به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولیفقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه پنجاه و سوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که دهم اسفندماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بررسی دلایل قائلین به عدم تعمیم رؤیت هلال ماه، به تشریح دو دلیل اجماع و شهرت فتوایی نظریه مشهور(عدم تعمیم رؤیت هلال ماه) پرداخت.
خلاصه درس گذشته:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی، امام جمعه بجنورد در پنجاه و دومین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در ادامه دلایل قائلین به قول عدم تعمیم رؤیت هلال ماه، اظهار کرد: سومین دلیل آنها شهادت عدلین است، اینکه شاهدان عدلین از بیرون میآیند و شهادت میدهند که ما ماه را دیدیم، به این معنی نیست که از آن سر دنیا میآیند بلکه از شهرهای مجاور و همافق میآیند.
وی افزود: چهارمین دلیل که گفتهاند قیاس خورشید و ماه است، در بحث خورشید و اعمالی که ما انجام میدهیم اینطور است که هر کسی در هر شهری و منطقهای به خورشید نگاه میکند اعمال عبادی خود را تنظیم میکند و افقها هم بر اساس خورشید مختلف است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی گفت: البته این قیاس معالفارق است؛ یعنی اصلاً نمیشود سیر ماه را با سیر خورشید با یکدیگر قیاس کرد، این یک مدل است آن یک مدل است و از لحاظ علمی هم این قیاس غلط است؛ یعنی نمیشود خورشید را به ماه تشبیه و مانند کرد؛ زیرا این یک سیر دارد آن یک سیر؛ درنتیجه از نظر فنی، از لحاظ علمی و از لحاظ علمی فقهی باید اینها را از هم جدا کرد.
وی ادامه داد: دلیل چهارم بر اینکه قول مشهور میگویند هر جایی رؤیتش برای خودش حجت است و بلاد متقاربه را میگیرد بلاد متباعده را نمیگیرد، دلیل عقل است، میگویند ما وقتی عقل خود را حاکم کنیم میفهمیم که هر جایی که ماه را دیدند باید ملتزم باشند به لوازمش و هر جا ماه را ندیدند این التزام وجود ندارد.
خلاصه درس حاضر:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه پنجاه و سوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی در ادامه بررسی دلایل قائلین به عدم تعمیم رؤیت هلال ماه، اظهار کرد: یکی دیگر از ادله مشهور بر عدم تعمیم حکم رؤیت هلال و اینکه رؤیت ماه در هر شهر و بلدی برای خودش حجت است نه برای شهرهای دور، اجماع است که گفتهاند ما اجماع داریم بر اینکه فقها فرمودهاند «بلااختلافٍ و بلاشکٍ» اگر در جایی ماه دیده شد برای افقهای نزدیک حجت است ولی برای افقهای دور دلیلی نداریم.
وی ادامه داد: یکی دیگر از دلایل قول مشهور، شهرت است، گفتهاند یکی از ادلهای که ما میتوانیم بگوییم که اگر ماه در جایی دیده شد فقط برای بلاد نزدیک حجت است نه دور، شهرت فتوایی است، بالاخره مشهور علمای ما فتوا دادهاند و وقتی مشهور فتوا دادهاند نمیتوانیم فتوای مشهور را کنار بگذاریم.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: در شهرت فتوایی اختلاف هست که آیا حجت هست یا نیست، مشهور میگویند شهرت فتوایی حجت نیست؛ یعنی شهرت فتوایی دلیل محکم نمیشود، شهرت روایی مشکلی ندارد، شهرت عملی هم مشکلی ندارد؛ ولی شهرت فتوایی اینجور نیست که هر جا چیزی از لحاظ فتوا مشهور شد ملاک باشد.
تقریر درس:
یکی دیگر از ادله مشهور بر عدم تعمیم حکم رؤیت هلال و اینکه رؤیت ماه در هر شهر و بلدی برای خودش حجت است نه برای شهرهای دور، اجماع است که گفتهاند ما اجماع داریم بر اینکه فقها فرمودهاند «بلا اختلاف و بلاشک» اگر در جایی ماه دیده شد برای افقهای نزدیک حجت است ولی برای افقهای دور دلیلی نداریم؛ پس اجماع حکم مشهور را پشتیبانی میکند.
مرحوم صاحب جواهر در جلد 16 صفحه 360 این مطلب را بهصراحت فرموده است، «و کیف کان فا اذا رؤی فی البلاد المتقاربه کالکوفه و بغداد و نحوها لم تختلف فیه المطالع وجب الصوم علی ساکنیهما اجمع بلا خلاف ولا اشکال، دون المتباعده کالعراق و خراسان و نحوهما مما علم فیه اختلاف المطالع آب احتمل فلا یجب الصوم ولم قضا بل یلزم حیث رؤی»
بعد از مقدماتی که راجع به رؤیت هلال میفرماید، میگوید: هرگاه ماه در شهرهای همجوار و نزدیک دیده شد مثل کوفه و بغداد، مثل قم و تهران، از شهرهایی که محل طلوع خورشیدشان با هم اختلاف چندانی ندارد، نزدیک هم بوده و همافق هستند، روزه بر ساکنین این شهرها واجب است و جمعیت هر دو شهر را دربر میگیرد بدون اینکه اختلافی بین علما باشد یا اشکالی بر آن وارد شود.
این حکم شامل بلاد دوردست نمیشود مانند عراق و خراسان، اگر در عراق ماه را دیدند برای خراسان دلیل نمیشود و بالعکس، شهرهایی که افقهای آنها با هم اختلاف دارد و با هم فاصله دارند یا یقین داریم که افقهای آنها با هم اختلاف دارد و یا احتمال میدهیم در هر دو صورت حکم به آنجا سرایت نمیکند؛ پس بر ساکنان آن شهر نه روزه و نه قضای آن واجب است، اگر یک روز اینجا دیرتر گرفتند به معنای قضای روزه آن روز نیست. این فرمایش مرحوم صاحب جواهر است که ادعا کرده «بلا اختلاف ولا اشکال».
اما به این اجماع هم پاسخ داده شده که این اجماع حاکم بر شهرهای همافق است و میگوید اینها همه حکمشان یکی است؛ اما نمیگوید در مورد شهرهای دوردست اجماعی داریم یا نداریم، الآن به این کار ندارد، ما باید آن طرف را هم ثابت کنیم بگوییم اجماع داریم که شهرهای نزدیک آری و شهرهای دور نه در حالی که این در مورد شهرهای دور اجماع قائل نشده و فقط به شهرهای نزدیک اجماع قائل شده؛ اما شهرهای دور هم میشود یا نمیشود اجماع نداریم. در آن طرف اجماع نداریم.
بحث در حجیت هلال برای شهرهای دوردست است که آیا اگر در جایی ماه را دیدند برای شهرهای دوردست هم حجت است یا نه نمیتوانیم بر نفی آن اجماع قائل شویم. بله بر اثبات شهرهای نزدیک اجماع داریم؛ ولی برای شهرهای دوردست چه اجماعی هست که نه آنجا را نمیگیرد؛ بلکه خلاف اجماع است، همان جوری که مرحوم علامه گفت که بعضی از علما نظرشان این است که بلاد دوردست را هم میگیرد و خود علامه و بعضی از بزرگان دیگر هم فتوا دادهاند.
پس اجماع این قدر محکم نیست که صد درصد باشد و نشود در آن خدشهای وارد کرد، علاوه بر این ما در کتب فقهای قدیم اجماع نداریم، صاحب جواهر فرموده؛ ولی در کتب شیخ طوسی، علامه، محقق و ... کلمه اجماع یا شبیه به آن را پیدا نکردیم. اگر اجماعی بود این بزرگان هم میفرمودند.
جالب این است که مرحوم نراقی هم که ادعای اجماع کرده خودش برخلاف اجماع فتوا داده است، مرحوم نراقی از کسانی است که میگوید رؤیت ماه تعمیم دارد و اگر در یک جا ماه را دیدند همه جا برای آنها حجت است.
همین فرمایش مرحوم نراقی که میگوید اجماع داریم خودش عملاً خلاف این اجماع عمل کرده است؛ پس معلوم میشود اجماع صد درصد وجود ندارد و این هم نمیتواند دلیل محکمی بر قول مشهور باشد.
استناد نظریه عدم تعمیم رؤیت هلال ماه به نظریه کریب
یکی از ادلهای که اینها خیلی بر روی آن تکیه دارند روایت کُریب است، این روایت در منابع اهل تشیع وجود ندارد از منابع اهل سنت نقل میشود که آدرس آن را هم خواهیم گفت.
تقریباً مضمون این روایت این است که «لکل بلد رؤیتهم»؛ یعنی رؤیت هر بلدی برای همان شهر حجت است.
داستان این است که شخصی ماه رمضان به شام رفته بود، مدتی آنجا بود که ماه رمضان شروع شد؛ یعنی اول ماه رمضان در شام بود، اعلام کردند ماه دیده شده معاویه هم گفت روزه بگیرید که اول ماه رمضان است. این بنده خدا هم روزه گرفت، 10 یا 20 روزی در ماه رمضان در آنجا کار داشت، به مدینه آمد و شروع به صحبت با ابن عباس کرد و گزارش سفر را به او داد.
ابن عباس از او پرسید از شام چه خبر؟ گفت: فلان روز شب جمعه دو هفته پیش ماه را دیدند و شروع به روزه گرفتن کردیم. ابن عباس گفت: ولی ما در مدینه شب شنبه ماه را دیدیم، فاصله شام و مدینه هم زیاد است، آن فرد سؤال کرد بالاخره ما نفهمیدیم به آن عمل کنیم به این عمل کنیم. حکم ما چیست؟ در آنجا ماه را شب جمعه دیدهاند اینجا شنبه دیدهاند. باید چه کار کنیم. ابن عباس گفت ما باید صبر کنیم تا 30 روز ما کامل شود، دیدن آنها برای ما ملاک نیست. دیدن خودمان ملاک است.
از این روایت فهمیده میشود که اگر در جای دوری مثل شام ماه را دیدند برای مدینه حجت نیست، این هم قول مشهور.
حالا متن روایت را ببینید، آدرس آن السنن بیهقی، جلد چهار صفحه 251 همچنین سنن ترمزی، جلد سه صفحه 76، اصل متن روایت این است، وقتی گفتوگوی این دو نفر شروع شد، ابن عباس از کُریب پرسید که «متی رایتم الهلال؟ فقلت: رأیناه لیلة الجمعة. فقال: أأنت رأیته لیلة الجمعة؟ فقلت: نعم و رآه النّاس و صاموا و صام معاویة. قال: لکن رأیناه لیلة السبت، فلا نزال نصوم حتی نکمل ثلاثین یوماً، او نراه. فقلت: الاتکتفی برؤیة معاویة وصیامه؟ قال: لا. هکذا أمرنا رسول الله صلّی الله علیه وسلم.»
شما وقتی در شام بودید چه زمانی ماه را دیدید؟ ما شب جمعه دیدیم، پرسید آیا خودت هم دیدی، پاسخ داد بله مردم ماه را دیدند و روزه گرفتند معاویه هم روزه گرفت، ابن عباس گفت اما ما در مدینه ماه را شنبه دیدیم، حالا که ما ماه را شنبه دیدیم باید همین شنبه را حساب کنیم تا 30 روز ما کامل شود. ما باید روزه خود را ادامه بدهیم تا 30 روز ما کامل شود یا اینکه ماه را ببینیم.
کریب گفت: ابن عباس ما به دیدن معاویه و اصحاب آن اکتفا نکنیم؟ برای ما ملاک نیست؟ ابن عباس گفت: نه پیغمبر خداوند اینجوری به ما دستور داده که اگر در جای دوردست ماه را دیدند برای اینجا حجت نیست.
خُب، از ظاهر این حدیث برمیآید که کاملاً قول مشهور استفاده میشود و رؤیت بلاد دوردست برای بلاد دیگر ملاک نیست.
این روایت را باید چه کار کرد؟ این تقریباً صراحت دارد، به این روایت چند پاسخ داده شده است؛ یکی اینکه این روایت از نظر سندی مشکل دارد چون در منابع شیعه وجود ندارد سلسله سند آن اعتباری از نظر شیعه ندارد، این در مورد ریشه روایت. از نظر سندی برای ما دلیل نمیشود چون راویان سند پیش ماه معتبر نیست.
دوم اینکه خود اهل سنت هم به این روایت هم عمل نکردند، چرا؟ چون ترمزی گفته «هذا حدیث حسن صحیح ولکن لایعمل به» به نظر آنها حدیث حسن و خوبی است ولی علمای اهل سنت به این عمل نکردند.
خُب، پس این هم اشکال دوم که مورد عمل خودشان نیست، چگونه روایتی که خودشان به آن عمل نمیکنند میخواهد برای ما حجت باشد، قبول نیست.
سوم اینکه گیر این روایت جای دیگر است، نمیخواهد بگوید چون شام با مدینه فاصلهاش زیاد است حجت نیست میخواهد بگوید تو یک نفری و شهادت یک نفر حجت نیست. دو نفر که نبوده است، تنها کریب گفته در آنجا ماه را دیدند، برفرض هم که درست باشد یک نفر گفته است در صورتی که گفتیم شهادت رجلین عدلین، یک نفر گفته و حتی اگر عادل هم باشد یک نفر کافی نیست.
پس اشکال سوم این است که احتمال میدهیم ابن عباس که گفته ما کار خودمان را میکنیم و رؤیت شام برای ما ملاک نیست چون یک نفر شهادت داده و رؤیت هلال با شهادت یک نفر ثابت نمیشود، این هم اشکال سوم.
مرحوم علامه هم این نکته را در «منتهی» جلد 9 صفحه 255 بهصراحت گفته و فرموده: «لیس هذا دلیلاً علی المطلوب لاحتمال ان ابن عباس لم یعمل بشهادة کریب والظاهرانه کذلک لانه واحد»
این روایت نمیتواند دلیل بر مقصد و قول مشهور باشد چرا؟ چون ابن عباس که قبول نکرده شهادت یک نفر بوده و شهادت یک نفر کافی نیست. ظاهر این است که این چنین است، وقتی یک نفر بود قولش حجت نیست.
پس این روایت میخواهد بگوید که اگر در شام ماه را دیدند در مدینه حجت نیست بلکه میگوید یک نفر کافی نیست، اگر دو نفر شهادت میدادند شاید ابن عباس قبول میکرد، احتمال که آمد دیگر استدلال برای مخالف از دست خواهد رفت.
نکته چهارم در جواب این است که چون مردم مثل معاویه و طرفداران آن ماه را دیدهاند، خُب اینها پیش شیعه اعتباری نداشتهاند، معاویه خودش اختلال در رفتار داشته است، در اینجور مسائل حساب و کتاب نداشته است، برفرض هم که مردم و معاویه ماه را دیده باشند و معاویه حکم به اول ماه کرده باشد، اختلال در مبانی پیدا میکند یعنی ما معاویه و اصحاب آن را به رسمیت نمیشناسیم تا دیدن آنها برای ما حجت باشد.
از این جهت ابن عباس زیر بار این حکم نرفت، ببینید مرحوم علامه در «منتهی» در همان آدرس قبلی فرموده «وعمل معاویه لیس حجة لاختلال حاله عنده لانحراف عن علی و محاربته له فلا یعتد بعملک»
اینکه معاویه گفت بروید روزه گرفتن را شروع کنید برای ما حجت نیست؛ چون حال معاویه پیش ابن عباس معلوم است که چهکاره است؛ چون حق او غصب است، حکومت آن غصب است، از مسیر امیرالمؤمنین منحرف شده است و با حضرت علی (ع) جنگ کرده است و به عمل چنین شخصی نمیشود اعتماد کرد.
خُب، از این هم دست به جایی بند نشد و این روایت نمیتواند برای قول مشهور پشتوانهای باشد، این هشتمین دلیل بود.
این بیشتر بر عمل معاویه تکیه کرده نه عقیدهاش، گفته معاویه در کارهای خود اصلاً ثبات ندارد و ملاکها را رعایت نمیکند، مثلاً احتمال دارد ماه را ندیده باشد اما بگوید بروید روزه بگیرید، این بیشتر روی عمل تکیه دارد.
دلیل شهرت برای نظریه عدم تعمیم رؤیت هلال
یک دلیل دیگر هم است، آخرین دلیل قول مشهور شهرت است، گفتهاند یکی از ادلهای که ما میتوانیم بگوییم که اگر ماه در جایی دیده شد فقط برای بلاد نزدیک حجت است نه دور، شهرت فتوایی است، بالاخره مشهور علمای ما فتوا دادهاند و وقتی مشهور فتوا دادهاند نمیتوانیم فتوای مشهور را کنار بگذاریم.
معنای شهرت فتوایی مشخص است؛ یعنی فقها گاهی یا روایتی در دسترس ندارند یا روایت محکمی در دسترس ندارند به یک حکمی از احکام دینی فتوا میدهند که به آن شهرت فتوایی میگویند.
ما سه رقم شهرت داریم؛ شهرت روایی، شهرت عملی و شهرت فتوایی، شهرت روایی این است که اگر دو تا روایت داریم معارض هم هستند از امام میپرسند و دو روایت از دو راوی آمده است ما نمیدانیم به کدام یکی عمل کنیم، حکمهای آنها هم با هم مختلف است، کدام یکی برای ما ملاک است؟ امام میگوید: «خذ بمشتهر منهما» آن که مشهورتر است را بگیرید، یعنی شهرت روایی و آن روایتی که بین اصحاب بیشتر مشهور است و در دهانها بیشتر میگردد، این میگوید من شنیدم دیگری هم میگوید من شنیدهام؛ اما روایتی است که در مقابل کمتر مطرح است.
پس یک شهرت داریم به اسم شهرت روایی که این شهرت را علمای ما در علم فقه، اصول و ... از آن استفاده کرده و به آن عمل میکنند.
شهرت عملی شهرتی است که مثلاً یک روایت ضعیف السندی داریم، حکمی از احکام فقه در آن مطرح است، این روایت ضعیف با این حکم دینی را چه کار کنیم؟ حکم هم حکم دین است، اینجا علما میگویند قول مشهور و عمل مشهور جبران ضعف سند میکند، جابر است، در فقه شنیدید که میگویند عمل مشهور جابر ضعف سند است؛ یعنی اگر ما دیدیم همه فقها به یک روایت عمل کردند؛ ولو سند آن از لحاظ فنی ضعیف است به این میگوییم عمل مشهور جابر ضعف سند است که به این شهرت عملی میگوییم.
یک شهرت هم داریم که شهرت فتوایی است به این معنا که فتوایی از فقها درزمینهٔ حکمی از احکام شهر شهرت یافته و در زبان فقها مشهور شده است بدون آنکه سند آن معلوم باشد. این شهرت فتوایی میشود، نمیدانیم روایتی، اجماعی یا چه چیزی حاکم شده است، چیزی نداریم؛ اما میدانیم در کتابهای فقهی میگویند «هذا مشهور»، به چه دلیل «هذا مشهور» را نمیدانیم؛ ولی اینکه همه فقها میگویند این شهرت فتوایی میشود.
در شهرت فتوایی اختلاف هست که آیا حجت هست یا نیست، مشهور میگویند شهرت فتوایی حجت نیست، جالب این است که مشهور میگویند شهرت فتوایی حجت نیست؛ یعنی شهرت فتوایی دلیل محکم نمیشود، شهرت روایی مشکلی ندارد، شهرت عملی هم مشکلی ندارد؛ ولی شهرت فتوایی اینجور نیست که هر جا چیزی از لحاظ فتوا مشهور شد ملاک باشد، اختلاف هست
پس برفرض هم که ما بتوانیم برای این حکم شرعی شهرت فتوایی درست کنیم که اگر در جایی ماه را دیدند فقط بلاد قریب حجت است و نمیشود به بلاد دور تعمیم داد چون شهرت فتوایی دارد، شهرت فتوایی نمیتواند ملاک باشد.
چون عرض کردیم اولاً شهرت فتوایی مورد اختلاف است و ثانیاً اصلاً گفتهاند مشهور این است که شهرت فتوایی حجت نیست؛ پس این هم نمیتواند دلیل محکم باشد.
خُب تا اینجا ادله هشتگانه یا نهگانه قول مشهور و قول عدم تعمیم بیان شد، حالا انشاءالله فردا یا اول هفته آینده اگر حیاتی باشد ادله قائلین به تعمیم را مطرح میکنیم تا ببینیم اینها چه میگویند که خیلی از آنها ناظر به همین اقوال و ادله این آقایان است.
/902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان