vasael.ir

کد خبر: ۱۵۵۰۶
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۷ - 10 December 2019
گزارش تفصیلی / آیت الله مبلغی تبیین کرد؛

ابتکارات و ویژگی‌های روش اجتهادی رهبر انقلاب

 وسائل ـ آیت الله مبلغی در تبیین روش شناسی اجتهادی رهبر انقلاب در درسنامه غناء، گفت: شیوه‌های گوناگونی را در شناخت لحن روایی در پیش گرفته‌اند که یک موردش اینکه فقیه باید فضای عمومی احادیث را خود از رهگذر مراجعه به همه احادیث خلق کند. از نظر ایشان در زمینه فقه الحدیث می‌باید ما پیشاپیش و پیش‌تر احادیث باب را ببینیم. حتی آن احادیثی که ضعیف هستند.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله احمد مبلغی یکشنبه 17 آذر ماه در ویژگی‌های اجتهادی فقه رهبر معظم انقلابنشست علمی از سلسله نشست های پژوهشی موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی قم که در موسسه عالی فقه و علوم اسلامی و با حضور جمعی از طلاب سطوح عالی، با موضوع «روش شناسی اجتهادی حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای در درسنامه غناء» برگزار شد، ضمن تاکید بر اهمیت روش شناسی اجتهاد فقیهان بزرگ گفت: روش‌شناسی از ضرورت‌های مؤکد در حوزه‌های علمیه برای پیگیری است و فواید بی‌شماری از جنبه‌های مختلف دارد.

 

چیستی روش شناسی در اجتهاد

بر اساس این تعریف روش فقهی عبارت است از چارچوب دادن، فعال کردن و مؤثر قرار دادن عمل استنباط و ارکان آن از رهگذر ایجاد و اتخاذ نگاه‌ها و رویکردها و زاویه‌های دید ویژه از یک طرف، تکیه کردن بر معلومات اقوال و قرائن خاص از طرف دیگر و به کارگیری تکنیک‌های مؤثر در استنطاق نصب و ایجاد هماهنگی بین مصادر از طرف سوم و چگونگی تنظیم و ترتیب حرکت در استنباط و چینش اجزای مختلف آن از طرف چهارم است.

اگر فقیه دارای روش بود این روش او می آید که چارچوب بدهد، فعال کند و عمل استنباط او را مؤثر قرار دهد. به این منظور چهار جنس در روش استنباط به کار گرفته می شود: اول، نگاه‌ها و انگاره‌ها و رویکردها و زاویه‌های دید مختلف فقها؛ دوم، معلومات اقوال و قرائن ویژه؛ سوم، تکنیک هایی که کارویژه آن‌ها استنطاق نص است.

یعنی نص را به سخن گفتن وامی‌دارد و همچنین ایجاد هماهنگی ویژه و تنسیق بین مصادر؛ چهارم، تنظیم و ترتیب حرکت استنباط اینکه چگونه در طول عمل استنباط حرکت می‌کنید و از کجا به کجا در طول می‌روید و در نهایت چگونه از عمل استنباط خارج می‌شوید. این چهار مورد را می‌توان مؤلفه‌های روش استنباط دانست.

 

ارکان عملیات استنباط / رهبر انقلاب فقیه مغتنمی از حیث فقاهت برای حوزه‌های علمیه هستند

رهبر معظم انقلاب که فقیه مغتنمی از حیث فقاهت برای حوزه‌های علمیه هستند؛‌ در پرداخت به روش‌شناسی اجتهاد ایشان از این زاویه می‌خواهم وارد شوم؛ بستر ارکان عملیات استنباط مؤلفه‌های روشی است یعنی این مؤلفه‌های روشی می آیند روی بستر قرار می‌گیرند، باید این تعریف را ذکر کرد و به توضیحات و تبیینات تمهیدی پرداخت تا بشود به یک نتیجه‌ای برسیم.

ارکان عملیات استنباط عبارت اند از: 1 ـ فقه و نص شامل: رکن اول فقه‌القرآن با فقه الحدیث خود فقه الحدیث است. رکن دوم فقه الموضوع است. فقه الموضوع یعنی کوشش فقیهان در محیط استنباط برای شناخت موضوع به عنوان بخشی از عملیات استنباط. افرادی هستند که فقه الموضوع ندارند و این یک ضعف است و افرادی هم هستند که فقه الموضوع‌شان ضعیف است و این هم به نحوی ضعف حساب می‌شود.

بعضی‌ها می‌گویند فقیه را با موضوع چه کار! آن مصداق است، نه موضوع! اگر موضوع را بلد نباشید چه طور و حکم چه چیزی را می‌خواهید استخراج کنید؟ رکن سوم فقه الآراء و الاقوال است. اجتهاد در قول اصلاً بخشی از اجتهاد است.

اجتهاد در اقوال علم یعنی اینکه فقط شما نیستید که اجتهاد می کنید بلکه شما در یک سلسله و در یک محیطی هستید که عالمانی آمده‌اند و زنجیره‌هایی از اقوال و آراء شکل گرفته است. علم نتیجه آن آراء و اقوال و آن نظریات و مبانی است که وجود دارند. انسان را گریزی نیست از اینکه آراء فقیهان را بداند. زیرا از آراء فقیهان می‌خواهیم استفاده ابزاری و آلی کنیم یعنی در آینه آراء آنها خیلی از حقایق شریعت منعکس شده است.

علم هم که تاریخی است و شما در قرن چهاردهم تاریخ شمسی ایستاده‌اید، از چه رهگذری می‌خواهید به علم برسید؟ باید آراء و اقوال را ببینید این می‌شود فقه و اقوال فقه‌اللغه یعنی باید لغت‌های وارد در حدیث را ما بدانیم. رکن چهارم فقه و سیر و المرتکزات و اعراف است. شما باید سیرها را و مرتکزات را و اعراف را بشناسید.

رکن پنجم فقه التطبیق است. منظور، تطبیق قواعد مختلف است که در قواعد استنباط وجود دارد. آن فقاهت فقیه، آن مهارت فقیه که چگونه و با چه میدانی و کجا تطبیق انجام می‌دهد. این خودش یک رکن است که برای فقهای مختلف، متفاوت است. رکن ششم فقه التاصیل است که در علم اصول و علم رجال استفاده می شود. رکن هفتم فقه الترتیب است؛ ترتیب یعنی ترتیب دادن، به حرکت درآوردن و اینها را در ارتباط باهم به‌مثابه اجزای یک درخت، یک حرکت مستمر عمل استنباط قرار دادن است.

 

اهمیت روش‌شناسی و ویژگی‌های اجتهادی فقه رهبر انقلاب

اهمیت روش‌شناسی فقه رهبر معظم انقلاب این است که وقتی آدم این کتاب غنا را مطالعه می‌کند احساس می‌کند که در این ارکان هفت‌گانه نگاه‌ها دیدگاه‌ها و رویکردهای بدیع و دقیقی به چشم می‌خورد که برای حوزه‌های علمیه قابل استفاده است. هم بدیع است هم دقیق است و هم قابل آموزش دادن است و قابل پیگیری کردن است. این چند خصلت را می‌شود برای روش ایشان ذکر کرد.

از فقه الحدیث شروع می‌کنیم به این دلیل که اهمیت دارد. قاعدتاً اگر فرصت می‌بود و فرصت داشتیم باید فقه‌القرآن ایشان را هم می‌گفتیم. فقه نصوص فقط فقه الحدیث نیست فقه القرآن هم هست. منتها به‌عنوان یک نموذج و یک نمونه مواردی را عرض می‌کنم. در این جلسه بر فقه الحدیث ایشان تمرکز می‌کنیم. ایشان وقتی به احادیث می‌رسند تأملات ویژه‌ای و ابتکارات قابل توجهی دارند.

برخی به شکل سراسیمه وار یک حدیث را روایت می‌کنند و روشی برای شناخت آن ندارند. این‌چنین پرداختنی به حدیث اساساً فقه الحدیث نیست. اما کسانی دارای عناصری از روش هستند که آنها به حدیث می‌توانند توجه عمیق فقیهان را معطوف بدارند. حالا چند مکانیزم و عنصر در روش فقه الحدیثی رهبر معظم انقلاب هست که قابل‌توجه است:

اول لحن القول شناسی حدیث است. لحن القول، فهوایی است که برای قول وجود دارد و تنها از رهگذر تامل شناخته می شود. بلااستظهار است. همه مردم قول را می‌فهمند. اما لحن القول عبارت است از یک مضمونی که برای قول وجود دارد ولایمکن أن وصول جز با دقت و تامل بدست نمی آید، شناسایی نمی‌شود.

 

فقیه باید فضای عمومی احادیث را از رهگذر مراجعه به همه احادیث خلق کند

رهبر معظم انقلاب شیوه‌های گوناگونی را شناخت لحن روایی در پیش گرفته‌اند که من فقط به یک مورد اشاره می‌کنم و آن اینکه فقیه باید فضای عمومی احادیث را فراروی خود قرار داده و از رهگذر مراجعه به همه احادیث آن را خلق کند. از نظر ایشان در زمینه فقه الحدیث می‌باید ما پیشاپیش و پیش‌تر احادیث باب را ببینیم. حتی آن احادیثی که ضعیف هستند را هم ببینیم.

مجموعه روایت را فراروی خودمان قرار بدهیم تا به فضای عمومی حاکم بر این احادیث دست پیدا کنیم به بیان دیگر از جمله عناصر فعال روشی در نگاه معظم‌له در حوزه فقه الحدیث عنصر قرائت همه روایات وارده در مسئله با هدف تکوین فهم و تلقی از رهگذر دستیابی به فضای عمومی حاکم بر احادیث میسر است.

پس چند کار باید انجام دهیم؛ همه احادیث را در مقابل خود قرار دهیم این احادیث را قرائت کنیم، مرور کنیم تا از رهگذر اینها فضای کلی حاکم بر آنها به دست بیاید و این فضای کلی به ما فهم و تلقی بدهد. چون ما به‌ هرحال می‌خواهیم از روایت فهم و تلقی پیدا کنیم. قرائت با تأمل مقصود است، تا به فضای حاکم بر این احادیث دست پیدا کنیم؛ درون این فضای حاکم و در مواجهه با این احادیث باید فهم و تلقی را تکوین کنیم. پس یک اصل مطرح در روش ایشان لحن القول شناسی بود.

 

بهره‌گیری از قاعده مناسبات حاکم بر سؤال و جواب در روایات

قاعده دوم بهره‌گیری از قاعده مناسبات حاکم بر سؤال و جواب در روایات است. یکی از راه‌های فهم محتوا توجه به سوالاتی است که در ابتدای احادیث از سوی اصحاب یا هر سائل دیگری ارائه شده است و امام با توجه به این سوال پاسخ ارائه کرده است. بی‌توجهی به سوال یا بی‌توجهی بر مناسبات حاکم بر سؤال و جواب باعث می‌شود که ما به مضمون حدیث دست پیدا نکنیم و یا از ظرائف و دقائق نهفته در حدیث بازبمانیم. ایجاد این مناسبات بر اساس دو قاعده می‌تواند استوار شود.

پس تا اینجای بحث این شد که ما همین‌طور که مناسبات حکم و موضوع داریم، یعنی با برقراری توازن و تناسب بین موضوع و حکم به تنقیح موضوع و به دایره واقعی موضوع دست پیدا می‌کنیم، می‌باید یک قاعده دیگری را هم اضافه کرد و این قاعده در فقه مقام معظم رهبری در غنا تبلور پیدا کرده است و آن قاعده ایجاد مناسبات بین سوال و جواب است اکثر روایات آنها دارای سوال هستند خب این سوالات را ما محل اجتهاد چندان قرار نمی‌دهیم.

اگر به این سوالات توجه کنیم و از سوال به جواب بیاییم و از جواب به سمت سؤال برویم و یک مناسباتی را بین اینها بر اساس یک قواعدی برقرار کنیم مضمون حدیث برای ما به‌صورت دقیق منکشف خواهد شد. دو قاعده کلان در اینجا وجود دارد یکی قاعده ناظرسازی جواب امام به انگیزه معرفتی سائل است؛ چون سائل وقتی می آید سوال می‌کند، یک انگیزه شناختی دارد. یعنی به دنبال شناخت یک چیزی است. اگر فقیه به آن انگیزه معرفتی موجود در سائل دست پیدا کند و بعد به سمت جواب امام بیاید و با ایجاد مناسبات بین این و آن، می تواند مقصود اصلی روایت را کشف کند. پس شما باید انگیزه شناسی کنید.

 

انگیزه شناسی سائل

البته انگیزه مختلف است و من بر انگیزه معرفتی تمرکز کردم ولی ممکن است انگیزه‌های دیگری هم دخالت کنند. قاعده دوم، قاعده ناظرسازی جواب امام به اندیشه سائل است. آن اندیشه‌هایی که سائلان داشته‌اند که اگر شما این اندیشه ها را بشناسید بسیار کمک می‌کند به شما تا از حدیث و ظرفیت‌های آن استفاده کنید. البته این در ذیل روش برخی از فقیهان مثل امام یا شهید صدر فعال شده است.

اولی در فقه رهبر معظم انقلاب دیده می‌شود و من در مورد آن صحبت می‌کنم. این قاعده در فقه مقام معظم رهبری در مبحث غناء مورد استفاده قرار گرفته است. ابتدا می‌خواهیم قاعده ناظرسازی جواب امام به انگیزه معرفتی سائل را توضیح بدهیم بعد ببینیم ایشان در فقه چگونه استفاده کرده اند. توضیحش این است که سائل وقتی از امام سؤال می کند در ورای سوال او یک انگیزه معرفتی نهفته است. خب این انگیزه همیشه هست. سائل وقتی که سوال می کند قطعاً می‌خواهد یه چیزی را بشناسد.

اما گاهی این انگیزه از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر کشف شود جواب امام بهتر، دقیق‌تر ناظر و تعیین‌کننده‌تر شناخته می شود. این‌قدر اهمیت دارد. و اما استفاده از این قاعده در کتاب غنا همان‌طور که اشاره شد تکنیک انگیزش شناسی سائل و راهیابی به مضمون حدیث بر اساس مناسبت سنجی بین جواب و انگیزه در کتاب غنای مقام معظم رهبری به‌صورت بارز و تاثیرگذار مورد استفاده قرار گرفته است.

ایشان در جایی از کتاب دیدگاهی را ذکر می‌کنند. دیدگاه شیخ انصاری که می‌گوید از تفسیر شدن قول زور که در قرآن هست به غنا در روایات مربوط است یعنی برخی از روایات قول زور را به غنا تفسیر کرده اند. از این تفسیر شدن به غنا استفاده می‌شود که غنا صوت متضمن کلام باطل است. آن صوتش را از کجا گرفته اند؟ از غنا. کلام باطلش را از کجا گرفته اند؟ زور یعنی قول باطل.

آمده اند اینها را به هم‌دیگر تلفیق کردند، گفته اند پس معلوم می‌شود که خداوند وقتی که امر به اجتناب از قول زور کرده است، صوت متضمن کلام باطل مقصود او بوده است. این یک نظر است، یک رای است که ایشان بر اساس همین قاعده این رای را نقد کرده اند.

جوهر نقد این است که انگیزه نهفته در ورای سوال سائلان که از تفسیر به قول زور پرسیده بودند انگیزه‌ای که در ورای سوال وجود دارد شناخت به عمق فراتر از یک مصداق واضح برای قول زور است. ببینید صوت متضمن یک کلام باطل این مصداق روشن نیست؟ نیازی به توضیح ندارد. به هرحال کلام باطل است چه در قالب صوت باشد چه در قالب صوت نباشد. کلمه زور شامل می‌شود و آن را خارج می‌کند و آن را محرّم می‌کند و این یک مصداق واضح است.

انگیزه سائلان که از امام سوال کردند قطعا این نبوده که این مصداقی که خودشان بلدند را بیایند بپرسند. اینکه روشن بود. پس انگیزه چه بوده است؟ اینها به دنبال یک امر فراتر، یک امر مخفی و نامرئی، یک امری که برای آنها سوال بوده است آمدند و سوال پرسیدند؛ چون انگیزه آنها این بود امام هم بر این مصداق تمرکز می‌کرد. حالا کلام خود آقا را ببینید. ایشان می‌فرماید چطور اینها از قول زور از امام سؤال می کنند، لغت که نمی‌خواهند بپرسند، اینها پیداست که می‌خواهند یک مصداق و یک معنای غیر واضحی از این کلام را بفهمند.

حالا یا اینها شنیده‌اند یا احتمال می دهند و حرف می‌زنند، حدس می‌زنند که این‌طور معنایی داشته باشد. بنابراین شما با اقامه مناسبات بین سوال و جواب می‌بینید تفسیر و رأی شیخ انصاری و بعضی از فقهای دیگر را کنار می‌گذارید این ثمره فقهی دارد. در فقه ایشان آن رای را نقل می کنند. بر اساس لزوم تطابق سؤال و جواب از امام سؤال می‌کنند و امام هم جواب می دهند چنانچه غنا را معنای قول باطل گرفتید دیگر این معنای ناآشنایی نیست.

سوم لزوم مراجعه به منبع اصلی حدیث جهت شکل دادن به عمل استظهار به‌صورت درست است. این نکته روشی و فقه الحدیثی مهمی است. از جمله مؤلفه‌های روشی معظم‌له این است که باید در اخذ روایات به آنچه در کتب فقهی آمده است بسنده نکنیم بلکه به آنچه در منبع اصلی روایات آمده‌است مراجعه کنیم.

و اما فقه الموضوع. هنگامی که از فقه الموضوع سخن به میان می‌آید می‌توان آن را به دو دسته تقسیم ‌کرد: یکی فقه الموضوع وارد در نص و یکی فقه الموضوع جدید. به نظر بنده می‌رسد که در کتاب غنای ایشان چند سازوکار آلیه و ابزاری برای تبیین، تعیین و تحدید موضوع حکم به چشم می‌خورد که ما باید اینها را سازمان‌دهی کنیم و در قالب‌های روشی بیاوریم و عرضه بکنیم. اما در فقه ایشان فعال است و کارساز هم بوده است.

حالا من ذکر می کنم. ببینید با بررسی روش معظم‌له در کتاب غنا می شود به سازوکارهایی دست پیدا کنیم که در جهت تعیین موضوع حکم به کار گرفته شده‌اند. مانند استفاده از جامعه زمان صدور احادیث مربوط به غنا و تحلیل واقعیت‌های مربوط به غنا و مغنی‌های آن زمان و بهره‌گیری از نگاه تخصصی. در واقع تحلیل واقعیت های موسیقی به‌صورت تخصصی و تحلیل موضوع غنا بر اساس این تحلیل‌ها خیلی مهم است.

این مهم است که یک فقیهی واقعیت بیرونی موسیقی اعم از موسیقی کلاسیک و غیرکلاسیک را به دقت بشناسد. اینها مربوط به موسیقی و تخصص مربوط به موسیقی است یا سخنی که بعضی از فقیهان گفته‌اند که موسیقی یا غنا آنی است که مستی می‌آورد؟ ایشان خوب این را بحث کرده‌اند که مستی به چه معناست؟ چه معنایی می‌دهد؟ به‌ هر حال ایشان با یک نگاه بیرونی و تخصصی و واقعی این را بررسی کرده‌اند.

پس ما الان تا به اینجا یکی استفاده از جامعه زمان صدور احادیث، یکی بهره‌گیری از نگاه تخصصی را ذکر کردیم. یک مورد مهم تری را در نظر دارم که می‌خواهم آن را مطرح کنم. سوم، بحث مناط شناسی است. این بحث مناط شناسی بحثی شیرین، مهم و پرظرفیت در فقه است که در فقه ایشان نیز منعکس شده است.

هنگامی که بحث از موضوعات وارده در لسان شارع به میان می‌آید، بحث از مناطات شرعی نیز به میان می‌آید. سه نوع تنقیح مناط وجود دارد که در استنباط فقهی رایج دو مورد از آن مشاهده نمی‌شود اما در کتاب غنا فعال شده و قابل استفاده است.

 

تنقیح مناط با استفاده با بهره‌گیری از مکانیزم القاء یا الغاء خصوصیت داخلی

آن سه مورد، یکی تنقیح مناط با استفاده با بهره‌گیری از مکانیزم القاء یا الغاء خصوصیت داخلی است. تنقیح مناط رایج و معروف و موجود همین است و ملاک دوم مناطی در یک موضوع نهفته است و پیرامون آن لایه‌هایی از خصوصیت‌ها به چشم می‌خورد این لایه‌ها را ما با عمل الغاء، یعنی پرت کردن به بیرون، از گردونه موضوع خارجش کنیم. ما با عمل الغاء این لایه ها را کنار می‌زنیم و به یک مناط دست پیدا می‌کنیم و این نوع در فقه رهبر معظم انقلاب فعال است.

عمدتاً این صنف مناط شناسی را همه ما تجربه و فعال کرده‌ایم. در تنقیح از نوع دوم، چیزی که در فقه ایشان مشاهده می شود، تنقیح مناط با بهره‌گیری از مکانیسم الغاء خصوصیت های خارجی است. مقصود من از خصوصیت های داخلی این است که موضوعی که در لسان شرع آمده عناصری در آن به چشم می‌خورد که شما این عناصر را با عمل تنقیح مناط می‌فهمید که هیچ نقشی و دخالتی ندارند. آنچه می‌ماند یک مناط است که در واقع آن برای این خصوصیات است.

و یا یکی از آن خصوصیت هاست و شما آن خصوصیت را می‌گیرید و آن می‌شود مناط. آن خصوصیت داخلی در موضوع است. اما گاهی موضوع وارده در لسان شرع خصوصیت هایی را که ما می‌خواهیم القاء کنیم ندارد. ادبیات فقهی ما، بحث‌های فقهی ما تراکم اقوال فقهی، کش و قوس‌های بحث ما در طول آن در مقاطع مختلف زمانی، یک سری عناصر و خصوصیت‌هایی را به موضوع تحمیل کرده که وقتی به خود موضوع مراجعه می‌کنیم در لسان شرع می‌بینیم فاقد این خصوصیت ها است.

به ادبیات که نگاه می‌کنیم و به خودمان که نگاه می‌کنیم و می‌خواهیم یک بحث فقهی را انجام بدهیم می‌بینیم چندین خصوصیت را راجع به غنا سراغ داریم. در حال حاضر مثلا در مورد طرب‌انگیز بودن گفته اند یعنی آواز ویژه داشتن و غیره؛ وقتی می‌خواهید مطالعه و استنباط کنید، این عناصر در ذهنتان فعال می شوند. اینها از کجا آمده‌اند؟ چه کسی می‌گوید اینها عناصر دارای دخالت در موضوع هستند؟ چه کسی اینها را ساخت؟ تراکم اقوال و ادبیات و ما هم بر سر سفره این اقوال نشسته‌ایم و اولین چیزی که می‌فهمیم همین خصوصیات است.

این هم یک تنقیح موضوع است. یعنی شما اگر قدرت و مهارت داشته باشید و اگر فقاهت داشته باشید این خصوصیات ریخته‌شده روی موضوعی که زیاد هم هست در جاهای مختلف را کنار می‌زنید و مناط را تنقیح می‌کنید.

الغاء خصوصیت های چسبیده به موضوع مهم است که کشف شده و کنار گذاشته شوند. واقعیت این خصوصیات چیزی جز پیرایه‌های بسته شده بر مناط واقعی حکم نیست و به گونه‌ای شکل گرفته است که مناط واقعی را گرفته است که مناط واقعی را از دسترس خارج کرده است. شما آراء درباره غنا را در نظر بگیرید همین‌طور است، چندین عنصر را می‌بینید و آن مناط واقعی از دسترس خارج شده است. در واقع هنر رهبر معظم انقلاب آن است که آن خصوصیت‌های پیرایه ای را کشف کرده‌اند و سپس به آن مناط واقعی دست پیدا کرده‌اند.

 

تنقیح مناط از رهگذر تثبیت خصوصیت

دو تنقیح مناط قبلی از نوع الغاء خصوصیت بود، ولی این تنقیح مناط از نوع تثبیت خصوصیت است. یعنی یک خصوصیتی است که به حال خودش رها شده است. یعنی مهمل گذاشته شده، نادیده انگاشته شده است. گویی جریان فقه بر ریل بی‌توجهی به این خصوصیت چرخیده و حرکت کرده است. ما اگر خصوصیت را کشف کنیم و بفهمیم آن خصوصیت اتفاقاً همان خصوصیت ذی‌دخل در موضوع است، این هم تنقیح موضوع است. یعنی شما دارید مناط را تنقیح می کنید ولی نه با الغاء بلکه با تثبیت و با تمرکز بر یک خصوصیت.

به عنوان مثال فقها عنصر لهو را به‌عنوان مقوم غنای محرم می گرفته اند. رهبر معظم انقلاب هم این را می‌پذیرند ولی خصوصیتی در لهو وجود دارد یعنی در قرآن که آن خصوصیت، مهمل قرار گرفته است. به همین خاطر حکم به حرمت هر لهوی داده‌اند. ولی ایشان در واقع حکم به حرمت هر لهوی نمی‌کنند.

آن خصوصیت اضلال به راه خداست. ایشان می‌فرمایند لهوی که در عنوان و غنای محرم مأخوذ است مطلق ما أَلْهَى عن ذکر الله نیست. هر چیزی که أَلْهَى از ذکر الله بکند حرام نیست. در زندگی متعارف ما مردم کارهایی هست که ملهم از ذکر الله است؛ آن لهوی که موجب حرمت غنا می شود، لهو مضلُِ عن سبیل‌ الله است./502/422/ح

 

تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۲:۰۶
طلوع افتاب
۰۶:۲۳:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۰۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۵۴