به گزارش خبرنگار وسائل، هفتمین نشست اساتید منتخب علوم انسانی اسلامی با موضوع «مطالعات نظری تمدن نوین اسلامی» سوم بهمن ماه در تالار شیخ طوسی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد.
موسی نجفی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، حجتالاسلام محسن الویری استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، محمدرضا بهمنی خدنگ استاد پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و رئیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجتالاسلام احمد رهدار رئیس مؤسسه فتوح اندیشه، محمدهادی همایون استاد دانشگاه امام صادق(ع)، حجتالاسلام حبیبالله بابایی استاد پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، حجتالاسلام مهدی ابوطالبی استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و حاکم قاسمی رئیس پژوهشکده آینده پژوهی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، از جمله اساتید حاضر در این جلسه بودند.
نجفی، در این نشست به بیان ارائه خود با موضوع «تأملاتی پیرامون فلسفه تمدن نوین اسلامی (مفهوم شناسی، پیامدها و لوازم، منزلت تاریخی و مبانی نظری و نسبت سنجی» پرداخت، گفت: زمانی که فرهنگ مورد قبول اجتماع و جامعه قرار بگیرد تحقق اجتماعی پیدا میکند و در یک سطح عالیتر ارتقاء مییابد در واقع این امر تمدن نامیده میشود که همان فرهنگ است و در عین حال یک جنبه عینی و اجتماعی پیدا کرده و محقق میشود.
اگر انتهای تاریخ در فلسفه تمدنی دیده نشود بحث ناقص است و به طور طبیعی از تاریخ به فلسفه تاریخ و از فلسفه تاریخ به تاریخ سبب حرکت به سمت تعریف تمدن میشود که در فلسفه تاریخ و تاریخ قائل به تکامل هستم که از نوع خطی نیست؛ اینجا این پرسش مطرح میشود که اگر با تکامل میتوان به تمدن رسید ابن خلدون تکاملی نیست و انحطاطی است در عین حال او چه طور به تمدن رسیده است. میتوان گفت که ابن خلدون به صورت دایرهای فکر کرده و پس از گذراندن سیری به تمدن رسیده است.
نظریه تمدن نوین اسلامی آمادگی برای شیعه است
در عین حال تمدن با سه نظریه دیگر رقیب است و مقابله میکند که یکی با بحث جنگ تمدنها است که به هر حال با برتری تمدن غرب تمام میشود و دیگری با بحث پایان تاریخ که لیبرال حرف آخر است؛ دیگری نظریات پست مدرن و نقش مدرنیته است.
نظریه تمدن نوین اسلامی در مقایسه با این سه نظر دارای جایگاهی است که پایان تاریخ بدون نگاه غربی به مهدویت میرسد و در قبال نظریه نظم نوین به یک درجه قبل از ما میتوان به نظریه تمدنی جمهوری اسلامی اشاره کرد و نظریه تمدن نوین اسلامی یک آمادگی برای شیعه است و از وضع فعلی بهتر است.
درباره بحث تاریخی نیاز است به عنصر نوین دقت شود که نوین بودن به چه عواملی وابسته است و دیگر اینکه در ایران اتفاق میافتد و ایرانیها و اسلام در سه دوره تاریخی با یکدیگر تعامل داشته اند. دوره تمدن طلائی اسلام و ایران حائز اهمیت است؛ دوم عصر صفویه است که ارتباط اسلام و ایران بیشتر میشود و امروز یک تجربه تاریخی تمدنی ایرانی اسلامی و ایرانی شیعی شکل گرفته است که میراث است و این میراث در دوران مشروطه بوده است.
چرا مشروطه خواهان نتوانستند بر روی نظریه تمدنی کار کنند؟
نهضت صفویها دینی بود و نظام آنها نیز مدنی شیعی بود و تمدن آنها از معماری گرفته تا خط هنوز باقی مانده است و تمدن بزرگ را آنان ایجاد کردند و از طرفی نهضت مشروطه وقتی با غرب مواجه شد نتوانستند تمدن اسلامی را ایجاد کنند و نهضت اسلامی و نظام نیمه غربی و تمدن آنها غربی بود و غلبه سکولاریسم بود.
تمدن موضوع بسیار مهمی است و بحث تفننی نیست؛ اینجا پرسش دیگری مطرح است که میراث خودمان در مواجه غرب با وجود تجربه مشروطه و صفوی، درباره تمدن اسلامی چگونه است؟ بین میراث ما و تمدن غرب به نظر میآید پیوستگی در اینجا وجود دارد که پیوستگی بین گذشته و آینده است که این پیوستگی در مشروطه به وجود نیامد و این پیوستگی به گسستگی تبدیل شد.
اگر تمدن اسلامی محقق نشود امکان غلبه سکولاریسم است
از طرفی در عرصه سیاست و اقتصاد این گسستگی در دوران پهلوی خود را نشان داد؛ پهلوی برآیند غلبه تمدن غربی بر یک جامعه دینی است. اگر جمهوری اسلامی نتواند نظام را در وضعیت تمدنی به ثبات برساند این خطر وجود دارد که در زمینه اجتماعی غلبه سکولاریسم خود را نشان خواهد داد و جمهوری اسلامی دچار گسستگی شود؛ در حال حاضر وضعیت تاریخی ما از دوره مشروطه و صد سال قبل بهتر شده است.
از طرفی مقایسهای وجود دارد که چرا امکان پیوستگی در این دوران بهتر از گسستگی به وجود آمده است؟ در ممکن است که نظام و تمدن یک سیر تکامل اسلامی را طی کند که به ضد خود تبدیل نشود. از دلایل اینکه مشروطیت به گسستگی رسید این بود که بیداری اسلامی و مشروطیت در وضعیت سیاسی قرار گرفت.
امروز ما در مرحله چهارم بیداری اسلامی و تمدنی قرار داریم نشاط غرب در عصر مشروطه بیشتر بود و امروز غرب در بحران فلسفه خود قرار دارد در دوره مشروطه نتوانستند یک نظریه سیاسی ارائه دهند که بین اسلام و غرب نسبت سنجی کنند و نتوانستند یک نظریه منسجم بین اسلام و غرب ایجاد کنند؛ در این زمینه شکست خوردند و مشروطه به گونهای بود که توانست فقط در حد نظریه بماند.
انقلاب اسلامی از نظریه فراتر است
انقلابی اسلامی قرار است نظریهای ارائه دهد که به بحران مدرنیته پاسخ دهد؛ در این نظریه فلسفه سیاسی پشت آن است و فقط پاسخ به بحران است در حالی که انقلاب اسلامی از نظریه فراتر است. انقلاب اسلامی بحران سلطنت را جواب داد و نیاز به توجه به فلسفه سیاسی دارد.
انقلاب اسلامی ظرفیتهای قویتر را نشان میدهد که میتواند از نظریه سیاسی به فلسفه سیاسی عمیق تری منتهی شود که با پیوستگی و تکامل انجام میشود و در واقع از نمودهای تمدن جامعیت است و جامعیت در تمدن خود را بیشتر میتواند نشان دهد.
نسبت سنجی تعاملی به جای نقد درباره غرب
همان طور از تاریخ فلسفه به تمدن میرسیم در واقع این امر دوطرفه است و با بحث تمدنی میتوان گذشته را بررسی کرد. جمهوری اسلامی در بحث تمدنی پیشتازی در جهان اسلام پیدا کرده است و وقتی از نظریه به فلسفه میرویم باعث میشود که ارتباط قوی تری بین گذشته و حال و آینده برقرار شود. تاریخ را نمیتوان به صورت گسسته دید بلکه پیوسته است و این پیوستگی تاریخ به ما قدرت ذهنی میدهد که نسبت سنجی را با غرب قویتر کنیم و این نسبت سنجی میتواند تعامل باشد و فقط نقد نباشد.
تمدن یک علم نیست و جامعیتی دارد که از همه علوم استفاده میکند در عین حال در انحصار هیچ یک از علوم قرار نمیگیرد. درباره بحث تمدنی باید یک تعادل برقرار شود که بین علوم مختلف باشد؛ در این صورت بسیاری از تعارضها حل خواهد شد. در بحث تمدن نوین اسلامی قدرت ایده پردازی قویتر میشود و پرسشها عمیقتر و بیشتر و در عین حال پاسخهای کیفیتر را شامل خواهد شد. وقتی این سیر دیده میشود راه فراوانی طی شده است و در عین حال مسیر بسیاری مانده است.
نقدهای چندگانه
حجت الاسلام راهدار در ادامه با اشاره به ارائه موسی نجفی و بیان اینکه بهتر است تعریف کوتاهی از تمدن گفته شود، گفت: این پیشنهاد فهم ما را از تمدن خراب میکند و نباید به سرعت به تعریف تمدن فکر کرد و به نظرم ما باید به یک فهم از تمدن برسیم که فهم ضرورتا علم نیست.
از آنجا که تمدن یک مفهوم وسیع پیچیده است اگر زود در قالبهای علمی تعریف شود از ابعاد گسترده و پیچیده و فهم آنها در آینده باز خواهیم ماند چراکه درباره برخی مفاهیم مانند جامعه هنوز جامعه شناسان به یک مفهوم واحد نرسیده اند.
تمدن نگاه فرا سرزمینی و حتی فرا مذهبی میتواند داشته باشد
قاسمی نیز در بخش دیگر این نشست گفت: برای بحث تمدن به دو عنصر ایرانیت و شیعه در ارائه اشاره شد؛ وقتی بر روی الزامات تمدن صحبت میشود در واقع تمدن نگاه فرا سرزمینی و حتی فرا مذهبی میتواند داشته باشد که اگر بخواهد شکل بگیرد محدودیت آن در یک جغرافیا، مکان و درون یک مذهب، ممکن است مبانی را تغییر دهد.
برخی سعی دارند انقلاب اسلامی را به عنوان یک انقلاب تمدن ساز و به عنوان یک انقلاب ایرانی یا شیعی معرفی کنند و از این طریق بعد فرا بین المللی آن را محدود کنند؛ با تعریف شما چطور میتوان با مخالفان صحبت کرد.
نگاه تقلیل گرایانه به تمدن
حجت الاسلام دکتر الویری، اظهارکرد: تعریف از تمدن در این ارائه تقلیل گرایانه و در حد ایران بود و به همین دلیل از اساس میتواند یک نگاه غیرتمدنی تلقی شود؛ این نگاه آفاتی دارد و دست و پا را میبندد و باید در سطح امت اسلامی دنبال آن بود.
قابلیتهای مسکوت مانده در تمدن داریم
دکتر پارسامهر در نقد مطالب ارائه شده گفت: فرهنگ در این ارائه برجسته شده است و قطعا فرهنگ برجسته است؛ در شرایط فعلی اربعین شکل گرفته است که کنش تمدنی در حوزه فرهنگ است و یا در حوزه نظامی داعش شکست خورده است و این نیز جزو تمدن حساب میشود.
قابلیتهای دیگر تمدن مثل اقتصاد، بازارهای مشترک نیاز است تا برجسته شود؛ ما قابلیتهای مسکوت مانده در تمدن داریم مثل اقتصاد بین کشورهای اسلامی و بازار مشترک و فناوری بین کشورهای اسلامی که این قابلیتها باید به اندازه فرهنگ برجسته شود که قطب مقتدر و منسجمی است.
از طرفی در اینجا این پرسشها مطرح میشود که رابطه جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت تمدنی و تمدن چیست؟ آیا جمهوری اسلامی سازنده و موسسه تمدن است؟ تمدن از جمهوری اسلامی تأثیر میپذیرد و یا اینکه دولت جمهوری اسلامی از منابع متکثر تمدنی اثر میپذیرد؟
تفکیک بین معناشناسی و ماهیت شناسی تمدن
حجتالاسلام بابایی گفت: بهتر است بین معناشناسی و ماهیت شناسی تمدن تفکیک قائل شویم چراکه دو آورد متفاوت هستند؛ ما معناشناسی داریم، اما ماهیت شناسی نیست. نکته دوم تأثیر تحولات زمانی و زمینهای در شکل گیری معنای جدید تمدنی است که در ادبیات ابن خلدون بحث مقاومت جای طرح در تمدن ندارد و یا رسانه که در گذشته جزو مباحث تمدنی نبوده است، ولی در شرایط فعلی وجود دارد و بحث زمان و مکان را باید در شکل گیری جدید معنای تمدن مد نظر قرار داد.
دکتر نجفی در پاسخ به نقدهای ارائه شده گفت: بنده مقید نیستم که لزوما در ابتدا تعریفی از تمدن در ذهن داشته باشم چراکه تمدن از سیر تاریخی شروع شده و حرکت کرده است و اینجا نباید بنده به تعاریف شما از تمدن مقید باشم. اینکه تمایل به مشکل دنیای اسلام با تمدن وجود دارد میتوان اقدام کرد و وظیفه من این است که بر اساس داده هایی که دارم آیا میتوانم فراتر حرکت کنم و این فراتر را در حوزه تمدنی ببینم که اگر این با نظریات شما همخوانی ندارد بحث دیگری است.
بنده بر اساس هویت تاریخی ملی به تمدن نگاه میکنم و مسأله بنده تکفیری نیست بلکه تقریبی است. آیا میتوان از تمدن صرف نظر کرد و چرا گفته میشود تمدن غرب و مسیحیت باید پاسخ داده شود؟ تمدنها مشترکاتی دارند و قانونمند هستند و ویژگیهای خاص خود را دارند.
این ویژگیها همان طور که تمدنها را به اسلامی و غربی متمایز میکند چه اشکالی دارد که تمدن اسلامی به شیعی و اسلامی متمایز شود و تمدن صفوی ها، سلجوقی و جمهوری اسلامی تفاوت هائی داشته باشد؛ این امر به اصل تمدن ضربه نمیزند.
همانطور که گفته میشود تمدن غربی پس میتوان گفت تمدن شیعی و اسلامی و تمدن سنی و ویژگیهای تمدنها میتوانند جنس و فصل داشته باشند که باید آنها را به فصل شناخت و از طرفی جامعیت فرهنگ اسلامی در نظر اهل بیت(ع) و تشیع بیشتر خود را نشان میدهد. این تفاوتها حالت تعصب و تفاخر و اختلاف ندارد؛ یکی از ویژگیهای تمدن داشتن ظرفیت بالا است که فرهنگهای مختلف را در خود جذب کند و نباید حذف شود.
گفتنی است، تاکنون شش نشست در این راستا برگزار شده است که نخستین نشست درباره «ماهیت روششناسی و علم دینی»، نشست دوم با موضوع «اقتصاد اسلامی با تاکید بر مالی و بانکداری اسلامی»، نشست سوم با موضوع «فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی»، نشست چهارم «روانشناسی اسلامی»، نشست پنجم «علوم سیاسی اسلامی با تأکید بر دولتسازی اسلامی» و نشست ششم با موضوع «جامعهشناسی اسلامی با تأکید بر الگوی مواجهه دینی با آسیبهای اجتماعی» بوده است./502/241/ح
تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان