الْعَبْدَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، حَتَّى یَقُولَ: مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَ الْمُنْکَرَ أَنْ تُنْکِرَهُ؟ فَإِذَا لَقَّنَ اللَّهُ عَبْدًا حُجَّتَهُ، قَالَ: یَا رَبِّ رَجَوْتُکَ، وَفَرِقْتُ مِنَ النَّاسِ [10]"

در سنن ابن ماجه باب دیگری وجود دارد به نام باب عقوبات که در آن باب کیفرها را بیان کرده است ،در آنجاعقوبات مناکیر را هم بیان کرده است که اینهاچون مناکیر هستند رواج و شیوع آنها ناپسند است و نیازمند به مداخله می باشد و بیش از این به آنها نمی توان استناد نمود .

 


[1] سنن ابن ماجه حدیث ۴۰۰۴

[2] سنن ابن ماجه حىیث 4005

[3] سنن ابن ماجه حدیث 4013

[4] سنن ابن ماجه حدیث 4009

[5] سنن این ماجه حدیث 4012

[6] سنن ابن ماجه حدیث 4008

[7] سنن ابن ماجه حدیث 4007

[8] سنن ابن ماجه حدیث 4010

[9] سنن ابن ماجه حدیث 4015

[10] سنن ابن ماجه حدیث 4017

والسلام.

120/907/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹