vasael.ir

کد خبر: ۶۵۴۹
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۸ - 07 April 2018
استاد ایزدهی/ جلسه 28 (96-95)

فقه سیاسی| بررسی گستره ولایت اولوالامر در قرآن کریم

وسائل ـ حجت‌الاسلام والمسلمین ایزدهی با بررسی ادلّه قرآنی اختیارات فراگیر حاکم اسلامی گفت: همانندی ولایت اولوالامر با ولایت رسول خدا(ص) و عدم بیان امام نسبت به گستره اختیارات اولوالامر با نظر به اهمیت بسیار آن در امور دنیوی و اخروی دلیل بر این است که اطلاق مستفاد از آیه کریمه هیچ قیدی نداشته و اطاعت از اولوالامر هم از حیث لزوم و هم از جهت گستره همچون ولایت رسول خداست.

به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی روز شنبه چهارم دیماه 1395 در بیست و هشتمین جلسه درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم بررسی دلالی آیه کریمه 59 سوره نساء بر اختیار مطلق اولوالامر را با طرح روایاتی در این زمینه ادامه داد که گزیده ای از آن درپی می آید.

1. آیه کریمه 59 سوره نساء به عنوان یکی از ادلّه قرآنی دالّ بر اختیار مطلق حاکم اسلامی مطرح شد. بر دلالت آیه از این جهت اشکال شد که آیه کریمه بیش از مشروعیت اطاعت از اولوالامر دلالتی ندارد. در جواب باید گفت اولاً چنانکه مکرر گفته شد اطاعت از اولوالامر در آیه شریفه در طول اطاعت از خدا و رسول است و بنابراین مطلق است. ثانیاً روایات متعددی بر مطلق بودن اطاعت از اولوالامر دلالت دارد.

2. قرآن کریم می فرماید: «و ازواجه امهاتهم». چون همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله به تصریح آیه کریمه مادران امّت هستند؛ پس می توان گفت آن حضرت پدر امّت است و از این رو بر امّت ولایتی همچون ولایت پدر بر فرزند دارد.

3. در روایات متعدد، اولوالامر همان اهل بیت علیهم السلام معرفی شده است؛ با اختیاری همسان با اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله. از آنجا که حدود اختیارات اولوالامر ارتباطی بنیادین با صلاح و فلاح و امور دنیوی و اخروی مردم دارد، بر امام معصوم است که این حدود را تبیین و ترسیم فرماید؛ از این رو سکوت در چنین امر مهمی به ضمیمه ظهور آیه کریمه در اطلاق ولایت اولوالامر دلیلی بر عدم تقیید و تضییق گستره این ولایت است.

4. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ضمن روایتی می فرماید: «الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ». حضرت به مقارنت اولوالامر با خدا و رسول در آیه کریمه استناد کرده است؛ این مقارنت دلیل لزوم اطاعت به نحو مطلق از اولوالامر است. لزوم اطاعت از اولوالامر در کلام حضرت و پیش از این عبارت تصریح شده است: «و الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ».

تقریر بیست و هشتمین جلسه فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم می‌گردد.

عبارات درون پرانتز از مقرر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد؛ اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.

 

مقدمه

بحث در ادلّه قرآنی دالّ بر اختیارات فراگیر حاکم بود. آیه کریمه 59 از سوره نساء را به عنوان نخستین دلیل بر مدّعا مطرح کردیم. می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ‏ تَنازَعْتُمْ‏ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر». اشکالاتی را بر دلالت این آیه طرح کرده و به آن جواب دادیم.

بحث به طرح این اشکال رسید که دلالت آیه کریمه فراتر از اثبات مشروعیت اطاعت از رسول و اطاعت از اولوالامر نیست و اما اطلاق اطاعت از آن به دست نمی آید؛ چون آیه کریمه از این جهت در مقام بیان نیست. به عبارت دیگر، آیه کریمه در جهت تنها اصل اختیارات اولوالامر را ثابت می کند و اما بر گستره آن دلالتی ندارد.

 

ادلّه قرآنی؛ دلیل اول؛ ادامه بررسی دلالی

اشکال قبل را در دو مقام جواب می دهیم:

(1) دلالت ظاهر بر اطلاق

در آیه قرینه ای وجود دارد که بر اساس آن می توان گفت آیه کریمه از جهت گستره اختیارات اولوالامر در مقام بیان است. قرینه این است که لفظ «اولوالامر» پس از «اطیعوا الله» و «اطیعوا الرسول» آمده است؛ توالی الفاظ به ترتیب بیان شده، این معنا را می رساند که همچنانکه اطاعت از خدا واجب است، به همان وزان اطاعت از رسول او هم لازم است و پس از آن اولوالامر نیز به همان وزان واجب الاطاعه است.

آیه کریمه البته از جهت خصوصیات و اوصاف اولوالامر در مقام بیان نیست و از این رو نمی توان مثلاً مرد بودن اولوالامر را از دلالت آیه به دست آورد؛ اما از جهت اطلاق و تقیید اطاعت، در مقام بیان است و همچنانکه اطاعت از خدای متعال مطلق است اطاعت از رسول و اولوالامر نیز مطلق است. نتیجه اینکه اختیارات فراگیر اولوالامر را می توان از آیه مذکور برداشت کرد.

 

نکته؛ ولایت و ابوت

ولایت در اسلام همچون رابطه پدر و فرزند است. آیه کریمه می فرماید: «و ازواجه امهاتهم»؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به منزله پدر امت است و ازواج آن حضرت به منزله مادران امت، ولایت پدر بر فرزند البته مطلق است و تنها استثناء این است که پدر مُجاز نیست برخلاف مصلحت فرزند اقدامی کند؛ بنابراین ولایت پدر بر فرزند در دایره مصلحت فرزند مطلق است. اولوالامر نیز از نظر ولایت بر امّت همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

در اینجا حضرت به آیه قرآن تمسّک کرده می فرماید آنانکه ولایت ایشان مفروض و اطاعت از آنها واجب است کسانی هستند که خدای متعال ایشان را در قرآن با خود و رسولش مقارن کرده است.

 

سؤال و جواب

سؤال؛ آیا می توان به فقره «فَإِنْ‏ تَنازَعْتُمْ‏ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» از آیه کریمه برای اثبات اختیارات فراگیر حاکم استناد کرد؟ به این بیان که رفع نزاع از اهمّ وظایف حکومتی و مصادیق اِعمال ولایت است؛ از این رو چون چنین ولایتی برای اولوالامر ثابت است پس در سایر موارد نیز ولایت دارد.

جواب؛ خیر. استدلال به این فقره، ولایت را مضیّق و محدود به مورد نزاع می کند و معنای آن چنین می شود که «لو لم یکن نزاع فی البین فلا خیار لاولوالامر منکم». اِعمال حاکمیت و ولایت بسیار گسترده تر از رفع نزاع است؛ چون عمده امور مرتبط به سعادت مردم از جمله امور نزاعی نیست، به عنوان مثال اگر کسی مشروب خواری کند و در ملاء عام از خود حالت مستی بروز دهد حاکم با او برخورد کیفری می کند و نیز در مورد کسی که در ماه مبارک در ملاء عام روزه خواری کند و بسیاری موارد دیگر.

داوری در محل نزاع از وظایف قاضی است و می دانیم که قاضی اجازه ورود و دخالت در مسائل شخصی و غیر محل نزاع را ندارد. حکم، معنایی اعم از قضاوت دارد و به همین اعتبار حاکم نه تنها در محل نزاع و برای رفع نزاع میان مردم دخالت می کند بلکه اجازه ورود و دخالت برای دفع نزاع را نیز دارد و این دخالت با تقنین قوانین است.

 

(2) دلالت روایات بر اطلاق

روایات بسیاری در مورد اختیار حاکم وارد شده است و در هیچ یک از این روایات اختیار حاکم به امور حکومتی مقیّد نشده است. آنچه در روایات معصومین علیهم السلام وارد شده است، تنها انطباق اولوالامر با اهل بیت علیهم السلام با ذکر اسامی آن حضرات است و با تأکید بر این نکته که اختیارات ایشان با اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله مساوی است.

گستره اختیارات اولوالامر از مهمترین مسائلی بود که به مردم مرتبط بود و این اختیارات و حدود آن دخل اساسی و مهمی در کیفیت تدبیر امور مردم و ارشاد عموم به سعادت داشت و سکوت در چنین قضیه مهمی بعد از آنکه آیه ظهور در اطلاق دارد دلالت بر عدم تضییق و تحدید دارد.

به سخنی دیگر تبیین گستره اختیار اولوالامر با توجه به اینکه مورد سوال و نیاز مردم است بر عهده امام علیه السلام است و سکوت در چنین موضعی و بیان کلام به نحو مطلق دلالت بر این دارد که هیچ قیدی در مراد امام علیه السلام مدخلیت نداشته است و مراد حضرت مطلق بوده است.

در اینجا بعض از روایات وارده در این باب را ذکر می کنیم.

 

روایت اول

«أَدْنَى مَا یَکُونُ بِهِ ضَالًّا أَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ سَمِّهِمْ لِی قَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏[1] قَالَ أَوْضِحْهُمْ لِی قَالَ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا ثُمَّ قُبِضَ مِنْ یَوْمِهِ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی‏ فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ أَشَارَ بِإِصْبَعَیْهِ الْمُسَبِّحَتَیْنِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ أَشَارَ بِالْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى لِأَنَّ إِحْدَاهُمَا قُدَّامَ الْأُخْرَى‏ فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَضِلُّوا وَ لَا تُقَدِّمُوهُمْ فَتَهْلِکُوا وَ لَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَفَرَّقُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُم‏»[2]

(ترجمه: کمترین چیزى که شخص با آن گمراه مى‏شود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد.آن شخص عرض کرد:حجت خدا در زمین را برایم نام ببر. فرمود: کسانى که خداوند ایشان را با خود و پیامبرش قرین نموده و فرموده است: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ  یعنى: از خدا و پیامبر و اولى الامرتان پیروى کنید.

عرض کرد: برایم روشن نمائید. فرمود: آنان که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در آخرین خطبه‏اى که خواند و همان روز از دنیا رفت چنین فرمود: من در میان شما دو چیز باقى گذاردم که تا به آن دو تمسک کرده‏اید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیر با من عهد کرده است که آن دو از یک دیگر جدا نمى‏‌شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند مانند این دو و حضرت به دو انگشت سبابه خود اشاره فرمودند؛ و نمى‏گویم مثل این دو و حضرت به انگشت سبابه و وسط اشاره کردند زیرا یکى از این دو جلوتر از دیگرى است. پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید، و از آنان پیشى نگیرید که هلاک مى‏شوید، و از آنان عقب نمانید که متفرق مى‏شوید، و به آنان چیزى یاد ندهید که از شما عالم‏ترند)[3]

 

دلالت بر مدّعا

1. می فرماید: «الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ در اینجا حضرت به آیه قرآن تمسّک کرده می فرماید آنانکه ولایت ایشان مفروض و اطاعت از آنها واجب است کسانی هستند که خدای متعال ایشان را در قرآن با خود و رسولش مقارن کرده است.

مقارنت اولوالامر با خدای متعال و رسول که اطاعت از آنها مطلق است، دلیل بر لزوم اطاعت از اولوالامر به نحو مطلق است.

 2. «وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُم»؛ در این عبارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهل بیت علیهم السلام را اعلم از خلق معرفی کرده است و این اعلمیت را مقیّد به مورد خاصی نکرده است؛ مثلاً نفرموده است که آنها در احکام اعلم از دیگران هستند، بلکه اعلمیت اطلاق دارد، این بیان حضرت به ضمیمه حکم عقل مبنی بر لزوم رجوع به اعلم در مسائل، دلیل بر لزوم رجوع و اطاعت از اهل بیت علیهم السلام است.

3. «وَ لَا تُقَدِّمُوهُمْ فَتَهْلِکُوا» و «وَ لَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَفَرَّقُوا»؛ می توان گفت این عبارات نه تنها ظاهر بلکه همگی نصّ بر مدّعا هستند.

خلاصه اینکه در روایت شریفه قرائن متعددی می توان بر مدّعا یعنی اختیار فراگیر حاکم اولوالامر یافت: اقتران ولایت اولوالامر به ولایت خدا و رسول، اقتران اولوالامر به قرآن، ضرورت تمسّک به اولوالامر برای عدم گمراهی مؤمنین و نیز ضرورت عدم تقدّم و تخلّف از آنها، اعلمیت اهل بیت علیهم السلام و عدم جواز تخلف از اعلم.

 

روایت دوم

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏[4] فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (ع) فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ (ع) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی عَلِیٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ (ص) أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِی فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ (ص) إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهِّرَکُمْ‏ تَطْهِیراً[5] فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ (ع) فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ... فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) کَانَ عَلِیٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِکَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِیَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِیٌّ ... إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِینَا کَمَا أَنْزَلَ فِیکَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَ بَلَّغَ فِینَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَهُ عَنْکَ»[6]

 

تبیین برخی فقرات

«فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی عَلِیٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده است هر کس من مولای اویم علی مولای اوست؛ یعنی هرکس من بر او ولایت دارم علی بر او ولایت دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله ولایت امیرالمؤمنین بر مردم را مقیّد به امور خاصی نکرده است و این ولایت را همردیف ولایت خود که مطلق است، بیان فرموده است.

«لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»؛ این فقره در روایت قبل نیز وجود داشت و وجه دلالت و قرینیت آن را بیان کردیم.

«اِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ»؛ این عبارت معصوم بودن ائمه اطهار علیهم السلام را بیان می کند. واضح است که به حکم عقل متابعت مطلق تنها از کسی رواست که دارای چنین ویژگی است.

«فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ»؛ اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح نمی فرمود که این آیات در شأن اهل بیت نازل شده است، آل فلان و فلان ادعا می کرد که در شأن آنها بوده است.

دلالت بر مدّعا

این روایت نیز همچون روایت قبل است؛ از این رو که محفوف به همان قرائنی است که در روایت قبل وجود داشت؛ بلکه در این روایت به اطاعت مطلق از اهل بیت علیهم السلام و محدود نبودن اختیارات آنها در یک مورد معین تصریح شده است.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد

تقریر: جلال الدین زنگنه 223/907


[1] سورة النساء: الآیة 59

[2] بحار الانوار، ج66، ص18

[3]  ترجمه به نقل از http://www.ghadirestan.com

[4] النساء: 59.

[5] الأحزاب: 33.

[6] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 287ـ 286

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵