vasael.ir

کد خبر: ۱۷۲۶
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۵ - 31 January 2016
درس خارج جهاد و دفاع استاد مهدی طائب/ جلسه 8

مفاد آیات دلالت کننده بر وجوب جهاد، اولا و بالذات دالّ بر وجوب جهاد دفاعی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در جلسه هشتم از درس خارج فقه جهاد و دفاع گفت: جهاد دفاعی معنایش این است که تهدیدی آمده است، ما می‌خواهیم رفع التهدید کنیم . هر آیه‌ای هم که در قرآن کریم دالّ بر وجوب الجهاد هست، اولاً و بالذات منظور وجوب جهاد دفاعی است.

 

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل به نقل از پایگاه اطلاع رسانی استاد مهدی طائب؛ متن جلسه هشتم درس خارج فقه جهاد و دفاع استاد مهدی طائب که 19 دی 1394 برگزار شد، تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

مسئله اولی که امام(ره) مطرح کرده بودند، این بود که اگر دشمن هجوم آورد و مرکزیت اسلام یا حوزه اسلام به خطر افتاد، واجب است که مسلمان‌ها مالاً و جاناً دفاع کنند. در مباحث جلسات گذشته به دنبال مدرک این وجوب بودیم. در پاسخ به این مطلب عرض کردیم که این دفاع، همان جهاد است. بنابراین اگر ثابت شد که جهاد در اسلام واجب است، این دفاع واجب می‌شود.

 

عرض کردیم وجوب جهاد از ضروریات اسلام است؛ منتهی اشکالی که پیش آمده و این بحث را در فقه تقریباً مهجور کرده، این است که گفته‌اند جهاد منوط به اذن امام و یا نائب خاص امام است. حال که امام یا نائب ایشان نیست، پس جهاد واجب نیست.

 

جهاد دفاعی مستفاد آیات قرآن

 

در توضیح عرض کردیم که جهاد منوط به اذن ‌الامام، جهاد ابتدایی است که البته برای جهاد ابتدایی اصلاً‌ در صدر اسلام و زمان پیامبر(ص) مصداقی نداریم. آنچه که از جهاد زمینه دستورات بوده، جهاد دفاعی است.

 

بنابراین هر آیه‌ای که در قرآن کریم دالّ بر وجوب الجهاد هست، اولاً و بالذات منظور وجوب جهاد دفاعی است. اجمالاً به آیات مربوطه اشاره می‌کنیم. اولین سوره‌ای که درباره جهاد است، آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[1] است. آیات جهاد، آیات عجیبی است. فلاح و رستگاری در این آیه، منوط به سه مطلب شد: تقوا، ابتغاء الوسیله و جهاد فی سبیل الله.

 

آیه بعدی، «انْفِرُواْ خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ سبک و سنگین، هرگونه که می‌توانید در راه خدا حرکت کنید، که این برای شما بهتر است.»[2] است. شما اهل نماز و روزه هستید، اما در بین این‌ها بهتر «جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ» است. خیر یعنی بهتر؛ نماز و روزه خوب است، اما در بین این‌ها از همه برتر، جهاد فی سبیل الله است.

 

آیه بعدی «وَإِذَآ أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَجَاهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَاعِدِینَ؛ وقتی آیه نازل می‌شود و به آن‌ها گفته می‌شود ایمان بیاورید و همراه پیامبر(ص) به جنگ بروید و جهاد کنید، می‌توانند شرکت کنند، ولی می‌گویند بگذار ما با قاعدین بنشینیم.»[3] است.

 

حضور زنان در صحنه جهاد

 

قاعدین، زن‌ها هستند. جهاد چه دفاعی و چه ابتدایی از زن‌ها برداشته شده است که البته این را بعداً توضیح خواهیم داد که ممکن است در مکان‌هایی جهاد بر زن‌ها هم واجب شود. در جنگ احد فاطمه زهرا(س) آمد. فعل ایشان حجت است؛ چون معصومه است. اگر واجب نبود، ایشان نمی‌آمدند. چون باید خانه را نگه دارند. ایشان در آن زمان، دو بچه شیرخواره داشتند، ولی آنها را رها کرده بودند، به دلیل این که پیامبر اکرم(ص) در معرکه مانده بودند و کسی نبود که به پیامبر(ص) کمک کند.یکی از کسانی که پیامبر(ص) را از معرکه برد، زهرای مرضیه(س) بود.ایشان زخم‌های حضرت را بستند. بعداً متعرض این مسئله خواهیم شد.

 

در کل طبق اصل اولیه، جهاد برای خانم‌ها دفاعاً و ابتداً واجب نیست. لذا به این‌ها در نبرد می‌گویند «قاعد» یعنی نشسته. زمانی که اعلام جهاد می‌کنند، آن‌هایی که حرکت می‌کنند، قائمین می‌شوند و آن‌هایی که می‌مانند، قاعدین می‌شوند.می‌فرماید وقتی سوره‌ای نازل می‌شود که حرکت کنید، می‌گویند که بگذار ما با خانم‌ها بمانیم! بعد در آیه دیگر توضیح می‌دهد: «رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ»[4]؛ اینها جهاد نیامدند و گفتند با خانم‌ها می‌مانیم و نتیجه این شد که بر قلب‌شان مهر زده شد. یعنی نور حق به آن‌ها بسته شد.  این‌ها همه آیات مربوط به جنگ تبوک است. جنگ تبوک، جنگ دفاعی بود.

 

در جنگ عده‌ای داریم که خطاب اولیه آن‌ها را می‌گیرد، ولی استثناء شده‌اند.آن‌ها کسانی هستند که از نظر جسمی نمی‌توانند در جنگ شرکت کنند و یا کسانی که برای حضور در جنگ امکانات مادی مثل شمشیر ندارند. چون در زمان پیامبر اکرم(ص) رزمنده باید خودش شمشیر را تهیه می‌کرد. پیغمبر(ص) پولی نداشتند. اگر رزمنده می‌توانست، باید خودش اسب و تدارکات نبرد را می‌آورد. لذا کسانی که امکانات نبرد نداشتند، جزء قاعدین می‌شدند.

 

آیه بعدی که در زمینه جهاد آمده «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَ فِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ»[5] است.

 

از آیه دیگر تقریباً حصر ایمان فی الجهاد استفاده می‌شود. گرچه حصر اضافی است، اما اهمیت را نشان می‌دهد. این آیه مربوط به سوره حجرات است که در آنجا خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[6] در حقیقت مؤمنان کسانى‏ هستند که به خدا و پیامبر او گرویده و شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده‏‌اند.

 

دلیلی دیگر بر دفاعی بودن جهاد شرعی

 

این آیه حصر ایمان در جهاد است و آیا اساسا می‌شود جهاد به طور مطلق، هزار و خورده‌ای سال نباشد؟ چون اگر ما جهاد را در جهاد ابتدایی حصر کنیم، بعد از رسول الله(ص) اصلاً جهاد ابتدایی نداشتیم. حتی در زمان پیامبر(ص) نبوده است. امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) هم جهاد ابتدایی نداشتند. اگر جهاد، حصر در جهاد ابتدایی باشد، از بعد از رسول الله(ص) تا الآن کلاً تعطیل است. این حصر جهاد در ایمان، چه طور در این آیه مصداق پیدا می‌کند؟ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا؛ مؤمن کسی است که‌ اصلاً در ایمان، تردید به خودش راه نداد.» علامت او این است که «وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ.»‌ این آیه دلیل بر وجوب است.

 

جهاد راه دریافت هدایت است؛ «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»[7] مصداق اولیه جاهدوا در این آیه همان «جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ» است. پس جهاد راه دریافت هدایت است.

 

آیه بعدی در سوره مائده است؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ اگر هر کدام مرتد شوید، خدا یک عده‌ای را می‌آورد، که خدا آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها هم خدا را دوست دارند. آنها نسبت به مؤمنین فروتن هستند و نسبت به کافرین، عزتمند هستند و در راه خدا جهاد می‌کنند و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای خوف ندارند.»[8]

 

جهاد راه نجات از ارتداد

 

این آیه مربوط به سوره مائده است که در آخر عمر پیامبر(ص) نازل شده است. مجموعه این آیه اشاره به مؤمنین موجود می‌کند. می‌گوید ای مؤمنین اگر شما مرتد شوید، خدا عده‌ دیگری را می‌آورد که صفتشان این است: «یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ.»

 

این ارتداد چه موقع رخ داد و خدا آن قوم را چه زمانی می‌آورد؟ بعد از نبی دیگر جهاد ابتدایی نداشتیم. این ارتداد در زمان رسول الله(ص) رخ نداده است. به علت روایات که می‌گوید «ارتد الناس بعد رسول الله؛ مردم بعد از رسول الله(ص) مرتد شدند.»

 

فرمود ای مردم اگر مرتد شوید، خداوند عده دیگری را می‌آورد که صفتشان این است که در راه خدا مجاهده می‌کنند. یعنی آن‌ها دیگر مرتد نیستند. این در زمان رسول الله(ص) اتفاق نیفتاد. بعد از رسول الله(ص) اتفاق افتاد. وقتی ارتداد رخ دهد، خداوند یک عده‌ای را می‌آورد که این‌ها جهاد می‌کنند. پس راه خروج اسلام از ارتداد به قدرت این است که گروهی در برابر مرتدین، اهل جهاد باشند. الآن راه خروج اسلام از آن ارتداد واقع شده، جهاد است.

 

همان‌طور که گفته شد قطعاً این ارتداد در زمان رسول الله(ص) رخ نداد، چون آن‌ها در غدیرخم با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرده بودند. ارتداد بعد از رسول الله(ص) رخ داده است. فرمود این ارتداد که رخ می‌دهد، راه دوباره سرپا شدن اسلام،‌ جهاد است.

 

ما چون جهاد را جهاد ابتدایی گرفتیم، به مشکل افتادیم؛ اما اگر ما جهاد را دفاعی بگیریم، مسئله حل می‌شود. چون به قرینه همین آیه، وقتی افراد مرتد شدند، مرتدین به اسلام حمله می‌کنند. به عبارت دیگر وقتی ارتداد رخ داد، به خانه امیرالمؤمنین(ع) حمله می‌شود. اگر از خانه ایشان دفاع کنید، جهاد دفاعی می‌شود.

 

عدم نیاز به اذن امام در جهاد دفاعی

 

مسئله دوم را مرحوم امام(ره) به این صورت بیان می‌کنند: «لا یشترط ذلک بحضور الإمام علیه السلام و إذنه و لا إذن نائبه الخاص أو العام، فیجب الدفاع على کل مکلف بأیة وسیلة بلا قید و شرط.» ایشان در این مسئله می‌فرماید جهاد دفاعی مشروط به حضور امام نیست. لزومی هم ندارد که نائب خاص امام اذن دهد.

 

ما این مسئله را از تحریر مطرح می‌کنیم، اما شاید با ایشان نتوانیم به طور مطلق هم فکر شویم. خود ایشان هم این فتوا را قبل از تشکیل حکومت داده است. وقتی جبهه خرمشهر تشکیل شد، ایشان دستور داد همه بر اساس مقررات سپاه جلو بروند. با اینکه قطعا دفاع بود، فرمود کسی بدون هماهنگی با این‌ها(سپاه) حق حضور در خط را ندارد.

 

مسئله امام(ره) را بررسی کنیم: «لا یشترط ذلک بحضور الإمام علیه السلام و إذنه و لا إذن نائبه الخاص أو العام، فیجب الدفاع على کل مکلف بأیة وسیلة بلا قید و شرط.» ما برای اینکه دلیل این وجوب را بفهمیم، اولاً باید نوع وجوب دفاع را تعیین کنیم. این مسئله در فقه هم بحث شده است. در کتاب جواهر جلد 21، ایشان به این مسئله پرداخته است.[9]

 

ایشان متعرض به نوع وجوب می‌شود و می‌فرماید شکی نیست که وجوب جهاد، کفایی است و وجوب عینی ندارد.

 

فرق واجب کفایی و عینی

 

واجب عینی آن است که بر هر مکلفی است آن را انجام دهد و به فعل مکلفی، تکلیف مکلف دیگر ساقط نمی‌شود؛ مثل نماز. اگر یک کسی نماز بخواند، از گردن دیگران ساقط نمی‌شود.

 

در برابرش واجب کفایی است. وجوب کفایی، وجوبی است که با فعل دیگران از شما ساقط می‌شود. در نوع دفاعی جهاد، اصلاً وجوب عینی معنا پیدا نمی‌کند؛ به دلیل این که در جهاد دفاعی، هدف از بین بردن تهدید است.

 

برای مثال به شما می‌گویند در رودخانه قم باران زیاد می‌آید و احتمال سیل وجود دارد. ممکن است این سیل مدرسه فیضیه را خراب کند. از همه ما تقاضای کمک می‌کنند. کنار این رودخانه امکان این که 500 نفر بایستند و گونی و شن پر کنند، وجود دارد. در اینجا 1000 نفر هست؛ 500 نفر برای این کار می‌روند، ولی برای 500 نفر دیگر اصلاً امکان ندارد و جا نیست.

 

می‌گویند 500 گونی شن پر شود، دیگر آب به مدرسه نمی‌آید. 500 نفر گونی برمی‌دارند و پر می‌کنند. شما می‌بینید که 500 گونی در حال پر شدن است. جا هست که شما بروید، اما دیگر به گونی شن نیاز نیست. دیگر رفتن معنا ندارد.

 

معنای جهاد دفاعی

 

جهاد دفاعی معنایش این است که تهدیدی آمده است، ما می‌خواهیم رفع التهدید کنیم. بر همه لازم است بروند؛ اما به اندازه‌ای که رفع التهدید شود. اگر همه نرفتند، همه مجازات می‌شوند، اما اگر به اندازه کفایت رفتند، وجوب از گردن دیگران ساقط می‌شود. اگر یک نفر در آنجا گلوله خورد و برگشت، به اندازه یک نفر جا خالی می‌شود. دوباره به همه واجب می‌شود. یک نفر که رفت، باز هم از دیگران برداشته می‌شود.

 

سیره پیامبر(ص) و اصحاب در جهاد

 

مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید این که جهاد، کفایی است، بین علمای شیعه و سنی اختلافی نیست و بلکه از ضروریات دین و بالاتر از اجماع است. ایشان اضافه می‌کند علاوه بر این، سیره پیامبر(ص) این بوده است؛ یعنی برای جهاد همه را با خود نمی‌بردند و فقط یک تعداد را با خود می‌بردند که معلوم می‌شود که جهاد بر همه لازم نبود. بعد اضافه می‌کند و سیره اصحاب پیامبر(ص) هم این بوده است.

 

این جمله سیره اصحاب، مقداری قابل بحث و تردید است. مگر اصحاب پیغمبر(ص) فعلشان برای ما حجت است که سیره آن‌ها را آورده‌اید؟ ممکن است ایشان بفرمایند که از این سیره کشف سیره پیامبر(ص) می‌شود. اما بعد از پیامبراکرم(ص) جهادی که انجام دادند، جهاد پیامبر(ص) نبود. اگر جهاد بود، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در برابر این جهاد موضع منفی نمی‌گرفتند. شخصی به امام صادق(ع) گفت خوب راحت طلب شدی و جهاد را کنار گذاشته‌ای! حضرت فرمودند اگر جهادی را ببینیم شرکت می‌کنیم. این جهاد، جهاد نیست.

 

تفاوت سیره پیامبر(ص) با اصحاب

 

سیره افراد بعد از رسول‌الله(ص) کاشف از سیره پیامبر اکرم(ص) نمی‌شود. جدای از اذن، این شکلی که این‌ها می‌جنگیدند، منطبق بر شکل پیامبر(ص) نبود که شما از سیره این‌ها سیره پیامبر(ص) را کشف کنید. این که کلمه اصحاب را آورده‌اند، نشان می‌دهد که با جهاد، به صورت مسامحی برخورد می‌کردند. برای مثال هیچ وقت در نماز به سیره اصحاب پیامبر(ص) تمسک نمی‌کنند که بگویند سیره بعد از پیامبر(ص) این بود که در نماز دست‌هایشان را می‌بستند. پس معلوم می‌شود آوردن کلمه اصحاب در جهاد از باب مسامحه است.

 

قرارداد جهاد در جنگ‌های خلفا

 

در زمان پیغمبر(ص) آوردن اسلحه بر عهده خود مجاهد بود. بعد از رسول الله(ص) بین غنائم و شرکت کردن در جنگ یک تناسبی ایجاد کردند. گفت چه کسی حاضر است نیرو جمع کند و مخارجش را هم بدهد به فلان منطقه برود و فتح کند؛ وقتی که فتح کرد، یک سوم غنائم را به خودش می‌دهیم. افراد هم اعلام آمادگی می‌کردند.

 

اگر جنگ دارای فضیلت بود، امیرالمؤمنین(ع) هم می‌رفتند. امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل یا صفین فرمودند نگذارید این دو(حسنین علیهماالسلام) جلو بروند؛ این دو بقیةالله هستند. جنگ جمل، جنگ با بغات بود و آن هم تحت امر خودشان بود. امیرالمومنین(ع) در جنگ جمل پرچم فرماندهی را به دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نداد و به دست محمد حنفیه داد. از طرف دیگر جنگ جمل، جنگی است که امام حسن(ع) 34 ساله بودند و امام حسین(ع) یک سال کوچک‌تر. در حالی که در جنگ با ایران، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) خیلی کوچک بودند.

دلیل مشاوره‌های امیرالمومنین(ع) در جنگ‌های خلفا

 

مشاوره‌ای هم که امیرالمومنین(ع) در بعضی از جنگ های بعد از پیامبر(ص) می‌دادند، در چهارچوب جهاد دفاعی قرار می‌گیرد. حضرت می‌دیدند که اگر الآن نیروی آن‌ها شکست بخورد، دشمن مدینه را می‌گیرد. اینجا بر حضرت مشاوره واجب می‌شد.

 

مرحوم صاحب جواهر بر کفایی استدلال دیگری می‌آورند به این آیه «لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»[10] که ما ادامه این مطلب را در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد./201/922/ض

 


 

1 مائده/35

2 توبه/41

3 توبه/86

4 توبه/87

5 حج/78

6 حجرات/15

7 عنکبوت/69

8 مائده/54

9 مرحوم صاحب جواهر همه مطالب را تجمیع کرده است؛ تا حدی که بنده کتاب الجهادی به توسعه و جامعیت کتاب الجهاد جواهر ندیده‌ام. حتی در فقهای بعدی هم ندیدم. لذا مطالب را با ایشان جلو می‌بریم.

10 نساء/95

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳