vasael.ir

کد خبر: ۱۹۴۵
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۵ - 06 March 2016
فلسفه فقه با رویکرد سیاسی اجتماعی، استاد خسروپناه/ 2

اصول فقه و فقه در نگاه عقلایی باید به چند علم تقسیم شوند- بانکداری فعلی ما را به مقاصد شریعت نزدیک نمی کند

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - رئیس موسسه عالی حکمت ایران، 28 مسئله مهم فلسفه فقه مصرح در کتب فقها را برشمرد و در مساله 17 با انتقاد از عدم انطباق بانکداری با مقاصد شریعت گفت: بانکداری اسلامی باید با کاهش فاصله طبقاتی، عدم انباشت ثروت و افزایش گردش مالی، دنبال مقاصد شریعت باشد.


به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین عبد الحسین خسرو پناه، در دومین جلسه درس خارج فلسفه فقه با رویکرد سیاسی و اجتماعی که روزسه شنبه 21 مهر ماه 1394 در موسسه عالی حکمت قم برگزار شد، ابتدا خلاصه ای از مطالب جلسه گذشته را بیان کرد.

وی مسائل فلسفه فقه را به 5 دسته "چیستی هر علم"، "جایگاه و نسبت علم  باعلوم  دیگر"، "پیش فرض ها و مبادی آن علم"، "روش شناسی  علم" و "مباحث معرفت شناسی فقه" تقسیم کرد و روش تاریخی منطقی را توضیح داد.

رییس مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، در ادامه تعریفی جامع از فلسفه فقه ارائه کرد و در فرق فلسفه فقه با سایر علوم به تفاوت فلسفه فقه و اصول فقه پرداخت وگفت: فلسفه علم فقه با اصول فقه هم تفاوت دارد. اصول فقه همان روش شناسی فقه است ولی فلسفه فقه یک نگاه درجه دو به فقه می باشد. خیلی از مباحث اصول فقه نمی تواند مسئله فلسفه فقهی باشد.اصول فقه تنها یک سری قواعد است ولی در روش شناسی در فلسفه فقه شیوه استفاده از قواعد فقهی واصولی را یاد می گیریم.

استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، 28 مساله از فلسفه فقه را که در آثار فقها بیان شده است برشمرد و  در ذیل مساله  17 درباره "علل الشرایع و فلسفه احکام" به معضل بانکداری در کشور اشاره کرد و گفت: مسائل فقهی را باید "مسئله ای  مقصدی" دید. بانکداری را می توانیم به لحاظ مسئله ای، حلال کنیم ولی مقصد هم مهم است؛ بانکداری اسلامی باید از نظر مقصدی هم مرتکب حرام نشود و ما را به مقاصد شریعت نزدیک کند، فاصله طبقاتی را کاهش دهد، جلوی انباشت ثروت را بگیرد و گردش ثروت را افزایش دهد. نظام بانکداری موجود این کار را نمی کند.

 



اهم مطالب عنوان شده توسط استاد خسروپناه درجلسه دوم درس خارج فلسفه فقه بارویکرد سیاسی و اجتماعی به شرح زیر است.

خلاصه درس سابق

در جلسه قبل به چیستی  فلسفه های  مضاف اعم از فلسفه های مضاف به امور و علوم پرداختیم؛ که معلوم شد فلسفه های مضاف، دانش های درجه دوم هستند که به  روش تاریخی تحلیلی درباره علوم بحث میکنند.

و گفتیم  مباحث فلسفه های علوم: 1چیستی هر علم.  2جایگاه و نسبت علم  باعلوم  دیگر و 3 پیش فرض ها و مبادی آن علم  4 روش شناسی  علم؛ که مکاتب  و گرایش ها در ذیل  روش شناسی هرعلم قرار دارد. 5 مباحث معرفت شناسی فقه: آیا علم بر اساس رئالیسم معرفتی است یا ایده آلیسم معرفتی؟ مثل بررسی حجیت قطع درفلسفه فقه می باشد.

و گفتیم رئوس ثمانیه هر علمی فقط یک سری اطلاعات در مورد آن علم قبل ورود به علم است و با فلسفه علم فرق دارد که دانش درجه دوم بعد تشکیل علم می باشد.

در مقدمه بحث امروز ابتدا روش تاریخی منطقی را توضیح می دهیم؛ این روش نه تاریخی محض است، که تنها ببینیم عالمان چه کرده اند درآن علم و نه منطقی محض است که بشود رئوس ثمانیه؛ بلکه تاریخی منطقی ست یعنی ابتدا میرویم مثلا تعریف فقها از فقه را در علم فقه بررسی می کنیم؛ البته تعریف عمیاتی مثلا فقها را بررسی می کنیم.


یافتن تعریف اسم مصدری فقه به جای تعریف مصدری فقیه از فقه

ما در فلسفه فقه  بررسی می کنیم که این فقیه درعملیات فقهی خود با چه تعریفی پیش رفته،  نه اینکه در تعریف اول کتاب از فقه چه تعریفی داشته است. به  تعبیری تعریف اسم مصدری فقه را میابیم؛ نه تعریف مصدری فقیه از فقه را.

این مطلب مهم را ذکر کردیم که بعدا بگوییم مهم برای ما عملیات فقیه می باشد نه تعریف اولیه او. مثلا فقیهی فقه را فقط به حوزه فردی تعریف کرده است وموضوع فقه را وظیفه ی عملی مکلف و فرد قرار داده است؛ لکن وقتی به عملیات فقهی او نگاه می کنیم در بسیار از احکام جامعه سخن گفته است که نمی شود گفت طردا للباب بوده است. این همه مسائل فقه حکومتی و فقه جامعه را مطرح کرده  است.

 بعد از فهم سخن عالمان فقه سپس به واکاوی منطقی آنچه رخداده است میپردازیم و دریک نگاه توصیه ای به بالندگی و رشد آن علم و نو آوریش کمک می کنیم.

لذا یک فیلسوف فقه باید علاوه بر فیلسوف بودن، شمّ فقاهتی هم داشته باشد و هرکس که بخواهد فلسفه هر علمی را بررسی کند باید محقق درآن علم باشد.

این نکته را از یاد نبریم که نگاه فلسفه علمی یک نگاه برون علمی ست.

شیوه نگاه تاریخی به علوم

معمولا در نگاه تاریخی به هر علم  به چند مطلب می پردازند:

1تاریخ عالمان آن علم؛ مثلا در فلسفه اسلامی به بررسی زندگی کندی و بوعلی وفارابی  می پردازیم.

2تاریخ یک مساله درآن علم؛ مثلا تاریخ مساله اجتماع امر و نهی از چه زمانی شروع شد.

 3 تاریخ مکاتب هر علم.

اینها نگاه تارخی به علم هست ولی همه به درون علم می پردازد. اما در فلسفه علم  نمی خواهیم برای مسائل درون آن علم از تاریخ استفاده کنیم، بلکه برای مسائل برون ان علم میخواهیم بپردازیم، مثل چیستی علم، روش علم، مبادی علم و مسائلی که درباره علم است.

لذا فلسفه علم دانشی ست که درباره مسائل بیرون علم بحث می کند ولی نه فقط با روش منطقی که بشود رئوس ثمانیة که کار ندارد عالمان چه کار کرده اند درآن علم، تنها میگوید منطقا باید تعریف و مسائل این علم چنین باشد وغیره؛ نخیر، بلکه از تاریخ تطور این علم هم برای پاسخ به سوالات علم کمک میگیریم.
 
فلسفه علم فقه

فلسفه علم فقه دانشی است عقلانی و درجه دوم که با روش تاریخی، منطقی بر علم فقه به عنوان یک رشته علمی می پردازد تا پرسش های بیرونی علم فقه را که عبارتند از چیستی علم فقه، پیش فرض ها و مبانی علم فقه، روش شناسی علم فقه، مکاتب و گرایش های علم فقه و جایگاه علم فقه به نسبت سایر علوم پاسخ گوید.

ارزش این فلسفه به عقلانی بودن آن می باشد ولو از نقل هم بهره میگیرد، درجه دوم است؛ لذا نمی توانیم الان فلسفه فقه سیاسی اجتماعی داشته باشیم، چون هنوز فقه الاجتماع  وفقه السیاسة شکل نگرفته است؛ ولو درلابلای مباحث فقهی مباحث فقه سیاسی هم مطرح بوده است ولی فلسفه علم فقه میتواند الان شکل بگیرد وعلم فقه را به عنوان یک رشته علمی بررسی کند. یعنی علم فقه را به عنوان مجموعه ای از گزاره هایی که به احکام شرعی فرعی مکلفین عن ادلتها التفصیلیه است، در بستر تاریخ و منطق میپردازد.لذا مراد از فقه اینجا که موضوع فلسفه علم قرار گرفت؛ فقه به معنی تفقه دردین یا اسلام شناسی یا علم به رساله عملیه نیست.

روش منطقی مساوی سیر برهانی نیست

در فلسفه فقه ابتدا با روش تاریخی سیر روشمند فقها را بررسی می کنیم، بعد با روش منطقی می رویم سراغ روش اهل بیت علیهم السلانم؛ البته تا زمان صادقین علیهما السلام چیزی به عنوان  علم فقه وجود نداشت چنانچه چیزی بنام علم مدون کلام وعلم مدون اخلاق نبود؛ ولی باید ببینیم چطور آنجا مذاق معصومین را می توان بدست اورد! دیدن روش اهل بیت علیهم السلام به ما توصیه می دهد و ما منطقا با روش تاریخی فرمایشات ایشان را بررسی می کنیم.

مرز بندی فلسفه علم فقه با دانش های مشابه

فلسفه علم فقه غیر از فلسفه احکام است، فلسفه احکام همان علل الشرایع می باشد. فلسفه علم فقه با اصول فقه هم تفاوت دارد؛ زیرا اصول فقه همان روش شناسی فقه است ولی؛ فلسفه فقه یک نگاه درجه دو به فقه می باشد. بعلاوه اینکه خیلی از مباحث اصول فقه نمی تواند مسئله فلسفه فقهی باشد.اصول فقه تنها یک سری قواعد است ولی در روش شناسی در فلسفه فقه ما شیوه استفاده از قواعد فقهی واصولی را یاد می گیریم.

برخی مباحث اصول فقه مثل مباحث حجج چون جزء مبادی علم فقه هستند منطقا باید در فلسفه فقه باشند، ولی چون عقلا وقتی دیدند مباحث یک علم فربه و زیاد شدند آن علم را به چند علم تقسیم می کنند؛ لذا بحث از این مباحث حجج  در فلسفه فقه چون  مباحث فربهی هستند، عقلایی نیست.

اصول فقه و فقه در نگاه عقلایی باید به چند علم تقسیم شوند

علم منطق قدیم، امروزه به چند علم منطق صورت و معرفت شناسی وغیره  و علم فلسفه به معنی خاص به چند علم تقسیم شده است.

اما قواعد فقهیه هرچند که جزء مبادی علم فقه هستند؛ لیکن برون فقهی نیستند؛ و در درون فقه  مشخص می شوند یعنی هم جزء مبادی فقه هستند و هم جزء مسائل فقهی؛ لذا در فلسفه فقه  قرار نمی گیرند.

در فلسفه یک علم ما روش شناسی آن علم را بررسی می کنیم؛ ولی این روش شناسی با علم منطق و علم معرفت شناسی هم تفاوت دارد. منطق که همان قواعد صورت استدلال است ومعرفت شناسی کشف قواعد واقع می باشد؛ مثل چیستی صدق ومعیارصدق.

روش شناسی در فلسفه های مضاف چگونگی کاربست این حقایق می باشد.

تاریخ فلسفه علم فقه

فلسفه علم فقه هیچ وقت به عنوان دانش مدون درجه دوم  وجود نداشته است؛ ولی فقها به عنوان رئوس ثمانیه {فلسفه علم فقه پیشینی} با روش منطقی محض در کتب فقهی خود به آن پرداخته اند؛ مثلا:
1علامه حلی متوفی826 در کتاب منتهی المطلب فی تحقیق المذهب ضرورت علم فقه و جایگاه علم فقه  و غرض و وجه نیاز به علم فقه و موضوع علم فقه را و تعریف آن را توضیح میدهد.

2شهید ثانی متوفی  966در تمهید القواعد و هم در منیة المرید به تعریف علم فقه و هدف فقه پرداخته است.

3 صاحب معالم متوفی 1011 به تعریف علم فقه و هدف آن وجایگاه آن ومبادی علم فقه و محمول مسائل فقهی ورتبه علم فقه پرداخته است.


اهم مسائل  فلسفه  فقه در کتب فقها

1 بحث تبعیت احکام شرعی از مصالح و مفاسد واقعی یا ظاهری یا به تعبیری ابتناء احکام بر حسن و قبح ذاتی و فعلی هم در اصول فقه مفصل به عنوان مستقلات عقلیه آمده است {هرچند بزرگانی مثل مرحوم نائینی و مرحوم مظفر حسن وقبح را بد معرفی کردند}. این بحث از مبادی مهم علم فقه می باشد.
2 مراتب احکام: مرتبه جعل {بحث اقتضاء وانشاء}، مرتبه امتثال {بحث تنجز و فعلیة}
3 منابع فقه: قرآن، سنت
4 علم امام: آیا علم امام به شریعت اجتهادی است یا نه؟
5 بحث ولایت تشریعی امام که حتی درکلام هم نیامده است.
6 استحاله تکلیف ما لا یطاق.
7 بحث فقه تفریعی: که شیخ طوسی در المبسوط فی فقه الامامیه دارد که آیا ما درفقاهت باید مقید به الفاظ معصوم اکتفا کنیم؟ {برخی اصطلاحات فقهی را توقیفی می دانستند که باید تابع الفاظ معصوم باشد}.
8 قبح عقاب بلا بیان
9استفاده از قاعده لطف در تمسک بر اجماع
10بحث معرفت شناسی علم مثل حجیت قطع
11 عقل به نوعی منبع در عرض کتاب و سنت بیاید که معروف است اولین بار
ابن ادریس متوفی 598 درالسرائر به این بحث پرداخته
12 قیاس مستنبط العلة یا منصوص العلة
13 وجه نیاز به شریعت: مثلا فخرالمحققین فرزند علامه حلی متوفی771درایضاح الفوائد این بحث را ذکر می کند که بشر به شریعت و احکام نیاز دارد، چون به قانون عادلانه نیاز دارد، چون به حیاط اجتماعی نیاز دارد. علامه طباطبای در فلسفه بحث اعتباریات از نظریه استخدام استفاده کرده است؛ که انسانها مستخدم بالطبعند! و بعد نیاز بشر به حیاط اجتماهی را براساس نظریه استخدام مطرح میکند و بعد از این نیاز به حیاط اجتماعی نیاز به قانون عادلانه را مطرح میکند؛ بعد از این نیاز به شریعت را اثبات می کند_غربی ها که نفع گرا هستند مثل بنتا و هاوز اونها هم تقریبا از نظریه استخدام استفاده می کنند و می گویند چون انسانها گرگ یکدیگرند و میخواهند همدیگر را به سمت منافع خود سوق دهند لذا می گویند انسان نیاز به قانون دارد؛ ولی به قرارداد های اجتماعی بشری می انجامد نه به شریعت! و لذا سکولاریزم را نتیجه می گیرند.
14 بحث غایة و غرض حکم شرعی: که در کتاب شریف القواعد والفوائد شهید اول که متوفی786 بحث کرده است، {این کتاب عمدتا مباحث فلسفه فقه می باشد}
15مقاصد خمسه احکام شرعی: شامل:
1حفظ جان 2حفظ نسب  {آبرو} 3حفظ دین 4حفظ عقل 5حفظ مال
خود این بحث است که آیا احکام شرعی غرضی هستند و فقه ما فقه مقصدی می باشد یا فقه مسئله ای است؟ هم شهید درالقواعد والفوائد به این پرداخته هم صاحب قوانین در القوانین ج 2 به این بحث پرداخته است.
16 تقسیم حقوق به حق الله و حق الناس {شهید قاعده161کتاب}
17علل الشرایع وفلسفه احکام هم شیخ صدوق در اینباره کتاب مستقل دارد هم شهید اول در همان کتاب به این پرداخته است.
البته به نظر بنده مسائل فقهی را باید "مسئله ای  مقصدی" دید. یعنی اینها بیان حکمت حکم شرعی ست نه غرض قطعی که بعدها کسی مدعی شود که این غرض را با چیز دیگری بدست می آوریم؛ پس نیازی به قانون شریعت نداریم!
کلا در حلال و حرام باید هم مسئله ای نگاه کرد و هم مقصدی؛ مثلا بانکداری را می توانیم کلا به لحاظ مسئله ای، حلال کنیم ولی مقصد شریعت هم مهم است؛ بانکداری اسلامی باید از نظر مقصدی هم مرتکب حرام نشود و هم ما را به مقاصد شریعت نزدیک کند، فاصله طبقاتی را کاهش بدهد، جلوی کنز و انباشت ثروت را بگیرد، گردش ثروت را افزایش بدهد، این نظام بانکداری موجود این کار را نمی کند.
18 بحث تخطئه و تصویب {مصلحت سلوکیه}
19بحث سهله بودن شریعت
20بحث استناد احکام به حکمت و عدالت و محبت الهی { نسبت میدهند الان به علامه مطهری که می گوید حکمی که به عدالت نیانجامد را باید تعطیل کرد!}
21اختلاف اخباری واصولی در فهم شریعت از نصوص دینی  که فیض کاشانی متوفی1051 در مقدمه کتاب مفاتیح الشرایع به آن پرداخته و می گوید دو گرایش در روش استنباط هست: 1از امامان 2از فقهای گذشته
22توقیفی بودن احکام شرعی اعم از عبادات و معاملات، وحیدبهبهانی در کتاب مصابیح الظلام مفصل به این بحث پرداخته
23تاثیری که علوم بر فقه می گذارند مثل کلام ، منطق، رجال، اصول فقه، فلسفه
24بحث روش کشف احکام شرعی: چقدرعقل و چقدرحس و چقدرنقل نقش دارد؟ مرحوم ملا احمد نراقی متوفی  1245در کتاب عوائد الایام به این بحث پرداخته است.
25بحث اجتماعی وسیاسی بودن دین اسلام: مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در کتاب البدر الظاهر این بحث را دارند. حضرت امام خمینی در کتاب الاجتهاد والتقلید و کتاب انوار الهدایة دارند.
26 اختصاص مصالح و مفاسد احکام شرعی فقط برای عالم آخرت یا تعمیم آن برای دنیا و آخرت؛ که آی خوئی هم در محاضرات، هم در کتاب مصباح الفقاهة  و کتاب مبانی تکملة المنهاج این را بحث کرده اند.
27 بحث جاودانگی شریعت: حلال محمد صلی الله علیه و آله حلال الی یوم القیامة و حرام محمد صلی الله علیه و آله حرام الی یوم القیامة
28 جهان شمولی شریعت. 907/228/ق
             

تقریر: حامد حسن زاده



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳