vasael.ir

کد خبر: ۱۵۷۲۲
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۴ - 09 January 2020

نگاهی به بینش سیاسی و محورهای مبارزات حضرت زهرا

وسائل ـ حضرت زهرا(س) توانست با حضور در مرکز اجتماع مسلمانان و مهم ترین مکان معتبر سیاسی یعنی مسجد به محاجه با حکومت مستقر وقت بپردازد و آن را به استیضاح بکشاند.

به گزارش خبرنگار وسائل، لازمه بحث مبارزات نگاهی به بینش سیاسی و محورهای مبارزات حضرت زهراسیاسی حضرت، شناخت و آگاهی از بینش سیاسی و از تغییر و تحولاتی است که با رحلت پیامبر(ص) در جامعه اسلامی رخ داد. از این رو لازم است که بدانیم بینش سیاسی حضرت چگونه بوده و چه انحرافاتی بعد از رحلت پیامبر(ص) در شبه جزیره عربستان به وقوع پیوست که حضرت زهرا(س) ناگزیر شد خود به صحنه ورود کند تا با افشاگری های خود جلو انحراف دینی و فکری و فرهنگی جامعه را بگیرد که به برخی از آنها بر اساس مصادیقی از خطبه حضرت زهرا(س) اشاره خواهیم کرد:

تعبیر «بینش سیاسی» از دو کلمه «بینش» و «سیاسی» ترکیب شده است. «بینش» از مصدر دیدن، بینایی، بینندگی و بصیرت، به معنای نگاه و نظر می باشد. در اصطلاح روان شناسی نیز «بینش» عبارت از «کشف» است. «سیاست» نیز برگرفته از کلمه «ساس» به معنای رعیت داری، اصلاح امور مردم و مملکت داری می باشد.

در لسان العرب، «سیاست» به معنای قیام هر چیزی است به آنچه صلاح و مصلحت می باشد. «السیاسة: القیامُ علی شی‏ءٍ بما یُصلِحُه» نزد دانشمندان اسلامی نیز سیاست عبارت است از: روش اداره جامعه به گونه ای که مصالح مادی و معنوی آحاد آن تحقق یابد. به دیگر سخن، سیاست به معنیِ آیین کشورداری است.

با توجه به این دو مفهوم، می توان «بینش سیاسی» را چنین تعریف کرد: بینش سیاسی داشتن به معنای فهم دقیق مسائل، حسن و سرعت تشخیص، سرعت انتقال و باریک بینی در تمام اموری است که نیاز به تدبیر و سیاست گذاری دارند.

در اینجا، منظور از «بینش سیاسی حضرت زهرا (س)» آگاهی از روابط و ضرورت های میان اجزای نظام اسلامی سیاسی، از جمله توحید، نبوّت، امامت و نظام امّت می باشد که این بینش بر پایه باورها، آگاهی ها و ارزش های توحیدی استوار است.

یک جمع بندی کلی، سه عنصر اصلی را می توان در ساختار بینش فرد مؤثر دانست: ارزش ها،  باورها و آگاهی ها. ارزش ها ملاک های مرجحه ای هستند که موجب می شوند انسان یک گونه از نمود و حالتِ حقیقی را نسبت به حالت دیگر آن ترجیح دهد، برای مثال، حضرت زهرا (س) حمایت از ولایت عظما را به عنوان حقیقتی در نظر داشتند و از این رو، جان خود را برای اثبات این حقیقت نثار کردند. به عبارت دیگر، ایشان شهادت در راه ولایت را بر زندگی مادی ترجیح دادند.

منظور از «باورها» نیز ایمان و اعتقادی است که ما نسبت به وجهی از واقعیت داریم، به گونه ای که آن را حقیقتی آزمون شده و دانسته تلقّی می کنیم. حضرت زهرا(س) به این باور رسیده بودند که تنها راه نجات و سعادت انسان ها تمسّک به دامان ولایت و امامت است و هر راهی جز این راه، انحراف و سقوط در فتنه می باشد.

آخرین عامل مؤثر در ساختار بینش، عنصر «آگاهی و شناخت» است، قطع نظر از اینکه منشأ آگاهی ها چیست. آگاهی عنصری کلیدی در شکل دهی به نظام ادراکی و ایجاد تغییر در آن می باشد.

منشأ آگاهی های حضرت زهرا (س) وحی الهی می باشد که این مسئله از دو طریق امکان پذیر شده است: علاوه بر اینکه ایشان در دامن کامل ترین انسان های روی زمین تربیت شده اند (از طریق پدر، به اطلاعات و آگاهی هایی رسیده اند که دیگران از آن ها بی نصیب هستند).

از سوی دیگر، با توجه به احادیث وارد شده، پس از رحلت پیامبر (ص) حضرت زهرا (س) از طریق جبرئیل، آگاهی های را کسب می نمودند. به عبارت دیگر، حضرت زهرا (س) نیز مورد خطاب وحی قرار می گرفتند. [12] باید توجه کرد که حضرت آگاهی عمیقی نسبت به مسائل روز داشتند. آگاهی ایشان از متن اجتماع مسلمانان نیز قابل توجه می باشد.

 

انحرافات و سستی جامعه بعد از رحلت پیامبر اسلام

۱- سستی در ایمان

اولین تغییر در جامعه نه در ظاهر قضایا بلکه در باطن برخی از چهره ها و شخصیت ها رخ داد و آن بازتولید اندیشه های دوران جاهلی در قلب و روح و جان برخی از سران انصار و مهاجر بود که دچار سستی و ضعف ایمان شدند، چنانکه حضرت زهرا(س)در خطبه فدکیه و خطبه ای که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸) این امر را تذکر دادند و با تإسف فرمودند: «فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد وقرع الصفاه»( الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۷) چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش.

۲- ایجاد تفرقه و اختلاف

بعد از رحلت پیامبر(ص)، اولین اختلاف و تفرقه در بین مردم شکل گرفت. «استنهر فتقه وانفتق رتقه»؛ ( همان، ص۲۷۰) تشتت و پراکندگی گسترش یافت و وحدت و همدلی از هم گسست. استنهر از نهر به معنای وسعت و زیادی است، فتق به معنای جدایی و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنی شکافتن و رتق هم به معنای همبستگی و اتحاد است.

۳- ناامیدی مسلمانان واقعی

آنان که به پیامبر اکرم(ص)و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مإیوس شده و امیدشان به یإس مبدل گشت. «واکدت الامال».( الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۰).

۴- بی حرمتی به حریم پیامبر

«اضیع الحریم و ازیلت الحرمه عند مماته»( الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۰) هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند. 

چنانکه حضرت امام علی(ع) می فرمایند: فوالله ما کان یلقی فی روعی, و لا یخطر ببالی ان العرب تزعج هذا الامر من بعده(ص) عن اهل بیته و لا انهم منحوه عنی من بعده؛ ( نهج البلاغه، نامه۶۲) به خدا سوگند نه در فکرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند.

۵- کم رنگ شدن معنویت

از دیگر ویژگی های با رحلت پیامبر(ص) به زودی نمایان شد، کم رنگ شدن ارزش ها و معنویت بود. «و سمل جلباب الدین»( الاحتجاج، ج۱، ص۲۶۴) «جلباب» چادر یا عبایی که بدن انسان را می پوشاند، حضرت زهرا(س) تعبیر به جلباب دین فرموده. چون دین نیز تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر می گیرد، همان گونه که چادر و عبإ تمام بدن انسان را در بر می گیرد.(درس هایی از خطبه حضرت زهرا، ۱۱۸) و در عبارتی دیگر فرموده اند: «... اطفإ إنوار الدین الجلی و اهمال سنن النبی الصفی»( الاحتجاج, ج۱, ص۲۶۶) به خاموش کردن انوار درخشان دین و بی اهمیت کردن و مهمل گذاردن سنت های پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.

۶- مردم گرفتار وسوسه های شیطانی

حضرت در خطاب به زنان انصار، مردان‌شان را مورد اشاره قرار می دهد که بعد از رحلت پیامبر(ص) گرفتار وسوسه های شیطانی شده و حق را فراموش کردند و به عبارت دیگر از مسیر حق دور گشتند. «تستجیبون لهتاف الشیطان الغوی»( الاحتجاج، ج۱، ص۲۶۶) به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید. و در جای دیگر از خطبه فرموده اند: «اطلع الشیطان رإسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبین»( همان ۲۶۴) شیطان سر خود را از مخفیگاه بدرآورد. شما را فراخواند. دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید...

«مغزر» یعنی مخفی گاه. در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتی دشمن را می بیند، سرش را در لاک خود فرو می برد. اما وقتی که محیط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بیرون می آورد. شیطان نیز تا وقتی که پیامبراکرم(ص) زنده بودند، سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرإت نمی کرد خود را نشان دهد. ولی بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریک مردم پرداخت.( درس هایی از خطبه حضرت زهرا، ۱۲۰)...

 

محورهای مبارزات سیاسی حضرت

آنچه بیان گردید، بخش بسیار کوچکی از انحرافات فکری و فرهنگی بود که بعد از رحلت پیامبر(ص) در جامعه اسلامی رخ داد، حال باید ببینیم که حضرت در برابر این انحرافات، بخصوص ضایع شدن حق امامت و ولایت چه اقداماتی انجام می دهد.

 

۱- عدم قبول مشروعیت حکومت

حضرت زهرا(س) به عنوان تنها دختر رسول خدا که در جامعه اسلامی جایگاه منحصر به فردی داشت و پیامبر(ص) در فرصت ها و مناسبت های مختلف با الگوهای عملی و رفتار و بیانات خود وی را مورد ستایش قرار داده بود، در برابر حکومتی که مستقر شده بود بیعت نکرد. این مسئله خود گویای نکته ای بسیار مهم می باشد و عملا با این اقدام به حکومت شکل گرفته اعتراض کرده و مشروعیت آن را زیر سوال برد. با این حال حضرت تنها به این خموضوع اکتفا نکرد و  در ادامه با روش های مختلفی به مقابله و مواجهه با حکومت مستقر شده پرداخت.

۲- تحت تاثیر قراردادن افکار عمومی جامعه

حضرت زهرا(س) برای اینکه افکار عمومی را متوجه اتفاق و انحرافی که در جامعه رخ داده بود، بکند از دو روش مختلف استفاده کرد:

الف. گریه و نوحه سرایی

حضرت زهرا در طول حیات خود شاهد سختی های زیادی بوده اند از جمله رحلت حضرت خدیجه و نیز سختی های که بر حضرت رسول در دوران رسالت مکی می گذشت ولی منابع تاریخی هرگز از بی تابی و بی قراری حضرت سخن نمی گویند پس چه اتفاقی رخ داد که بعد از رحلت پیامبر(ص)، فاطمه(س) اینقدر گریه و بی تابی می کرد مگر این نبود که حضرت بر فلسفه خلقت و آفرینش انسان، حیات ابدی و...واقف بودند پس علت این کارها چیست؟

تا جایی که در مورد شدت عزاداری ایشان آمده است: «بزرگان اهل مدینه اجتماع کردند و به حضور امیر المؤمنین علی علیه السّلام مشرف شدند و گفتند: یا اباالحسن! فاطمه شب و روز گریه می کند، هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم، روزها بعلت مشغله و طلب وسائل زندگی قرار و آرام نداریم، ما از تو تقاضا می کنیم که فاطمه شب یا روز گریه کند.

حضرت امیر فرمود: مانعی ندارد. وقتی علی علیه السلام متوجه فاطمه اطهر شد دید آن بانوی معظمه از گریه ساکت نمی شود، و تسلیت گفتن برای او ثمری ندارد، هنگامی که چشم آن بانو بحضرت امیر افتاد لحظه‏ ای ساکت شد. علی علیه السلام به وی فرمود: ای دختر پیغمبر خدا (ص) بزرگان مدینه از من خواسته ‏اند که از تو بخواهم: شب برای پدر بزرگوارت گریه کنی یا روز.

فاطمه(س) گفت: یا ابا الحسن! من چندان مکثی در میان این مردم نخواهم کرد، به زودی من از میان این مردم می روم، یا علی به خدا قسم من شب و روز از گریه آرام نخواهم شد تا اینکه به پدرم ملحق شوم. برداشتی که از این رویکرد حضرت می توان داشت این است که وی با این اقدام می خواهد امری را متذکر شود، می خواهد پرده از حقیقتی بردارد، می خواهد شهادت بر امری تباه شده بدهد و... و آن چیزی نیست جز اینکه بعد از رحلت پیامبر(ص) امر ولایت حضرت امیرالمومنین نادیده شده است، و این اقدام همان کاری است که سیدالساجدین امام زین العابدین در شهادت امام حسین(ع) انجام می داد.

گریه شبانه روزی بر شهادت نه شخص حسین بلکه شهادت بر امام زمان، شهادت ولی زمان، گمراهی و ضلالت مردم، انحراف دین، از بین رفتن ارزش های دینی و...پس این گریه ها، گواهی بر امری بزرگی است تا فهم و آگاهی و تفکر را به قلب های خفته برگرداند و حجت را بر همگان تمام کند.

ب. اتمام حجت با انصار و مهاجرین

بر اساس نقل منابع تاریخی، حضرت زهرا(س) به همراه امیرالمومنین(ع) و فرزندان‌شان بر در خانه انصار و مهاجرین می رفتند و از آنها طلب کمک می کردند. این مسئله بدان معنا نبود که ایشان به دنبال قدرت و یا حکومت بودند؛ بلکه، اولا به دنبال مبارزه با انحرافات دینی بودند که در جامعه رخ داده بود و در آینده احتمال داشت مبانی دیگری نیز مورد تحریف قرار بگیرد همان گونه که به راحتی وصایای حضرت رسول(ص) در امر ولایت و جانشینی نادیده گرفته شد و از سوی دیگر، حجت بر همه انصار و مهاجرین و مسلمانان تمام شود که مبادا فردای ادعا کنند که شما از ما یاری نخواستید وگرنه ما یاری می کردیم.

 

۳.مبارزه با تساهل خواص

یکی از بخش های مهم مبارزات حضرت زهرا(س) مبارزه با خواص بود. خواصی که نقش مهم و تعیین کننده در جامعه اسلامی داشتند. از این‌رو بخش دیگری از مبارزات حضرت در جهت روشنگری خواص، و به چالش کشاندن اقدامات صورت گرفته توسط آنها بود. دختر گرامی رسول خدا می دید که با خروج رهبری از محور حقیقت و حق، چه بسا ممکن است امور مهم دیگر نیز چار آفت شود و هرگونه ساکت ماندن، نوعی مهر تایید بر کارهای ناروا باشد و یا حتی برای همیشه کار قانونی جلوه داده سود و نشانی بر حقانیت مدعیان خلافت تلقی گردد.

آن چیزی که بعد از رحلت پیامبر(ص) در جامعه در موضوع خواص رخ داد، دو بعد داشت: یک بعد آن گروه اقلیت در سقیفه آینده جهان اسلام رو رقم زدند وبعد دیگر، تساهل و تسامح اکثریت جامعه اعم از انصار و مهاجرین که یا سکوت کردن، یا کناره گیری کردن و یا از گروه سقیفه در جناح بندی های سیاسی حمایت و طرفداری کردند که نتیجه اش آن شد که خاندان اهل بیت از حقوق سیاسی و اجتماعی خودشان محروم گردیدند در حالی که اگر در صحنه فعال بودند، مطمئنا امری دیگر اتفاق می افتاد.

از این رو حضرت زهرا(س) آنان را توبیخ کرده، مورد سرزنش و ملامت های آشکار قرار داد و بدین وسیله حجیت اجماع خواص اصحاب در بیعت را از بین برد. حضرت با این اقدام، اندیشه عدالت صحابه را باطل اعلام کرد و اجماع اهل حل و عقد را در تشخیص حق و باطل نادرست شمرد. اگر اندیشه عدالت صحابه و حجیت و اجماع اهل حل و عقد تثبیت می شد، اثبات حقانیت علی(ع) و عدم مشروعیت خلفای مستقر بسیار دشوار بود.

از نگاه فاطمه(س) اگر اصحاب متساهل، کاهلی را کنار نهاده و به طور جدی در برابر انحراف ها ایستادگی می کردند، مشکلات بر طرف می شد و امور طبق روال صحیح جریان می یافت، لذا یکبار در میان احتجاجات خود علیه خلیفه به خاطر مسئله فدک رو  به انصار کرد و فرمود: یا مَعْشَرَ الْفِتْیَةِ و النَّقِیبَةِوَاَعْضادَ الْمِلَّةِ وَحَضَنَةَ  الاسلام! ما هذِهِ الْغَمِیزَةُ  فِی حَقّی وَالسِّنَةُ عَنْ ظُلامَتِی؟ اَما کانَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله) اَبِی یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فِی وُلْدِهِ»؟ سَرْعانَما اَحْدَثْتُمْ وَعَجلانَ ذا اِهالَة، وَلَکُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ وَقُوَّةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَاُزاوِلُ. وأبشروا بسیف صارم وسطوة معتد غاشم، وبهرج شامل، و استبداد من الظالمین، یدع فیئکم زهیداً وجمعکم حصیداً ، فیا حسرة لکم، وأنی بکم.

ای جوانمردان! و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام! این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما چیست؟ این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده نشان می دهید؟! آیا پدرم نمی فرمود: «احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟» چه زود اوضاع را دگرگون ساختید، و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با این که توانایی بر  احقاق حق من دارید، و نیروی کافی بر آنچه می گویم در اختیار شماست.

همچنین وقتی زنان مدینه آمدند تا از حضرت عیادت و دلجویی کنند، حضرت شوهانشان را ملامت و نسبت به کاری که کرده اند و آینده ای که در پیش روی آنها قرار داد مورد سرزنش و مواخذه قرار داد؛ بشارت باد شما را به شمشیرهای کشیده و حمله متجاوز ستمکار  و به هرج و مرج عمومی و استبداد ستمگران، که حقوقتان را اندک داده و اجتماع شما را بوسبله شمشیرهای‌شان درو خواهند کرد، پس بر شما حسرت باد که کارتان به کجا می رسد.

در شرح خطبه حضرت زهرا(س) در سرزنش انصار آمده است که حضرت می فرماید: امام علی(ع) را که برای ولایت و زمامداری شایسته ترین بود و به تصرف در امور قضایایی اسلام از دیگران سزاواتر بود کنار گذاشتید و به فکر راحتی خود بودید.

علی سازشکار نیست و کسی را در بخشش بر دیگری برتر نمی دارد و مسلما این موضوع برای شما تنگنا محسوب می گردد به این تریتب و با انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه اول و قبول او، از این تنگنا رهایی یافتید و به سوی کسی که مطیع امر شماست و آنچه شما بخواهید انجام می دهد، به آنچه که شما اراده کنید حکم می کند روی آوردید.(فاطمه الزهرا از ولادت تا شهادت، ۱۳۸۱ ص۵۳۶) در حالی که خلیفه واقعی پیغمبر در میان شما موجود است. خدا قبلا یا شما پیمان بسته که از وی اطلاعت کنید. او کتاب ناطق خدا و قرآن صادق و نور درخشنده است و بر خودتان امین باشید شما که نمایندگان امر و نهی خدا و حامل دین و علوم نبوت هستید(فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام، ۱۳۷۳ ص۱۶۵).

پس از منظر حضرت زهرا(س)، یکی از علل این مشکلات، حقیقت تسامح و تساهل خواص بود. لذا حضرت عذرشان را نپذیرفت و در فرازی از سخنان خویش فرمودند:

شما در حالی با ابوبکر بیعت کرده اید که هنوز از عهد و قرار شما یعنی بیعت غدیر خم چیزی نگذشته بود و شکاف زخم عمیق بود و دهانه زخم هنوز بهم نیامده و بهبود نیافته بود، هنوز پیامبر(ص) دفن نشده بود که هر چه خواستید کردید و بهانه آوردید که از فتنه می ترسید اما در اتش فتنه سقوط کردید و راستی که جهنم بر کافران احاطه دارد شما کجا و فتنه خواباندن کجا.

در شرح خطبه حضرت در فراز دیگری از سخنانش در رابطه با سکوت و بی تفاوتی های خواص چنین می فرماید: هدف من اتمام حجت است، وگرنه امیدی به شما ندارم، با سکوت خود، صحه بر پای مظالم گذارید و همه چیز را زیر سوال بردید. و گمان مبرید که این سکوت شما میوه تلخ آن را در همین دنیا به صورت حکومت های جباری همچون بنی امیه و بنی عباس که نه بر نسل های آینده شما رحم می کنند و نه بر اسلام و قرآن، خواهید چشید و سخنان امروز من در تاریخ اسلام ثبت می شود و آیندگان قضاوت خواهند کرد(زهرا برترین بانوی جهان،  ۱۳۸۴ ص۲۰۸)

۴.خطبه فدکیه؛ تحلیل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه

حضرت چندین خطبه بعد از رحلت پیامبر (ص) داشتند که مهمترین آن، خطبه فدکیه بود. حضرت از این خطبه در جهت اعتراض سیاسی و استیضاح حاکم وقت پرداخت و به مسجد رفت و خطبه خواند. در این خطبه، چند فراز و نمود خاص وجود دارند. فاطمه(س) در ابتدا، با یادآوری رسالت پیامبر(ص) و دفاع از رهبری و امامت بر حق حضرت علی(ع) و حق مالکیت خویش بر فدک از لحاظ قانون ارث در اسلام، با سازش کاران سیاسی اتمام حجت کرد.

ایشان در فرازی از آن خطبه می فرماید: هان ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد، انتها و ابتدای کلامم یکی است، هرگز آنچه می گویم غلط نبوده و آنچه انجام می دهم ظلم نیست. نکته بارز در خطبه حضرت این است که حضرت با فصاحت و بلاغت خاصی به دفاع از مقام ولایت و امامت حضرت علی(ع) می پردازد در فرازی از این خطبه می فرماید: و چون خداوند پیامبری را به خانه انبیا فراخواند، جایی که برگزیدگانش زندگی می کنند، خارهای نفاقتان سر برون آورد و پوشش دینتان رنگ باخت و صدای سرکرده گمراهان  در آمد و پست مهره ای ذلیل و ناشناخته هور کرد و ناز پرورده جاهلان مفسد زمزمه سر داد.

پس بر دل ها و زندگی تان سوار شد.....و شما بر حق غصب کردید. در فرازی دیگر از این حرکت سیاسی، حضرت به دفاع از ارث زن در اسلامی پردازد. این حرکت بر خلاف راه و رسم موجود در افکار جاهلی بود که در بعضی از اذهان رسوخ داشت. اما آنچه را اسلام حق می دانست برای فاطمه زهرا معیار و محک بود نه عرف و سنت های جاهلی.

در نهایت اینکه، آن حضرت توانست با حضور در مرکز اجتماع مسلمانان و مهم ترین مکان معتبر سیاسی یعنی مسجد به محاجه با حکومت مستقر وقت بپردازد و آن را به استیضاح بکشاند و با روسایی سیاسی حاکمان وقت، تا حد زیادی مشروعیت آنان را زیر سوال ببرد و رسم های جاهلی را در هم بشکند./504/422/ح

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۹ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۳:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۵۸:۱۴
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۵۳
غروب آفتاب
۱۹:۲۴:۵۴
اذان مغرب
۱۹:۴۱:۵۲