vasael.ir

کد خبر: ۱۶۵۱۷
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۸ - 13 May 2020
حجت الاسلام والمسلمین ارسطا / ۱۷

فقه سیاسی | تغییر ماهوی مفاهیم قدرت و حکومت در اسلام

وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین ارسطا به مفاهیم قدرت و حاکمیت در اسلام اشاره کرد و گفت: مفهوم قدرت و حاکمیت در اسلام تغییر کرده است که از آن به ولایت تعبیر شده است و آن تغییر این است که ولایت سلطه ای است که الزما هدف از آن تامین مصالح مولّی علیه است و اگر در قرآن واژه ولایت برای غیر مسلمانان یا در درباره شیطان به کار رفته است با عنصر نفع رسانی به جامعه تفاوت دارد.

به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین فقه سیاسی | تغییر ماهوی مفاهیم قدرت و حکومت در اسلاممحمدجواد ارسطا در جلسه هفدهم درس خارج فقه سیاسی که بیست و ششم آبان 98 در مسجد امام سجاد(ع) پردیسان برگزار شد، به مفاهیم قدرت و حاکمیت در اسلام اشاره کرد و گفت: مفهوم قدرت و حاکمیت در اسلام تغییر کرده است که از آن به ولایت تعبیر شده است و آن تغییر این است که ولایت سلطه ای است که الزما هدف از آن تامین مصالح مولّی علیه است و اگر در قرآن واژه ولایت برای غیر مسلمانان یا در درباره شیطان به کار رفته است با عنصر نفع رسانی به جامعه تفاوت دارد.

وی در خصوص ولایت درباره حضرت رسول که به معنای اولی بانفسهم است اظهار داشت: حضرت در معنای اولویت مساله نفع رسانی و مصلحت فرد فرد جامعه را مطرح می کند لذا حکم به طلاق دادن زن در صورتی است که به مطلحت زن است و مرد هم ظلم می کند

استاد درس خارج در ادامه استدلال بر وجوب امر به معروف از قرآن به آیه 116 سوره هود استشهاد کرد و گفت: سنت الهی بر این است که اگر گروهی اهل اصلاح و نهی از فساد باشند خداوند آن جامعه را هلاک نمی کند لذا از آیه وجوب فهمیده می شود.

 

خلاصه جلسه گذشته

حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در جلسه گذشته در ادامه استدلال بر وجوب امر به معروف به آیه 71 سوره توبه اشاره کرد و گفت: خداوند در مقام بیان علامات مومن، بیان یکی از ویژگی ها مومن را بیان می کند که اقتضاء می کند که اگر اهل امر به معروف نباشی اهل ایمان نیستی به معنای اینکه مرتبه ای از ایمان را نداری.  و از طرفی جمله خبریه ظهور در وجوب دارد که مساله عرفی است؛ ظهور هم امر وجدانی است؛ به این معنا که مومنین باید دارای چنین خصلیتی باشد.

وی در ادامه به تفسیر آیت الله خرازی در خصوص آیه 71 سوره توبه اشاره کرد و در نقد آن اظهار داشت: درست است معنای انشایی است اما بر فرض که جمله خبری باشد، دروغ نخواهد بود. زیرا آیه ناظر به گروهی از مومنین و مسلمانان خواهدبود. افراد پایبند به ایمان کسانی هستند که پایبند به امر به معروف هستند. یعنی آیه ناظر به گروهی از امت هستند. در واقع معنای آیه خواهد بود که مومنین اگر اهل امر به معروف نباشند اهل ایمان و مومن هم نیستند. این معنا به خاطر این است که آیه در مقام مقایسه با منافقین است منافقین اهل امر به معروف نیستند لذا اگر مسلمانی اهل امر به معروف نباشد از اهل ایمان نیست.

 

هم مطالب مطرح شده در این جلسه را در ادامه می‌خوانید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ولایت از دیدگاه اسلام به معنای سلطه نفع رسانی است که سلطه معقول است و در اسلام تاسیس شده است. مفهوم قدرت یا به تعبیر حقوقی مفهوم حاکمیت با ایجاد جامعه بشری محقق شده است و در واقع قدرت و جامعه دو مولد توأمان هستند.

مفهوم قدرت و حاکمیت در اسلام تغییر کرده است که از آن به ولایت تعبیر شده است و آن تغییر این است که ولایت سلطه ای است که الزما هدف از آن تامین مصالح مولّی علیه است. این برای اسلام است پس در قرآن اگر واژه ولایت برای غیر مسلمانان است یا در درباره شیطان داریم ولایت شیطانی است که در عنصر نفع رسانی به جامعه تفاوت دارد.

ولایت به معنای آیت الله موسوی خلخالی کتاب حاکمیت در اسلام ص 91 چاپ جامعه مدرسین. معنای حاکمیت در عربی به معنای سیاده است. السیاده فی الاسلام حتی خداوند به همین منظور ولایت را تبیین می کند که برای تامین نفع مردم است.

الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور ... این ولایت در غیر مومنین فاقد این عنصر است کما اینکه می فرماید اما الذین کفروا اولیاء الشیطان یخرجهم من النور الی الظلمات

 

نکته نخست

ولایت درباره حضرت رسول که به معنای اولی بانفسهم است در راستای نفع رسانی به مردم است. اَلنَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اَللّهِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُهاجِرِینَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی اَلْکِتابِ مَسْطُوراً ؛ پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است، و همسرانش [حرمت ازدواج به منزله] مادران آنانند، و برطبق کتاب خدا دارندگان قرابت نسبی [در میراث بردنِ] از یکدیگر از مؤمنان و مهاجران [که پیش از این بر پایه ایمان و هجرت میراث می بردند] سزاوارترند، مگر اینکه بخواهید [در وصیت کردن به پرداخت ارث] درباره دوستانتان احسان کنید که این امری ثبت شده در کتاب [خدا] ست.[1]

اولین معنای اولویت پیامبرخدا نسبت به مومنین گفته می شود تصرف در مال و ناموس بدون اذن اما روایات این معنا را باطل می داند.

 

روایت اول

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِی فَقِیلَ لَهُ مَا مَعْنَى ذَلِکَ فَقَالَ قَوْلُ النَّبِیِ ص مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَالرَّجُلُ لَیْسَتْ لَهُ عَلَى نَفْسِهِ وِلَایَةٌ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ وَ لَیْسَ لَهُ عَلَى عِیَالِهِ أَمْرٌ وَ لَا نَهْیٌ إِذَا لَمْ یُجْرِ عَلَیْهِمُ النَّفَقَةَ وَ النَّبِیُّ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مَنْ بَعْدَهُمَا أَلْزَمَهُمْ هَذَا فَمِنْ هُنَاکَ صَارُوا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا کَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ عَامَّةِ الْیَهُودِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ هَذَا الْقَوْلِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهُمْ آمَنُوا عَلَى أَنْفُسِ هِمْ وَ عَلَى عِیَالاتِهِمْ. [2]

حضرت در معنای اولویت مساله نفع رسانی و مصلحت فرد فرد جامعه را مطرح می کند. طلاق دادن زن در صورتی است که به مطلحت زن است و مرد هم ظلم می کند.

در قرآن می فرماید فامساک بمعروف او تسریح باحسان آیه 229 سوره بقره مرد یا باید با معروف نگه دارد و یا به نکویی طلاق دهد و رها کند. اگر مرد به این دو صورت تمکین نکرد ولیِ مومنین وارد می شود طلاق می دهد. حضرت صادق اینگونه تبیین کرد با فطرت انسانی هم منطبق است.

 

روایت دوم:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ لِمَ کُنِّیَ النَّبِیُّ ص بِأَبِی الْقَاسِمِ فَقَالَ لِأَنَّهُ کَانَ لَهُ ابْنٌ یُقَالُ لَهُ قَاسمٌ فَکُنِّیَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَهَلْ تَرَانِی أَهْلًا لِلزِّیَادَةِ فَقَالَ نَعَمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَبٌ لِجَمِیعِ أُمَّتِهِ وَ عَلِیٌّ ع مِنْهُ مْ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً ع قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَقِیلَ لَهُ أَبُوالْقَاسِمِ لِأَنَّهُ أَبُوقَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا مَعْنَى ذَلِکَ قَالَ إِنَّ شَفَقَةَ النَّبِیِّ ص عَلَى أُمَّتِهِ شَفَقَةُ الْآبَاءِ عَلَى الْأَوْلَادِ وَ أَفْضَلُ أُمَّتِهِ عَلِیٌّ ع وَ مِنْ بَعْدِهِ شَفَقَةُ عَلِیٍّ ع عَلَیْهِمْ کَشَفَقَتِهِ ص لِأَنَّهُ وَصِیُّهُ وَ خَلِیفَتُهُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ فَلِذَلِکَ قَالَ أَنَا وَ عَلیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ صَعِدَ النَّبِیُّ ص الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَصَارَ بِذَلِکَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ کَذَلِکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بَعْدَهُ جَرَى ذَلِکَ لَهُ مِثْلُ مَا جَرَى لِرَسُولِ اللّهِ.[3]

ابوت حضرت رسول و حضرت امیر فقط جنبه اخلاقی نیست بلکه بالاتر است که در این روایت آمده است ان شفقه النبی ... دلسوزی پیامبرخدا برای امتش همانند دلسوزی پدر نسبت به فرزندان است.

در ادامه روایت محل شاهد آمده است که معنای اولویت را بیان می کند. صعد النبی المنبر ... فصار بذلک اولی بهم من آبائهم و امهاتهم ...

 

روایت سوم:

وَ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَنْزِلُ مِنْ مِنْبَرِهِ إِلَّا قَالَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَلَى الْإِمَامِ مِثْلُ ذَلِکَ- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَدَعْ وَارِثاً فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ یُوضَعُ فِی بَیْتِ الْمَالِ لِأَنَّ جِنَایَتَهُ عَلَى بَیْتِ الْمَالِ وَ مَنْ تَرَکَ وَرَثَةً مِنْ أَهْلِ الْکُفْرِ لَمْ یَرِثُوهُ وَ هُوَ کَمَنْ لَمْ یَدَعْ وَارِثاً وَ سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ قَرِیبٌ یَرِثُهُ وَ لَا مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ.[4]

در این روایت تامین روانی و اجتماعی است. در اسلام تنها تامین اقتصادی نیست بلکه تامین معنوی و روحی و روانی است که باید علاوه بر اقتصاد باشد که عنصر مهم فرق بین اسلام و غیر از آن است و مردم در اسلام پناه و تکیه گاهشان رهبر جامعه است.

 

اعتبار دعام الاسلام

مولف این کتاب قاضی ابوحنیفه نعمان بن محمد منصور بن احمد بن حیون تمیمی مغربی است. م 466 ه از فقهای بزرگ اسماعیلیه است. فاطمیون مصر در کشور کتاب قانون را منتشر کرده بودند که همین کتاب دعائم الاسلام بوده است که دیدگاه علمای شیعه سه دسته اند:

گروهی به اعتبار کتاب و مولف رای داده اند و او اثنی عشری است و تقیه می کرده است لذا روایات بعد از امام صادق علیه السلام را نیاورده است.

قول اول: علامه مجلسی و شیخ حر عاملی و سید بحر العلوم و آقا بزرگ تهرانی این نظر را داشته اند.

قول دوم کتاب را تمجید کرده و بیشتر روایات را معتبر دانسته اند اما مولف را شیعه غیر امامیه و اثنی عشری دانسته اند.

قول سوم ابن شهر آشوب و مرحوم اردبیلی صاحب جامع الرواه این نظر را اختیار کرده است.

دیدگاه سوم: صاحب جواهر که نه کتاب و نه مولف را تائید کرده است بلکه آن را نامعتبر می داند.

 

سنجش روایات بر اساس مضمون و محتوای آنها

امروز این دیدگاه یعنی مضمون و محتوا در شیعه رایج نیست. مرحوم خوئی نیز ابتدا به مبنای وثوق صدوری بوده اما بعد مبنایش تغییر کرد به وثوق سندیشیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء کتاب تحریر المجله مرحوم سید یزدی صاحب عروه الوثقی برای اصلاح عبارتی به شیخ آل کاشف الغطاء می دهد.

ایشان کاشف الغطاء و سید عبدالعلی سبزواری قائل به وثوق صدوری هستند. سبزواری: ربما نصحح اسناد بالمتون این شیوه روش پر زحمتی است و نمی توان به وثاقت رسید مگر کسی که غور فراوانی در روایات داشته باشد.

 

آیه بعدی در باره وجوب امر به معروف

فَلَوْ لا کانَ مِنَ اَلْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْفَسادِ فِی اَلْأَرْضِ إِلاّ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اِتَّبَعَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ﴿هود، 116 ﴾ پس چرا در میان امت هایی که پیش از شما بودند،

مصلحانی دلسوز نبودند که [مردم را] از فساد در زمین بازدارند؟ مگر اندکی که [به سبب بازداشتن مردم از فساد] نجاتشان دادیم. و آنان که ستم کردند، دنباله رو [و دل بسته] چیزی از نعمت و ثروت شدند [که در آن به سرکشی و طغیان افتادند] و آنان گنهکار بودند.

«ینهون عن الفساد فی الارض » : شاهد ما این قسمت از آیه است که می فرماید خداوند مذمت می کند که چرا اینگونه نبودند که نهی از فساد کنند که در آیه بعد به وضوح مذمت خدا فهمیده می شود. کسانی که اهل نهی از منکر و فساد نبودند هلاک شدند.

وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ اَلْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ ﴿هود، 117 ﴾ و پروردگارت بر آن نبوده است کهشهرهایی را در حالی که مردمش درست کارند، ظالمانه هلاک کند. یعنی خداوند اهل نهی از منکر را هلاک نمی کند.

این آیه یک سنت الهی را بیان می کند که اگر در جامعه افرادی باشند که در جامعه دارای فساد، نهی نکنند و قدرتش را داشته باشند اما نهی نکنند هلاک خواهند شد.

درباره کلمه بظلم در تفسیر دیده می شود. تمییز و صفت برای فعل الهی است یعنی هلاکتی که خداوندبرای آنها مقرر فرموده از روی ظلم نیست. ظاهرا همین معنای از آیه فهمیده می شود. برخی از مفسرین گفته اند منظور بظلم اهلها هستند یعنی مادامی که سبقه غالب بر مردم اصلاح گری باشدخدوند آنها را هلاک نمی کند هر چند در بین آنان ظلم باشد.

در هر دو صور مراد آیه واضح است که سنت الهی بر این است که خداوند اهل اصلاح و نهی از فساد باشد خداوند آن جامعه را هلاک نمی کند. از آیه وجوب فهمیده می شود.

 

آیه بعدی امر به معروف

اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اَلْأَرْضِ أَقامُوا اَلصَّلاةَ وَآتَوُا اَلزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اَلْأُمُورِ ﴿الحج، 41 ﴾ همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می پردازند، و مردم را به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای زشت بازمی دارند؛ و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست.

فهم آیه با آیات قبل ممکن است. آیه 39 به بعد: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اَللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ﴿الحج، 39 ﴾ اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اَللّهُ وَ لَوْلا دَفْعُ اَللّهِ اَلنّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اِسمُ اَللّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اَللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اَللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج، 40 ﴾ به کسانی که [ستمکارانه] مورد جنگ و هجوم قرار می گیرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری دادن آنان تواناست. همانان که به ناحق از خانه هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمیکرد، همانا صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می شود به شدت ویران میشدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری میدهند یاری میرساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.

 

نکته:

آیه الذین اخرجوا من دیارهم دال بر این است که اهل فلان دیار اولویت دارند مانند اخراج فلسطیان ازسرزمینشان ظلم است. این امضاء فهم عقلایی است که مردم سرزمین اولی به تصرف در آن سرزمین هستند این ارتکاز عقلایی را در آیه تایید می کند./906/229/ح

 

پی نوشت:

[1] . الأحزاب، 6

[2] . الکافی؛ ج 1؛ ص 406 ، ح 6.

[3] . عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ ج 2؛ ص 85، ح 29

[4] . دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام والقضایا و الأحکام؛ ج 2؛ ص 391

 

متن تقریر از كانال استاد ارسطا

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳