به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه پنجاهم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که هفتم اسفندماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بحث ثبوت رؤیت هلال به تشریح اقوال فقهای قائل به نظریه تعمیم رؤیت هلال ماه پرداخت.
خلاصه درس گذشته:
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی در جلسه چهل و نهم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، با اشاره به مبحث اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رؤیت هلال، اظهار کرد: مشهور فقهای امامیه این نظر را دارند که در هر شهری و هر کشوری که ماه را دیدند فقط برای همانها حجت است و این حجت شامل شهرهای دوردست دیگر و کشورهای دیگر نمیشود.
وی افزود: پس بنابراین مشهور فقهای شیعه میگویند هر بلدی رؤیتش حجیت برای خودش دارد نه برای دیگران، برخلاف اهل سنت که به عکس این است و فقهای اهل سنت میگویند در هر گوشه عالم که ماه را دیدند به همه کشورهای اسلامی قابل تعمیم است.
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی با بیان اینکه این دو نظریه را تعمیم و عدم تعمیم میگویند، اضافه کرد: مشهور فقهای امامیه میگویند رؤیت عمومیت ندارد و مشهور فقهای اهل سنت میگویند عمومیت دارد.
خلاصه درس حاضر:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه پنجاهم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در ادامه مبحث ثبوت رؤیت هلال ماه، به تشریح تعمیم و عدم تعمیم رؤیت هلال ماه پرداخت و گفت: دو نظریه وجود دارد؛ نظریه مشهور این است که رؤیت هلال فقط برای بلاد متقاربه و شهرهای نزدیک حجیت دارد؛ ولی برای شهرهای دور حجت نیست و آنها باید خودشان مستقلاً ببینند.
وی ادامه داد: اما یک نظریه داریم که به آن نظریه تعمیم میگوییم؛ یعنی رؤیت هلال ماه عمومیت داشته و بلاد متباعده را هم شامل میشود.
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی اضافه کرد: دو نظریه وجود دارد؛ نظریه عدم تعمیم که نظریه مشهور است و نظریه تعمیم و عمومیت که نظریه غیر مشهور است و هر کدام هم طرفدارانی دارند؛ بهگونهای که فقهای فحولی از قدما و متأخران و معاصران در هر دو سوی دو نظریه تعمیم و عدم تعمیم رؤیت هلال ماه قرار دارند.
تقریر درس:
موضوع بحث این بود که اگر ماه در جایی از زمین دیده شد آیا برای همان سرزمین و اطراف آن حجت است یا بقیه دنیا هم میتوانند در این حکم شریک باشند، به عبارت دیگر آیا بلاد متقاربه را میگیرد یا بلاد متباعده را هم میگیرد.
عرض کردیم که دو نظریه وجود دارد؛ نظریه مشهور این است که رؤیت هلال فقط برای بلاد متقاربه و شهرهای نزدیک حجیت دارد؛ ولی برای شهرهای دور حجت نیست و آنها باید خودشان مستقلاً ببینند.
یک نظریه داریم که به آن نظریه تعمیم میگوییم؛ یعنی عمومیت داشته و بلاد متباعده را شامل میشود، پس دو نظریه وجود دارد؛ نظریه عدم تعمیم که نظریه مشهور است و نظریه تعمیم و عمومیت که نظریه غیر مشهور است و هر کدام هم طرفدارانی دارند فقهایی در این طرف و فقهایی در آن طرف قرار دارند.
همین اختلاف بین اهل تسنن هم هست؛ منتها آنها به عکس تشیع تعمیمشان قویتر است و نظریه عدم تعمیم آنها طرفداران کمتری دارد در حالی که در تشیع عدم تعمیم طرفداران بیشتری داشته و تعمیم طرفداران کمتری دارد.
خُب، اشاره به قول عدم تعمیم کردیم آنهایی که میگویند رؤیت هلال ماه فقط برای همان بلدی که ماه را دیدهاند حجت است ولی برای بلاد دوردست رؤیت اینها حجت نیست.
تعمیم رؤیت هلال ماه در بیان علامه
یکی از فقهایی که بست را شکسته و راه را باز کرده مرحوم علامه است، مرحوم علامه اولین کس از بین فقها است که ظاهراً گرچه در کلماتش میفرماید بعضی از علمای ما هم فتوا دادهاند؛ اما این بحث شناسایی نشده است؛ درنتیجه اولین کسی که میتوان گفت راه را باز کرده و گفته خیر بلاد متقاربه و متباعده یکسان است و فرقی ندارد، مرحوم علامه است.
همان جور که فرض کنید بین خراسان و تهران اگر در هر کدام ماه را دیدند حجت است بین خراسان و بغداد هم اینجور است، بین پاکستان و افغانستان و اینگونه کشورها و حتی دورتر ژاپن و چنین و همه اینها را شامل میشود؛ چون همه اینها در شب شریک هستند.
حالا بعد خواهیم گفت که یک ساعت دو ساعت تا پنج تا شش ساعت تفاوت داریم؛ ولی در شب شریک هستند؛ یعنی چین با ما حدود شش ساعت تفاوت افق دارد؛ ولی در شب با ما شریک است منتها برای آنها زودتر شب میشود برای ما دیرتر که این نکته را بعداً خواهیم گفت.
اجمالاً یکی از فقهایی که بهصراحت در چند تا از کتابهای خود فرموده که رؤیت هلال بلاد متباعده را هم شامل میشود مرحوم علامه است، ایشان در یکی از کتابهای خود به نام «تذکره الفقها» در جلد ششم صفحه 122 اول قول مشهور را بیان میکند، بعد قول خودش را ادغام میکند.
این عبارت ایشان را بخوانیم چون مهم است، ایشان میفرماید: «إذا رأی الهلال أهل بلد، ولم یره أهل بلد آخر، فإن تقاربت البلدان کبغداد والکوفة کان حکمهما واحدا: یجب الصوم علیهما معا وکذا الإفطار وإن تباعدتا کبغداد وخراسان والحجاز والعراق، فلکلّ بلد حکم نفسه قاله الشیخ وهو المعتمد، وبه قال أبو حنیفة، وهو قول بعض الشافعیة»
اگر اهل شهری ماه را دیدند؛ اما شهر دیگر ماه را ندیدند اگر شهرها به هم نزدیک بودند مثل بغداد و کوفه حکم این دو شهر با هم یکسان خواهد بود و روزه بر هر دو شهر واجب است و همچنین افطار کردن، یعنی هم روزه گرفتن اول ماه و هم روزه خوردن در عید فطر و آخر ماه بر اهالی هر دو شهر واجب میشود.
اگر این شهرها دور بودند مثل بغداد و خراسان و حجاز، اگر اینجور شد هر رؤیتی حکم همان شهر را دارد؛ یعنی برای دیگران حجت نیست. این حرف شیخ طوسی است و باید به کلام شیخ تکیه کرد. پس تا اینجا قول مشهور است که میگوید فقط بلاد متقاربه.
در اینجا به قول اهل سنت هم اشاره میکند و میگوید: همین نظریه را ابوحنیفه هم گفته و بعد شافعی هم همین را گفته و علمای اهل تسنن هم همین را گفتهاند.
«وقال بعض الشافعیة: حکم البلاد کلّها واحد، متی رئی الهلال فی بلد وحکم بأنّه أول الشهر، کان ذلک الحکم ماضیا فی جمیع أقطار الأرض، سواء تباعدت البلاد أو تقاربت، اختلفت مطالعها أو لا ـ وبه قال أحمد بن حنبل و اللیث بن سعد وبعض علمائنا»
از اینجا قول دوم شروع میشود، قول اینکه اگر ماه را در جایی دیدند برای همه جا حجت است، بلاد متباعده، یعنی هر شهری در هر جای دنیا که دیدند برای دیگران هم حجت است، هر وقت شب اول ماه در جایی ثابت شد و حاکم گفت که امشب اول ماه است این حکم حاکم در تمام سرزمینهای روی زمین حجت است. اعم از اینکه این شهرها از هم دور باشند یا نزدیک باشند. محل طلوع خورشید در آنها یکی باشد یا مختلف باشد، خورشید الآن در اینجا طلوع کرده است، یک ساعت دیگر در جای دیگر، دو ساعت، سه ساعت و چهار ساعت دیگر در جاهای دیگر طلوع میکند، اختلاف مطالع دارند؛ یعنی اینقدر با هم دور باشند، فرقی نمیکند، احمد بن حنبل هم همین را گفته و ویث بن سعد که اهل سنت است هم همین را گفته است.
بعد میفرماید بعضی از علمای ما هم این قول را گفتهاند، کدام قول؟ قول بلاد متباعده، پس در اینجا رد پا روشن میشود، البته محققین گفتهاند این «وبعض علمائنا» را ما نمیدانیم چه کسانی هستند حتماً علامه یک منبعی از علمای شیعه داشته که این فتوا را داده است؛ ولی در کتابهای ما روشن نیست که منظور از «وبعض علمائنا» منظورش چیست، ولی خُب، علامه است دیگر، از حفظ که نگفته لابد از جایی دیده اما کتابش دست ما نرسیده است.
پس اینجا ببینید «بعض علما» آورده ولی بهصراحت نظر خود را نگفته ولی دارد زمینه فتوا را فراهم میکند.
چند سال پیش با عدهای از محققین خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، زمانی که مجله فقه را منتشر میکردیم، ایشان جمله زیبایی فرمودند مبنی بر اینکه «نمیخواهد فتوا بدهید ولی زمینه فتوا را فراهم کنید، شما تحقیق بکنید به هر چه رسیدید بستر فتوا را فراهم کنید؛ ولو نمیخواهد هنوز فتوا بدهید»، این جمله بسیار زیبا بود که بعضی از نظریات بستر فتوا را برای بعدیها فراهم میکند.
این عبارت «وبعض علمائنا» بستر فتوا را فراهم میکند. بعضی از علمای ما هم این نظریه را پذیرفتهاند که اگر در یک بلدی ماه را دیدند برای همه بلاد حجت است خُب، این مرحله اول.
هرچه جلوتر میرویم، نظر علامه در کتابهای بعدی روشنتر میشود؛ چون علامه چند کتاب دارد؛ تذکره دارد، قواعد دارد، تحریر دارد، اینها همه کتابهای علامه است.
علامه در کتاب «منتهی المطلب» میبینیم ایشان وارد میدان شده و میخواهد در این کتاب این فتوا را محکم بیان کند، در کتاب منتهی المطلب، جلد 9 صفحه 252 مقداری روشنتر فتوای خود را بیان کرده و میفرماید: «إذا رأی الهلال أهل بلد، وجب الصوم علی جمیع الناس؛ سواء تباعدت البلاد أو تقاربت…. وبالجملة، إن علم طلوعه فی بعض الأصقاع و عدم طلوعه فی بعضها المتباعد عنه لکرویّة الأرض، لم یتساوَ حکماهما؛ أمّا بدون ذلک فالتساوی هو الحق»
هر وقت اهل شهری ماه را دیدند روزه بر همه مردم واجب است، فرقی نمیکند شهرها با هم دور باشند یا نزدیک باشند، در اینجا کاملاً واضح فتوا داده است و گفته بقیه و اهل سنت هم همین نظر را دارند. خُب، در اینجا میبینید نظر علامه کاملاً روشن شده و فتوای او واضح است.
در کتاب سوم که کتاب «تحریرالاحکام» بوده و تقریباً کتاب فتوایی علامه است، در جلد یک این کتاب صفحه 294 میفرماید: «إذا رأی الهلال أهل بلد، وجب الصوم علی جمیع الناس؛ سواء تباعدت البلاد أو تقاربت»
هر وقت اهل شهری ماه را دیدند روزه بر همه اهل بلاد واجب میشود و همه مردم، فرقی نیست شهرها به هم نزدیک باشند یا دور.
خُب، این هم کاملاً واضح است که نظر ایشان برخلاف نظر مشهور این است که اگر یک جا رؤیت حاصل شد برای بقیه شهرها و کشورها هم حجت است.
خُب، پس اولین کسی که واضح و روشن فتوا داده و برخلاف قول مشهور قدمی برداشته مرحوم علامه است.
بازخوانی بیانات فقهای قدیم و متأخر در باب تعمیم رؤیت هلال
پس از علامه بزرگانی از فقه ما این راه را ادامه دادهاند؛ یعنی آنها هم همین نظر علامه را فتوا دادهاند، مثلاً یکی از بزرگان مرحوم نراقی است، ایشان کتابی به نام «مستندالشیعه فی احکام الشریعه» دارد که کتاب مفصلی بوده و تقریباً یک دور کامل فقه است، در جلد 10 این کتاب صفحه 424 میفرماید: «تمّ الحق الذی لا محیص عنه عند الخبیر کفایه الرؤیه فی أحد البلدین للبلد الآخر مطلقاً، سواء کان البلدان متقاربین أو متباعدین کثیرا».
رؤیت یکی از شهرها و کشورها برای دیگر شهرها و کشورها کفایت میکند اعم از اینکه این دو شهر متقارب و نزدیک به هم باشند یا خیلی از هم دور باشند.
پس ببینید مرحوم نراقی هم کاملاً شفاف و محکم فتوا داده و قول حق را همین انتخاب کرده است، همین موضوع را مرحوم صاحب جواهر هم مطرح کرده است؛ منتها صاحب جواهر یک صفحه بحث کرده که آن را آوردهایم.
مرحوم صاحب جواهر در جلد 16 جواهر صفحه 361 بحثی دارد، قول علامه و دیگران را نقل کرده و بعد از آنکه اقوال را نقل میکند در آخر جملهای دارد و میفرماید: «فالوجوب حینئذ علی الجمیع مطلقاً قوی»؛ یعنی روزه در این هنگام که بلاد آنها با هم دور است بر همه مردم چه دور باشند چه نزدیک، واجب است.
پس مرحوم صاحب جواهر هم پس از نقل اقوال و قولهایی که در این باب مطرح است، در آخر فتوای او این شده است که اگر در جایی ماه را دیدند برای بقیه جاها بر همه مردم بهصورت مطلق چه دوردست باشند چه نزدیک باشند حجت قوی است؛ یعنی فتوای قوی است. خُب، ببینید پشتوانه این فتوا هم اینجور افرادی هستند.
شیخ یوسف بحرانی صاحب «حدائق الناصره»، یکی از فقهایی است که کتاب بزرگی در فقه دارد و یک دوره فقه نوشته است، این فقیه در جلد 13 صفحه 266 این کتاب هم اینگونه فتوا داده است.
البته ایشان جملهای دارد که بعضیها را عصبانی کرده است، گفته که زمین مسطح است! چه کسی گفته کروی شکل است، این را که گفته برخی عصبانی شدهاند و گفتهاند که این مطالب را باید از فقه حذف کنیم معلوم میشود ایشان ریاضی و فیزیک نمیدانسته و خیلی هم به او تاختهاند و بالاخره گفته که زمین کروی شکل نبوده و مسطح است.
یک زمانی درس آیتالله حسنزاده آملی بود، ایشان جمله زیبایی فرمودند که البته من آن را در کتابهای ایشان هم خواندم، ایشان فرمودند اینکه بعضی میگویند زمین کروی است و برخی قدما میگفتند مسطح است این هر دو درست است، وقتی میخواستند حساب ریاضی بکنند و بین آسمان و زمین و بلاد را بسنجند زمین را مسطح فرض میکردند تا بتوانند آن را محاسبه بکنند؛ چون اگر کروی بود محاسبات آنها به هم میخورد، در محاسبات ریاضی و علم هیئت زمین را مسطح فرض میکردند تا محاسبات بکنند بعد میگفتند این زمین که در اینجاست نسبت آن با ماه چگونه است و محاسبات علم نجوم و هیئت را انجام میدادند؛ اما معنای آن این نبود که واقعاً صد درصد معتقد بودند زمین مسطح است.
آیتالله حسنزاده آملی جمع بین دو قول را مطرح کرده و میفرمایند: بله زمین کروی بوده و در این شکی نیست؛ منتها اینکه در بعضی از کلمات فقها میبینید نوشته زمین مسطح است درواقع در وقت محاسبه مسطح فرض میکنند تا حساب ریاضی آنها درست از کار بیاید، این جمع بین قولین است.
صاحب حدائق گفته که زمین مسطح است و وقتی مسطح شد وقتی ماه را یک جا دید در همه جای دنیا دیده میشود، اینجور نیست که کروی باشد تا نصف زمین شب بوده و نصف زمین روز باشد. الآن اینجوری است دیگر، نصف کره زمین روز و نصف دیگر شب است؛ اما اگر مسطح باشد دیگر نصف ندارد همهاش یکسان است.
کمی به صاحب حدائق تاختهاند؛ ولی ایشان محکم ایستاده و گفته زمین مسطح است یا فرض کرده مسطح است که فتوا داده همه بلاد یک دست هستند.
یکی دیگر از کسانی که این فتوا را داده و از فقهای انقلابی و روشن است مرحوم فیض کاشانی است، ایشان فتواهای غیر مشهور دارد؛ در باب موسیقی و غیره حرف دارد.
مرحوم فیض کاشانی صاحب کتاب «وافی» است، خصوصیت این کتاب آن است که همه کتب اربعه در آن هست، ما چهار کتاب مهم داریم که کتب اربعه است، مرحوم فیض کاشانی آمده همه این چهار کتاب غیر از مکررات و روایات تکراری آن را آورده است، مثلاً روایتی که در کتاب «من لایحضر الفقیه» آمده و در کتاب «کافی» هم آمده است این روایت را یک بار آورده و مابقی را حذف کرده؛ اما همه روایاتی که در این چهار کتاب هست در مجموعهای به نام «الوافی» جمع کرده است. باز آمده «الوافی» را خلاصه کرده شده «شافی» باز شافی را خلاصه کرده و کتاب «تلخیص شافی» شده است.
مرحوم فیض کاشانی آدم عجیبی بوده، نویسنده زبردستی هم بوده است؛ بهگونهای که هم راجع به اخلاق، هم راجع به فقه و هم در مورد اعتقادات نوشته است.
ایشان در کتاب وافی جلد 11 صفحه 120 قول تعمیم را قبول کرده و فرموده اگر در یک جایی و بلدی ماه را دیدند برای بلاد دیگر هم حجت است.
یکی از فقهای جدید که تقریباً همعصر ما بوده و معاصرین حساب میشوند آیتاللهالعظمی خویی است که ایشان بهصورت محکم طرفدار قول تعمیم است و فرموده اگر در جایی ماه را دیدند برای همه کشورها و بلاد دور هم حجت است.
آیتالله خویی چند کتاب فقهی دارد که یکی از کتابهای مفصل ایشان «المستند فی العروة الوثقی» است که شرح عروه است در جلد 22 این کتاب صفحه 115 این مطلب را بهصراحت اثبات کرده که اگر در جایی ماه دیده شد برای بلدها و شهرهای دیگر هم حجت است، ولو خودشان هم نبینند اما برای آنها ثابت شود که ماه دیده شده است، مثلاً دو شاهد عادل بیایند بگویند ماه در عراق دیده شد یا در پاکستان، افغانستان و ... دیده شده، این برای آنها حجت است.
یکی از بزرگانی که باز بهصورت مفصل به این بحث پرداخته و استدلال کرده مرحوم عبدالاعلی سبزواری است که چند سال پیش بعد از رحلت آیتالله عراقی مرجع شد؛ منتها مرجعیت او خیلی دوام نیاورد و دو سه سال بعد فوت کرد، ما هم زمانی مقلد ایشان شدیم.
عبدالاعلی سبزواری از فقهای خوبی است که یک دوره فقه به نام «المعذب» دارد که چاپ شده و خیلی هم مفصل است، در جلد 10 این کتاب صفحه 269 طرفدار همین قول است.
یکی دیگر از فقهایی که شهید راه خدا است، مرحوم شهید صدر است، شهید محمدباقر صدر در کتاب «الفتاوی الواضحه» که کتاب رساله عملیه ایشان است در جلد یک این کتاب صفحه 62 و 63 بهصورت مفصل این نظریه را از لحاظ علمی ثابت کرده است.
پس میبینید که هر دو کفه ترازو سنگین است، هم قول به عدم تعمیم و قول مشهور که فحولی به آن باور دارند و هم در این طرف فحولی هستند حالا باید جلوتر برویم و ببینیم کدام نظریه محکمتر است و کدام یک را میشود تقویت کرد.
تاکنون ما به ادله اشاره نکردهایم در این چند جلسه اقوال را بیان کرده و دو نظریه و دو فتوای مهم را مطرح کردیم و گفتیم عدهای از فقهای ما از قدما و جدیدها میفرمایند: هر شهری رؤیت ماه برای خود آن شهر حجت است برای شهر دیگر حجت نیست؛ البته شهرهای نزدیک برای یکدیگر حجت است، در ایران هر جا ماه را دیدند برای کل ایران حجت است؛ اما ایران برای عراق حجت نبوده و به عکس رؤیت ماه در عراق برای ایران حجت نیست.
حالا شاید به ذهن شما بیاید که در لب مرز چه کار کنیم، مثلاً در کرمانشاه که به عراق نزدیکتر است؛ ولو کشور دیگری است باید چه کار کنیم؟ کشور بودن ملاک نیست بلاد متقاربه و متباعده حجت است، خط جغرافیایی ملاک نیست.
این یک نظریه است که بعد دلیلهای آن را هم میخوانیم، میگویند هر شهری برای خودش استقلال دارد، هر کشوری برای خودش استقلال دارد، اگر شهرها و کشورهای دیگر که نزدیک هستند آنها هم ماه را دیدند خوب است، اگر ندیدند دیدن ماه در شهر و یا کشور دیگر برای آنها حجت نیست.
الآن هم میدانید که آشفته بازار عید فطر برای همین است، به دلیل فتوا است، کمکم نظر ما را هم در لابهلای بحث میفهمید که کدام قول را تقویت میکنیم.
اما قول دیگر میگوید خیر بالاخره ماه مثل خورشید نیست که البته این بحث هم مفصل است، خورشید هر جا طلوع کند برای همان جا حجت است؛ اما ماه اینجوری نیست حالا بعد این نظریه را خواهیم گفت، آیتالله خویی و دیگران هم آن را گفتهاند که جریان ماه و طلوع آن با خورشید کلاً متفاوت است، مثلاً خورشید در ایران در شهرهای مختلف در زمانهای مختلف طلوع میکند بهگونهای که نماز صبح ما با تهران نیم ساعت فرق دارد، روزه و افطار ما هم همین جوری است؛ ولی خاصیت ماه چیز دیگر است، وقتی طلوع میکند یا وقتی که خسوف و ماهگرفتگی روی میدهد اینجور نیست که بگوییم برای ایران حجت است که نماز آیات بخواند اما برای عراق که دیده حجت نیست.
ماه خاصیت فرا جغرافیایی و فرا کشوری دارد، خورشید مشارق و مغارب دارد و هر سرزمینی برای خود یک مشرق و یک مغرب دارد؛ حتی هر شهری برای خودش مشرق و مغرب ویژه خود را دارد و افق آن برای آن شهر حجت است و احکام متفاوتی دارند؛ اما ماه اینگونه نیست.
پس قول مشهور که عرض کردیم و قول غیر مشهور که ما اسم آن را تعمیم مینامیم که میگوید رؤیت هلال ماه عمومیت دارد، این قولی است که عرض کردیم و نظرات مهمی از صاحب جواهر، آیتالله خویی، آیتالله سبزواری، مرحوم نراقی، مرحوم فیض کاشانی، علامه و غیره را مطرح کردیم که این طرف ترازو هستند.
حالا جلوتر برویم و ببینیم که ادله این افراد چیست، ادله کسانی که میگویند رؤیت هلال ماه عمومیت ندارد و بعد ادله کسانی که قائل به عمومیت هستند را مطرح میکنیم./902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان