به گزارش خبرنگار وسائل، تمام روشهای تربیتی در اسلام در حقیقت حاکی از پیوند انسان و رب است و همه فرع و شعبههای تربیت از این پیوند و کیفیت آن منشاء میگیرد. دین به نگرش فلسفی فرد به تعلیم و تربیت و به دنبال آن اهداف تربیتی جهت میدهد و فرهنگ دینی حاکم بر انسان در همه شئون زندگی او ریشه میدواند.
تربیت دینی نشان دهنده راه و روشی است که در انتها به هدف زندگی منجر میشود. تعلیم و تربیت از دیرباز و طی قرون و اعصار همواره مورد توجه عالمان، اندیشمندان و فیلسوفان بوده و بدین سان توانسته است افکار و اندیشههای بزرگ را به سوی خویش فراخواند.
تعلیم و تربیت در زندگی بشر مهمترین و اساسیترین جنبه زندگی است به گونهای که هر گونه، انحراف در آن باعث انحراف در همه امور زندگی میشود. تواناییهای انسان در زندگی بروز و ظهور پیدا میکند و انسانیت انسان تحقق مییابد.
در اسلام به این موضوع مهم توجه بسیار شده و قواعد مناسبی برای رشد انسان تعیین گردیده است. بدیهی است «یک مکتب که دارای هدفهای مشخص است و مقررات همه جانبه ای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و سیستم اقتصادی و سیستم سیاسی دارد، نمیتواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد.
فلسفه خلقت بشر را نیز در همین نکته میتوان یافت که خداوند انسان را برای این آفرید که او به وسیله تربیت صحیح، کمال یابد و به سر منزل مقصود برسد. با علم به این هدف غایی، تربیت اسلامی اهمیت و جایگاه خاصی پیدا میکند. تربیت اسلامی به ایجاد وضعیت مناسبی اطلاق میشود که زمینه را برای بروز و ظهور استعدادهای فطری آدمی فراهم میکند و او را بالندهتر و کمال یافته تر میسازد. هر زمان فرصت و امکان برای فعلیت یافتن استعدادها فراهم میشود، آن زمان قداست و ارزش پیدا میکند.
تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری بر چند رکن اساسی مبتنی است. نخستین رکن تعلیم و تربیت اسلامی اهتمام به پرورش فکر و اندیشه آدمیان است. اسلام بر اصل مسئله علم آموزی و تعقل تأکید فراوانی کرده و علاوه بر آن درباره خصوصیات علمی که انسان ها باید در پی آموختن آن باشند نیز به تفصیل سخن گفته است.
تعلیم آن گونه که متفکران مسلمان سخن گفتهاند با «تعقل» متفاوت است. تعلیم جریان یکسویه ای از اطلاعات است از جانب معلم به سوی متعلم و در آن «ذهن متعلم چونان انباری است که یک سری اطلاعات در آن ریخته شود.» و او هیچ دخالتی در چند و چون و تقدم و تأخر آنها ندارد.
اما تعقل مبتنی است بر «پرورش و استقلال یافتن نیروی فکری متعلم و زنده شدن قوه ابتکار در او آن چنان که خود مستقلاً بتواند اطلاعات خامی را که از منابع گوناگون دریافت میکند. قوت گرفتن نیروی تعقل در وجود آدمی در نهایت او را تبدیل به یک مجتهد خواهد کرد و «اجتهاد واقعی نیز همین است که وقتی یک مسئله جدید که انسان هیچ سابقهای درباره آن ندارد، به او عرضه شد فوراً بتواند اصول را به نحو صحیح بر آن تطبیق کرده و نتیجه گیری نماید.»
اصل تأکید به تربیت دوره کودکی
فطرت الهی انسان در تربیت اسلامی ارزشمندترین چیزی در عالم هستی است به گونهای که نباید چیزی را بر آن ترجیح داد، اگر گفتار یا کرداری خلاف قوانین فطرت باشد، باید صریحاً نسبت به اصلاح آن اقدام شود. زمانی که فطرت دست نخورده و الهی است یعنی دوران کودکی باید نسبت به تربیت و شکل دهی آن، اقدام و زمینه را برای مراحل بعدی رشد فراهم کرد.
فطرت انسان همانند درختی است که از همان ابتدا نیاز به مراقبت دارد همان طوری که درخت در هر مرحلهای نیاز به مراقبت ویژه خودش را دارد تا به یک درخت تنومند برسد فطرت انسان نیز باید در هر مرحلهای مراقبتهای لازم در آن انجام بگیرد تا به مرحله شکوفایی و کمال برسد. رفتارهای انسانی و الهی را میتوان میوههای این درخت محسوب کرد. با توجه به این فرایند بسیار مهم، دانشمندان تعلیم و تربیت به تثبیت و تحکیم صفات نیک اخلاقی از دوران کودکی تأکید فراوان داشتهاند.
شهید مطهری ضمن اشاره به نظر علمای تربیت قدیم در خصوص تحکیم فضائل اخلاقی در آدمی میفرماید «علمای قدیم در تعریف عدالت میگفتند عدالت ملکه تقوا و پرهیزکاری است؛ یعنی تقوا و پرهیزکاری برای انسان ملکه شده باشد و حتی میگفتند انسان آن وقت دارای اخلاق فاضله است که در عالم خواب هم ضد آن اخلاق از او صادر نشود؛ مثلاً آن قدر راستگو باشد که حتی در عالم خواب هم دروغ نگوید. بر این اساس است که اهتمام زیادی میشود که تربیت در سنین کودکی صورت گیرد. اصلاً گفته میشود که تربیت فن تشکیل عادت است.
روحیه انسان در ابتدا حکم ماده شل و قابل انعطافی مثل گچ را دارد که ابتدا که آن را در آب میریزند، شل است و بعد سفت میشود. وقتی این ماده شل است آن را در هر قالبی بریزیم به همان شکل در میآید میتوان آن را به صورت انسان در آورد یا به صورت خوک و یا خروس. در هر قالبی که بریزیم همین که سرد شد همان شکل را میگیرد و سفت میشود.
میگویند روح انسان در زمان کودکی، حالت قابل انعطافی دارد و مانند همان ماده شل است. هر چه انسان بزرگتر شود قابلیت انعطاف آن کمتر میشود. بر همین اساس گفته اند: العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. البته دانشمندان امروز هم به تربیت دوران کودکی بیشتر اهمیت میدهند. بچهای که در کودکستان است از بچه دبستانی و بچه دبستانی از نوجوان دبیرستان و نوجوان دبیرستان از جوان دانشگاه، جنبه پذیرشش بیشتر است.
انسان در سن 50 سالگی شخصیتش منعقد میشود. البته مبالغه نباید کرد. انسان یک موجود قابل تغییر و قابل توجه و بازگشت است و ممکن است در سن 100 سالگی هم خود را تغییر دهد ولی شک نیست که حالات روحی کم کم ملکه میشود و برگرداندن آنها دشوار میگردد».
از دیدگاه شهید مطهری میتوان به آسانی این نکات را استنباط کرد: 1- تربیت دوران کودکی پایه و اساس است. 2- در دورههای نوجوانی و جوانی نسبت به دوره کودکی امکان تربیت کاهش پیدا میکند. 3- اگر یک صفت در وجود انسان ملکه شد زدودن آن بسیار مشکل خواهد بود./703/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز