براي درك رابطه اقتصاد و فرهنگ بايد به خاستگاه اين دو نظر افكند. خاستگاه اقتصاد و فرهنگ را به تعبيري مي‌توان، جامعه تلقي نمود، البته روشن است كه وحي نيز مي تواند منشأ فرهنگ يا جنبه هايي از اقتصاد باشد و اينكه مي گوييم خاستگاه اين دو، جامعه است با نكته مذكور هيچ تناقضي ندارد، چراكه فرهنگ با توجه به تعريفي كه ارائه كرديم، شامل وحي كه توسط انسان در محيط جامعه پذيرفته شده نيز مي باشد.

از اين رو منظور از خاستگاه و منشأ، منشأ نهايي نيست كه از آن نظر، خاستگاه و منشأ همه عالمن ( فرهنگ و جامعه و ... )، مبداء هستي است، بلكه منشأ بلاواسط مورد نظر است بنابراين ارتباط بين اقتصاد و فرهنگ را بايد در خاستگاه آن كه جامعه است جستجو كرد.

جامعه نوعي سيستم اجتماعي است. سيستم اجتماعي، معلول روابط اجتماعي است. روابط اجتماعي بر خلاف روابط طبيعي، اموري قطعي و تكويني نيستند. روابط اجتماعي درهر سيستم اجتماعي، قابل تبديل و تغيير است. تفاوت بين سيستم اجتماعي با سيستم هاي طبيعي در همين جاست.

قطعيتي كه بر رابطه بين پديده هاي طبيعي حاكم است، نوع روابط را تعيين مي‌كند و بنابراين بين پديده و علت آن رابطه يك به يك وجود دارد و تعددي در كار نيست. ولي بر روابط انساني در سيستم هاي انساني، به علت وجود اختيار و آگاهي در انسان، قطعيت حاكم نيست و انسان در شرايط معين مي تواند به يك عامل مشخص، پاسخ هاي متفاوتي بدهد و اين پاسخ هاي متعدد، چيزي جز وجو‌د كثرت و گزينه هاي متفاوت نيست.

با تعدد و وجود گزينه‌هاي متفاوت است كه پديده اي به نام (انتخاب) معنا پيدا مي‌كند و از ميان روابط ممكن بين پديده ها، ناگزير بايد يكي را برگزيد. به اين دليل است كه روابط اجتماعي با وجود اراده و اختيار در انسان ماهيتاً انتخابي اند. روابط اقتصادي انسان از جمله روابط اجتماعي نيز محسوب مي‌شود و بنابراين، در اصل، ماهيتي انتخابي دارد.

آنگاه كه مسأله انتخاب پيش مي‌آيد، به ناچار از ملاك و معيار سخن به ميان مي‌آيد‌: يعني سبك و سنگين كردن و سنجيدن و ارزيابي گزينه هاي ممكن و متفاوت. اين امر توسط (نظام ترجيحي) افراد صورت مي گيرد كه پاره سنگ ارزش ترازوي ارزيابي گزينه ها را فراهم مي‌سازد.

نوع وزنه و باري كه در نظام ترجيحي هر فرد ارزش و اعتبار دارد صرفاً منوط به خواست و اراده و اختيار اوست و هر مطلوبي كه خواست و اراده انسان بدان تعلق گيرد و به عنوان وزنه و بار، در نظام ترجيحي به كار رود، حامل ارزش است چنانچه قبلاً در تعريف فرهنگ ملاحظه شد ارزش خمير مايه بعد غير مادي فرهنگ است. بنابراين ملاحظه مي شود كه رابطه تنگاتنگي بين اقتصاد و فرهنگ وجود دارد.

اگر بخواهيم رابطه فرهنگ و اقتصاد را به شكل ديگري بيان كنيم شايد بتوان گفت:

1-رفتارهاي پايدار انساني حاصل و متأثر از فرهنگ است.

2-فعاليت هاي اقتصادي از جمله رفتارهاي اقتصادي انسان است و در نتيجه جزيي از مجموعه رفتارهاي انساني به شمار مي آيد.

3-رفتارهاي اقتصادي ( غير از رفتارهاي ناپايدار و استدلالي )، مبتني بر فرهنگ است و رفتارهاي پايدار خاص، نتيجه فرهنگ خاص است. بنابراين رفتارهاي پايدار خاص اقتصادي نتيجه فرهنگي خاصي است. توسعه اقتصادي نيز به وضعيتي خاص از اقتصاد اطلاق مي شود و هر وضعيت خاص اقتصادي نتيجه رفتارهاي خاصي است.

بنابراين توسعه اقتصادي نتيجه رفتارهاي خاصي است و اين رفتارهاي خاص، نيز نتيجه فرهنگي خاص بوده و به همين دليل مي توان نتيجه گرفت كه توسعه اقتصادي نيز وضعيت فرهنگي خاص خود را مي طلبد/504/422/ح