به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛
ج) نقش جهان شناسی وحیانی در اخلاق زیست محیطی
همان طور که اشاره شد در آموزه وحیانی مؤلفههای خاصی از جهان شناسی وجود دارد که آن را از دیگر جهان بینیها متمایز میسازد. چنین نگرشی از جهان طبیعت در اندیشه وحیانی ، اصول و ارزشهای مهم زیست محیطی را به دنبال دارد. ارزشهایی از قبیل عمران و آبادانی ، تفکر و تأمل ، عدالت ، و عدم افساد زمین که در حقیقت چارچوب بایدهای رفتار زیست محیطی را شکل میدهد.
1- تفکر و تأمل
یکی از ارزشهای اخلاقی در تعامل با محیط زیست در آموزه قرآنی تفکر و تأمل در طبیعت است . چنین باید اخلاقی برگرفته شده از نگرش آیه ای به جهان طبیعت است . هر جلوه از پدیدههای این عالم به منزله کلمه و هر کلمه نشانه ای از وجود خداست . به عبارتی دیگر کتاب و کلمه حق تعالی است . در قرآن کریم از عالم به اعتبار اینکه صفحه علم حق تعالی است به کلمات تعبیر شده است : « بگو اگر دریاها برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شوند، دریاها پایان میگیرد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد هرچند همانند این دریاها را کمک قرار دهیم ».(کهف . ١٠٩). به همین دلیل کلمات را باید خواند. تدبر در عالم به معنی خواندن کلمات عالم است. تفکر و تعمق در طبیعت ، راهی است که انسان با عظمت خالق هستی بیشتر آشنا شود و از طبیعت برای امور گوناگون زندگی خود الهام و الگو بگیرد. چنان که خداوند در آیات متعددی ما را بدین امر دعوت میکند: «پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میگرداند، در حقیقت ، هم اوست که قطعا زنده کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزی تواناست.» (روم . ٥٠)
«آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند» (آل عمران .١٩١). تأمل در طبیعت نشان میدهد که طبیعت نشانه خدا و جلوه رحمت ، علم ، حکمت ، قدرت و سایر صفات جمالیه و کمالیه حضرت حق است . همچنین میتواند راهگشای فهم غایت و غرض خلقت باشد و بدین طریق مقصد آفرینش معلوم شود.
2- عمران و آبادنی
در آموزه وحیانی هرگونه تعامل انسان با طبیعت باید معطوف به عمران و آبادانی باشد. این اصل معطوف به هدفمندی عالم طبیعت و انسان دارد. خداوند در قرآن فرموده که مسؤولیت عمران و آبادنی زمین را به عهده انسان قرار داده است : «هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها» (هود، ٦١) خداوند شما را از زمین پدید آورد و آبادانی آن را به شما واگذاشت . آبادانی نقطه مقابل ویرانگری است.
کلمه استعمار به معنی طلب عمارت است ، یعنی از انسانی بخواهند زمینی را آباد کند به طوری که آماده بهره برداری شود. البته بهره ای موردنظر است که از زمین توقع میرود. امری که با عمل ، عمران ، و احیا و فعالیت ممکن میگردد. لذا خداوند نمی گوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت بلکه عمران و آبادنی را به شما واگذار کرد، پس انسان مسؤولیت عمران و آبادانی زمین را به عهده دارد عمران و آبادنی که منجر به تداوم کمال همه موجودات شود. چون عالم هستی هدفمند است . انسان و موجودات دیگر همه به سمت کمال خود در حرکت هستند.
از آنجا عالم طبیعت تحت تسخیر انسان است : «و آن چهارپایان را مطیع و رام آنها ساختیم تا هم بر آن سوار شوند و هم از آن غذا تناول کنند» (یس ، ٧٢). لازمه تحقق کمال موجودات آن است که انسان به عنوان جزئی هدف دار از هستی با رعایت اخلاق زیست محیطی زمینه را برای رسیدن سایر اجزای هستی به غایت آنها فراهم آورد و هم زمینه تحقق کمال خود و یا کرامت اکتسابی را مهیا سازد. چرا که در تفکر اسلامی همه موجودات بایستی به نحو مطلوب به سمت کمال هدایت شوند.
تجلی عمران و آبادانی در عالم طبیعت با اعمال رفتارهای خاصی امکان پذیر است . چنان که در آموزه دینی به بسیاری از آنها اشاره شده است : احیای زمین موات ، ذخیره سازی آب ، ایجاد فضای سبز و درخت کاری و... از برخی از رهنمودهای اسلام در این زمینه است.
3- اصل عدالت
تعامل انسان با محیط زیست به باید نحو عادلانه بوده به گونه ای که مواهب طبیعت قابل استفاده برای همه انسانها باشد. این ارزش اخلاقی ، به حق همگانی بودن عالم طبیعت و نیز قانونمندی اخلاقی طبیعت اشاره دارد. هنگامی که علت غایی آفرینش نعمتهای الهی ، بهره مندی مردم از آنها باشد، و اگر منابع طبیعی به گونه ای توزیع شود که بسیاری از انسانها از مواهب الهی بی نصیب شوند، نقض غرض از آفرینش نعمتها صورت خواهد گرفت . لذا خداوند در راستای تحقق این امر به عدل فرمان میدهد: «و حکم کرد ای بندگان خدا هرگز در میزان عدل نافرمانی نکنید و هر چیز را به ترازوی عدل و انصاف بسنجید و هیچ در میزان کم فروشی و نادرستی نکنید و زمین را برای زندگانی خلق مقرر فرمود» (الرحمن ، ١٠، ٩، ٨(. در اینجا عدالت بین نسلی مطرح میشود. عدالت در استفاده از منابع طبیعی همان گونه که درون یک نسل مطرح است ، بین نسلها نیز خود را نشان میدهد چرا که خداوند نعمتها را برای همه آفرید.
در قرآن وظایف انسان در برابر بهره برداری از طبیعت و نعمتهای خداوندی همراه عدالت و در جهت تأمین نیازهای خود ذکر شده است . دیدگاه برخی از صاحب نظران در مورد آیه «و اقصد فی مشیک ..» و در راه رفتن خود میانه رو باش (لقمان . ١٩). قابل توجه است که در آن به معنای قصد اشاره لطیفی گردیده ؛ چرا که : کلمه قصد در هر چیزی به معنای حد اعتدال در آن است.
براساس این نظر چون انسان بنابر تکوین به امکانات طبیعی و معیشتی محدود است ، با مقداری خوراک سیر میشود، مساحت اندکی از زمین ، او را از باقی زمین بی نیاز میکند، سپس حد طبیعی و هم حد شرعی در این نیازمندیها، حد میانه است ، یعنی مناسب است انسان به اندازه ی نیاز خود را در اختیار داشته باشد، نه کمتر تا فقیر و بدبخت شود و نه بیشتر تا به صورت انسانی مصرف و مصرفی درآید. لذا از آنجا میبایست که حق همه آدمیان در بهرههای طبیعت محفوظ بماند، و یا شر و فساد در نظام طبیعت از رفتار بد فرد یا اجتماع شکل نگیرد، ناگزیر همه باید به عدالت گردن نهند.
4- عدم افساد زمین
از اصول مهم در اخلاق زیست محیطی عدم افساد آن است . اصلی که معطوف به جنبه آیه ای عالم طبیعت ، هدفمندی و قدوسیت عالم طبیعت اشاره دارد. خداوند میفرماید: «ولا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها...»: در زمین پس از اصلاح فساد و تباهی ننمایید (اعراف ، ٥٦). از این آیه استنباط میشود که خداوند متعال زمین را بدون فساد آفرید و آن را جایگاهی شایسته برای زندگانی انسانها قرار داد.
تخریب آبادانیهای زمین و هدر دادن امکانات طبیعی آن از مصداقهای فسادگری در زمین به شمار میرود و فسادگری حرام است چنان که خداوند در آیه دیگر با بیان عناصر طبیعت ، محیط زیست ، تخریب و نابودی آنها را مصداق بارز فساد میداند: «هنگامی که روی برمی گردانند (و از نزد تو خارج میشوند) در راه فساد در زمین کوشش میکنند و زراعتها و چهارپایان را نابود میسازند با اینکه میدانند خدا فساد را دوست نمی دارد (بقره ، ٢٠٥).
علامه طباطبایی در تفسیر آیه چنین میفرماید: مقصود از حرث در آیه ، گیاه به معنای عام است ، که شامل مزرعهها، درختان ، گیاهان و چراگاهها میشود. واژه نسل هم در آیه شامل نسل آدمیان ، حیوانات و پرندگان میشود و نابودی گیاهان ، زمینه از میان رفتن نسل حیوانات ، پرندگان و آدمیان میباشد. نابودی گیاهان و نسل حیوانات و پرندگان و انسان ، افساد در زمین است . امری که نظام آراسته و صالح جاری را برزند و تفاوتی نمی کنند که مستند به سوء اختیار آدمیان نظیر جنگ ، ناامنی از قبیل حوادث طبیعی مانند زلزله خشکسالی و قحطی باشد یا خیر.
یکی از مصادیق فساد در زمین اسراف و تبذیر است . اسراف و تبذیر یعنی استفاده بی رویه و فراتر از حد نیاز که جزو گناهان کبیره محسوب میشود، چرا که خداوند در آیههای بسیاری به اسراف کردن وعده ی عذاب داده است . مسلما اسراف کاران اهل آتش دوزخند (غافر، ٤٣). « بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید» (اعراف ، ٣٠). اگرچه نهی از اسراف در پی امر به خوردن و آشامیدن آمده است ؛ ولی به قرینه آیات دیگر: « و آتوا حقه یوم حصاده و لا تسرفوا (انعام ، ١٤١)، و حق آن را به هنگام درو بپردازید و اسراف نکنید». به کارگیری بی رویه محیط زیست و هدر دادن منابع مهم آب و گیاه از بارزترین مصادیق اسراف است و اسراف در مقوله انفاق و اصلاح حرام است ، چه رسد به افساد و تخریب لذا انسان اخلاقی در نگاه قرآن حق ندارد هرگونه که بخواهد با نظم طبیعت بازی کند، و به هر اندازه که دوست دارد از آن بهره گیرد. چرا که چنین چیزی به معنای خراش انداختن بر طبیعت و محو و تار کردن آیه خداوند نمی باشد.
د) انسان شناختی قرآنی و اخلاق زیست محیطی
در رویکرد قرآنی انسان واجد ویژگیهایی معرفی شده است که اخلاق زیست محیطی را ضروری میسازد. در آموزه وحیانی ، ابعاد امانتداری انسان ، خلافت اللهی و کرامت خاص انسانی بایدهای عملی خاصی را در رفتار زیست محیطی شکل میدهد.
1- کرامت انسان
در اندیشه دینی علاوه بر کرامت طبیعی ، قسم ویژه ای از کرامت در عالم خلقت به نام کرامت رفیع انسانی متصور است ، کرامتی که از تلفیق بین طبیعت و فرا طبیعت حاصل آمده است. نوع بشر با توجه به تواناییها و استعدادهایی که خداوند به او عنایت فرموده است از برترین مخلوقات و از ارزشمندی ویژه ای برخوردار است . آنچه مسلم است بیان قرآنی در مورد کرامت انسانی بر دو قسم است . مرتبه ای از این کرامت و ارزشمندی ذاتی است و میان همه انسانها مشترک میباشد و حتی مشرکین و کفار و فساق همه را دربر میگیرد.
قرآن کریم در آیه ٧٠ سوره اسراء این نوع کرامت ذاتی را تصریح کرده است : « ولقد کرمنا بنی آدم ...... و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم »، مفسران در تفسیر این آیه ، دلیل کرامت ذاتی انسان را برخورداری از عقل و قوه تمیز میدانند یکی دیگر از تعابیر قرآن در مورد کرامت ذاتی انسان ، برخورداری از ساختار نیکو است . «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم . ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم» (تین ، ٤).
مفسران ، مراد از انسان در آیه مورد بحث را نوع انسان انگاشته و در تفسیر احسن تقویم به مواردی چون بهترین پیکره و استواری قامت اشاره کرده اند.
در تلقی دینی محدوده کرامت انسان فقط کرامت ذاتی و تکوینی نیست . بلکه خداوند قسم دیگری از کرامت یعنی استعدادها و قابلیتهایی برای رشد و تعالی معنوی در وجودش نهاده است . در قرآن تصریح شده است که خداوند در خلقت انسان از روح خویش در وی دمیده است. این حقیقت نشان میدهدکه انسان به طور بالقوه از صفات الهی برخوردار است . به این معنی که صفات الهی و فرامادی میباید در وی شکوفا شوند تا تبدیل به یک انسان کامل گردند.
از آنجا که این استعدادها به صورت بالقوه در وجود انسان است ، انسانها فقط با اراده و اختیار خود میتوانند آن را شکوفا کنند و مراتب بالاتری از ارزشمندی را به ظهور برسانند. لذا این مرتبه از کرامت اکتسابی و حاصل مجاهدت و از مسیر اخلاق و تقوا میتوان بدان دست یافت.
در این راستا تکلیف هر انسانی شناخت نفس خویش و متوجه شدن بر شرافت و کرامت نفس خود میباشد. چنین انسانی تلاش دارد هرچه بیشتر از نفس ارزشمند خود صیانت کند. از این رو کرامت نفس ، وی را به عزت نفس وا میدارد. عزت نفس موجب میشود انسان روح خود را به منزله یک شی نفیس بشناسد و فضایل اخلاقی را به عنوان اشیای متناسب با این شی ء و اخلاق رذایل را به عنوان اشیای نامتناسب به آن شی نفیس در نظر گیرد که آن شی ء نفیس را از ارزش میاندازد.
صیانت و عزت نفس ، تعامل مناسب انسان با محیط زیست طبیعی و در نتیجه حفاظت از آن را به دنبال خواهد داشت . زیرا کسی که استعدادهای الهی و یا قابلیتهای رشد و تعالی معنوی در وجودش شناسایی کند، تلاش دارد که با اراده و اختیار خود آنها را آن را شکوفا کنند لذا در رفتار با طبیعت از تمایلات حیوانی کورکورانه طبیعت تبعیت نخواهد کرد، چرا که طبیعت فقط ابزاری برای دستیابی به امیال و رفاه خویش نخواهد دید.
2- خلافت اللهی انسان
خداوند در قرآن یکی از اهداف خلقت انسان را خلافت و جانشینی انسان داشته است. خلافتی که خداوند در قرآن از آن حکایت دارد. اعلام خلافت برای شخص آدم نیست بلکه جنس آدمی به صورت کلی مورد نظر است زیرا آن کس که در زمین فساد و خونریزی میکند، شخص آدم نبوده ، بلکه آدمی در طول تاریخ است.
در اندیشه دینی اقتضای ربوبیت و مخلوقات الهی و تدبیر و حفظ آنها، وجود خلیفه در عالم میباشد، چرا که انجام این امر بدون واسطه از ذات قدیم حق تعالی ممکن نیست چون مناسبتی بین عزت قدیم که مختص خداوند است و ذات حدوث که نصیب ممکن است وجود ندارد. آنچه سبب گردید که انسان خلیفه الله شود، قبول امانت الهی است ، مراد از قبول امانت الهی ، فانی شدن از غیر خدا و بقای بالله است که در میان ممکنات صنعتی ویژه انسان است. به باور ملاصدرا هر ممکنی غیر از انسان ، از آنجا که مقید به وجود ممکنات دیگر، غیر از انسان نمی تواند از حقیقت خود جدا شده و غیر خود را قبول کنند، زیرا تحمل فیض وجودی به صورت امانت و برگرداندن آن به صاحب اصلی اش مختص انسان است ، چون میتواند از غیر محبوب مطلق ، قطع تعلق و التفات کند. چنان که در قرآن از ابراهیم خلیل الله حکایت شده است «فی ذاهب الی ربی سیهدین » (صافات .٩٩) با توجه به خلیفه الله بودن انسان به جهت امانتداری او در آموزه قرآن ، یکی از راهبردهای اساسی اخلاق زیست محیطی توجه به امانتداری انسان است . اگرچه در اندیشه قرآنی ، طبیعت و آسمان و زمین مسخر انسان قرار گرفته است . لیکن انسان میبایست در تسخیر خود، عنصر امانت داری را رعایت کند. یعنی در دخل تصرف بر عالم طبیعت خود را مستقل از خدا و اذن او ببیند. شهید صدر اشاره دارد، از آنجاکه هیچ حاکمی و هیچ مالکی و هیچ خدایی برای جهان و زندگی جز خداوند سبحان وجود ندارد، در چنین شرایطی به جهت واگذاری نقش خلافت به انسان او فقط ، دارای مقام امانت داری است . در این جایگاه ، رابطه انسان با طبیعت ، دیگر رابطه مالک و مملوک نیست . بلکه رابطه امین با مورد امانت است و این مسأله در هنجارهای مصرفی انسانها بسیار نقش آفرین خواهد بود.
علاوه بر این ، امانت داری مسؤولیت پذیری انسان را به دنبال دارد. زیرا همان طور که انسان برترین مخلوق بوده و تمام هستی مسخر انسان است ، همین واقعیت تأییدکننده مسؤولیتی است که در برابر رفتارهای خویش با محیط زیست داراست . لذا درخصوص چگونگی بهره مندی از نعمتهای الهی مسؤول است ، حضرت علی (ع ) در نهج البلاغه به رعایت حقوق سایر موجودات به عنوان مبنای اخلاق زیست محیطی اشاره دارد.
امام علی (ع ) مسؤولیت پذیری فرد را در رفتار ارتباطی نسبت به حیوانات یادآور شده آن را مبتنی بر مسؤولیت در برابر پروردگار مینماید: « ای مردم تقوی پیشه کنید در پیشگاه خدا مسؤول بندگان خدا، شهرها، خانه و حیوانات هستید. »(نهج البلاغه ، خطبه ١٦٧) این مسؤولیت پذیری در واقع چیزی جز رعایت حقوق غیر نیست . علاوه بر این خداوند هم در روز قیامت در مورد آن از انسان سؤال خواهد کرد: «سپس در چنین روزی درباره نعمتهای پروردگارش از شما پرسش خواهد شد» (التکاثر، ٨).
نتیجه
به عنوان ماحصل این مقاله ، میتوان تأکیدکرد که اخلاق زیست محیطی وحیانی مبتنی برمؤلفههایی خاصی از جهان شناسی و انسان شناسی است که آن را از اخلاق زیست محیطی سکولار متمایز میسازد. در آموزه وحیانی ، عالم طبیعت ویژگیهایی خاصی از قبیل حرکت تکاملی ، بعد آیه ای و حاکمیت نظام اخلاقی بر آن را دربر دارد. همچنین انسان به عنوان امانتدار، خلیفه خداوند در زمین و واجد کرامت خاص مطرح شده است . حقایقی که غفلت از آن در اخلاق زیست محیطی انسان مدار و غیرانسان مدار سبب ناکامی آنان در تبیین چگونگی و چرایی رفتارهای زیست محیطی مناسب شده است .
از جهان شناسی و انسان شناسی قرآنی استنتاج میشود که مبنای اخلاق زیست محیطی در آموزه وحیانی فقط منافع مادی انسان یا برخورداری از شعور یا حیات سایر مخلوقات نیست ، بلکه در این مکتب آنچه بالاصاله ارزش دارد نسبت یافتن با خداوند است . در حقیقت ارزش ذاتی در جهان هستی متعلق به خداوند است و ارزش سایر مخلوقات برحسب ارتباطشان و مراتب وجودیشان با خداوند یا کمال مطلق میباشد. موجودات عالم طبیعت تجلی خداوند بوده و از این روی همه آنها ارزشمندند، ولی در میان آنها انسان از کرامت خاصی برخوردار است . لیکن کرامت و شرافت خاص انسان به معنای نادیده گرفتن شرافت و شأن آیه ای موجودات دیگر نیست . چنین اندیشه ای قادر به توضیح چرایی فراتر رفتن از خویش و توجه به سایر مخلوقات میباشد. ارائه چنین تصویری از عالم طبیعت و انسان ، اصول و ارزشهای زیست محیطی ویژه ای چون امانتداری ، مسؤولیت پذیری ، عدالت و تعالی بخشی به دنبال دارد، بایدهایی که نمی توان آن را در اخلاق زیست محیطی انسان مدار و غیرانسان مدار یافت . بنابراین در پرتو آموزه وحیانی میتوان به شناخت جامع از نفس انسانی و نیز عالم طبیعت دست یافت تا از طریق آن بتوان به پرسشهای اساسی اخلاق زیست محیطی پاسخ داد.
120/206/د