به گزارش خبرنگار وسائل، انجام اصلاحات در حکومت و تلاش در جهت رهایی از عقبماندگی و رسیدن به پیشرفت و توسعه مانند کشورهای غربی دغدغه اصلی نخبگان سیاسی اواخر دوره قاجاریه در ایران است. لزوم تغییر و تحول در ساختار نظام سیاسی، رجال سیاسی و سیاست های حکومت، تصویر ذهنی غالب نخبگان اعم از حکومتگران، روشنفکران و علمای مذهبی در آن عصر است که با تتبع در مکتوبات سیاسی به جای مانده از آن روزگار قابل درک است.
تصویری که در ذهن نخبگان سیاسی ما در آن زمان از ساختار سیاسی، قانونمداری، پیشرفت و فنآوریهای جدید در نظامهای غربی ایجاد شده بود، تنها یک تصویر از پیشرفت و توسعه در دنیای غرب نبود بلکه پیامآور احتمال هژمونی و سلطه یک فرهنگ خارجی بر فرهنگ بومی بود و این هشدار را به نخبگان جامعه میداد که اگر به خود نیایند و عکس العمل صحیح از خود نشان ندهند از فرهنگ ایرانی و اسلامی چیزی برای دفاع باقی نمیماند.
احساس عقبماندگی در مقابل غرب و احتمال هجمه قریب الوقوع تمدن غربی با ابزار علم و فناوری، قبل از آنکه واقعیت خارجی داشته باشد، ذهن نخبگان سیاسی را به تسخیر در آورده و آنها را در موضع ضعف و انفعال قرار داده بود به گونهای که هجوم فرهنگ بیگانه را با تمام لشکریان و ابزارهای مدرنش در نزدیکی مرزهای فرهنگ سنتی و دینی خود به شدت احساس میکردند.
بنابراین آنان نتیجه گرفتند که به جهت جلوگیری از این تهاجم فرهنگی و مصون نگه داشتن دین و حکومت ایران از این تهاجم باید راههای پیشرفت و توسعه غربی را بدون فرهنگ آن اخذ کرد و به اصلاح آن اقدام کرد و گرنه سلطه غرب هم از لحاظ فرهنگی و هم ابزاری دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. انجام اصلاحات حکومتی در زمان ناصر الدین شاه و در شکل گستردهتر وقوع انقلاب مشروطه در اواخر دوره قاجاریه در زمان مظفر الدین شاه، یک اقدام اصلاحی بود که میتوانست پاسخی به این دغدغه ذهنی نخبگان سیاسی باشد. هرچند درباره ماهیت نظام مشروطه به عنوان یک راهحل اصلاحگرایانه و امکان موفقیت آن برای رهایی از عقبماندگی و استبداد، بین نخبگان سیاسی اختلاف نظر فراوان وجود داشت، اما صرف نظر از این اختلاف، حداقل کار ویژه این حرکت تلاش آنان برای نجات ایران از عقب ماندگی و حفظ هویت فرهنگ ایرانی اسلامی از تهاجم بیگانه بود که میتوانست وجه مشترک این اقدام سیاسی باشد.
علمای شیعه و انگاره سلطه غرب
تصویر ذهنی(انگاره)علمای شیعه در عصر مشروطه از نظامهای غربی و وضعیت روزگار خویش چنین بود که احساس میکردند پیشرفتهای شگرفی که در کشورهای غربی در زمینههای صنعت و فناوری رخ داده به خاطر حکومتهای آنان و وجود قانون در آنجاست، لذا به دلیل عقبماندگی و فاصله زیاد ایران با این کشورها، دیر یا زود تغییراتی در نظام حکومتی استبدادی ایران در جهت ایجاد نظم و قانون مطابق کشورهای غربی رخ خواهد داد.
آنان معتقد بودند اگر ایرانیان خود اقدام نکنند و در صدد تغییر و تحول در حکومت برای پیشرفت مملکت مطابق با مذهب و آیین خود نباشند، این کار توسط دشمنان بیگانه انجام خواهد شد که در آن صورت غیر از تغییر و تحول، سلطه استعماری و فرهنگی آنها را نیز به دنبال خواهد داشت و این امر مطلوب هیچ احدی از ایرانیان نمیباشد. اما اگر ایرانیان خودشان ضرورت تغییر را احساس و به این کار اقدام کنند و با وضع قوانین مناسب مطابق با مذهب خویش دست به عمل زنند پیش از آنکه ملل اروپایی به جبر وارد کشور شوند و ایران را مطابق با فرهنگ و آیین خود تغییر دهند قادر خواهند بود از سلطه استعماری بیگانه رهایی پیدا کنند.
مرجعیت میرزای شیرازی
بعد از فوت شیخ مرتضی انصاری در سال 1281 ق، مرجعیت شیعه را محمد حسن حسینی معروف به میرزای شیرازی عهدهدار گشت. مسئله حفظ استقلال مملکت از سلطه کفار و حراست از کیان دین اسلام و مذهب شیعه به عنوان یک اصل مسلم برای این مرجع شیعی و سایر علمای شیعه نجف و ایران مطرح بود که در زبان شرعی از آن به اصطلاح«حفظ بیضه اسلام»یاد میشود که از اهم امور حسبیه است و از وظایف مجتهدان به شمار میرود.
جنگهای ایران و روس و از دست دادن بسیاری از شهرهای ایران طی عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای و دخالت روز افزون کشورهای بیگانه به خصوص روس و انگلیس در امور داخلی ایران و اعطای امتیازات استعماری بیشمار به این کشورها باعث شده بود تا تصویری در ذهن علما از بیلیاقتی حکام و پادشاهان قاجار در حراست از مملکت اسلامی شکل گیرد که منشاء حرکات اجتماعی ضد استعماری در جنبش تنباکو و بعد از آن در مشروطیت شد. این دغدغه ذهنی را پیش از نهضت مشروطه در نامهای که منسوب به سید جمال الدین اسد آبادی است و برای میرزای شیرازی فرستاده شده و گفته میشود در تحریض میرزا برای تحریم تنباکو نیز اثر داشته مشاهده میکنیم.
توجه به سياست و امور اجتماعی
يكي از نقاط ضعف حوزه نجف به رغم توان علمي و قدمت بالايي كه داشت، بيتوجهي به مسائل روز و اجتماعي بود. حتي گروهي از علماي نجف هرگونه بحث و اعمال نظر سياسي را بدعت و آلودهكردن روحانيت به امور دنيوي برميشمرند. برخي معتقدند يكي از مهمترين دلايل هجرت ميرزا به سامرا همين مسئله بود. انديشه سياسي مكتب سامرا، موجي تازه در فضاي حوزوي به وجود آورد. حوزه با پديدهها و علوم نوين آشناتر شد و روحانيون پرورش يافته اين مكتب پيشقراول اصلاحات در عراق و ايران شدند. جالب است در اين حوزه، علاوه بر دروس متعارف، مسائلي از جمله اصول حكومت بر مبناي نامه اميرالمؤمنين (ع) به مالك اشتر تدريس ميشد.
همچنين از وجوه بارز حوزه سامرا، اهتمام بر مسائل و مشكلات اجتماعي مردم و دستگيري از نيازمندان بود. اين مرام بعدها توسط شاگردان ميرزاي شيرازي در حوزه قم و تهران نيز ادامه يافت. مرحوم حائري يزدي مؤسس حوزه قم و شاگرد ميرزاي شيرازي اهتمام خود را در قم به ساخت مساجد، مراكز خدماتي و مدارس و بيمارستانها اختصاص داد كه بيشك بهره گرفته از آموختههاي مكتب سامرا بود.
تقريبگرايی مكتب سامرا
سامرا برخلاف نجف از مناطق اهلسنت نشين عراق است و همين موقعيت مكاني، زمينه تعاملات فكري و اجتماعي با اهل سنت را بين اهالي مكتب سامرا بيشتر كرد. رفتار ميرزا و اهميت قائل شدن براي قبايل اهل سنت سبب تفاهم شيعه و اهل سنت و جلوگيري از هرگونه تشنج ميان اين دو گرديد. نتيجه زمينهسازي براي اين تفاهمگرايي را در انديشههاي وحدت محور علماي نسل بعد ميبينيم كه اسلام را به منزله يك پيكر واحد مينگريستند كه بايد در برابر دشمن واحد، اختلافات را كنار بگذارند. ايادي انگليس بسيار براي تفرقه انداختن ميان شيعه و اهل سنت در اين دوران كوشيدند و حتي فرزند ميرزا در توطئه مشكوكي كشته شد اما ميرزا با سكوت خود هرگز اجازه سوءاستفاده از اين قضيه را نداد. نتيجه اين اقدام را ميتوان ساليان بعد در علماي اهل سنت سامرا و استقبال آنان از امام خميني (ره) در ايام تبعيد به عراق مشاهده كرد.
شاگردان مكتب سامرا
شيخ فضلالله نوری
وي از نخستين شاگردان ميرزاي شيرازي بود و ميرزا علاقه فراواني به او داشت، چنانچه از ايشان درباره شيخ فضلالله نقل شده است:«ميان من و شيخ فضل الله ضديتي نيست. ايشان، خودِ من و نفس من است.» شيخ فضلالله نوري پس از بهرهمندي از مكتب ميرزاي شيرازي، در جريان نهضت مشروطه به عنوان يكي از فعالان اجتماعي و روشن انديش، به تشريح انحرافات موجود در قيام پرداخت و كوشيد تا بناي مشروعيت مشروطه را بگذارد و جان خود را نيز در اين مسير گذاشت. يكي از آثار به جاي مانده از شيخ فضلالله، تقريرات درس اصول ميرزاي شيرازي است.
ميرزای نائينی
نائيني از نخستين انديشمنداني است كه به صراحت از لزوم وجود قانون اساسي در دولت اسلامي سخن گفته است. به اعتقاد او در دوران غيبت و در غياب ملكه عصمت «نخستين چيزي كه ميتواند حافظ عدالت و مانع طغيان حكومتگران باشد، قواي قانوني و قانون اساسي است.»
گرايش سياسي نائيني نزديك به ميرزاي شيرازي و همچنين سيدجمالالدين اسدآبادي بود كه از دوستان دوران جواني او به شمار ميرفت. نائيني به ولايت فقيه قائل است. در آثار به جامانده از نائيني در مجموع دو قول درباره قلمرو ولايت فقيه از وي به يادگار مانده است.
میرزای شیرازی
میرزای شیرازی قبل و بعد از مرجعیت چهار اقدام سیاسی مهم نمود که آثار اجتماعی و سیاسی بزرگی در عراق و ایران داشت:
ملاقات شاه در حرم
اول، زمانی که ناصرالدین شاه به زیارت عتبات عالیات رفت (۱۲۸۷)، هنگام ورودش به نجف، بر خلاف رویه گذشته، شاه را درمحل سکونتش ملاقات نکرد، بلکه در حرم مطهر امیرمؤمنان با وی دیدار کرد و هدایای شاه را نیز نپذیرفت. این برخورد علاوه بر از بین بردن هیبت و عظمت شاه، رسم قدیمی را که مجتهدین، در استقبال از پادشاهان کشورهای اسلامی به دیدار آنها میرفتند، شکست.
فرونشاندن آتش فتنه مذهبی
دوم، فرونشاندن آتش فتنه مذهبی که نزدیک بود به جنگ میان اهل سنت و شیعیان سامرا و مناطق مجاور آن در ۱۳۱۱ ق منجر گردد. او ملاقات با کنسول انگلیس در بغداد را که برای شعله ور کردن آتش فتنه به سامرا رفته بود رد کرد و به وی خبر داد که هیچ نیازی به مداخله بریتانیا در کاری که به او مربوط نیست نمیباشد، زیرا شیعیان و حکومت عثمانی دارای دین و قبله و قرآن واحدی هستند.
تحریم تنباکو
سوم، بزرگترین اقدام سیاسی میرزا فتوای تحریم تنباکو بود. توضیح آنکه در ۲۸ رجب ۱۳۹۷ ق و اندکی پس از سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا، قراردادی میان کمپانی انگلیسی رژی با دولت ایران، به نمایندگی امینالسلطان (صدراعظم) بسته شد که براساس آن امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو در داخل و خارج از کشور به مدت پنجاه سال به کمپانی مزبور واگذار میگردید. در عوض، کمپانی هر سال مبلغ پانزده هزار لیره انگلیسی به علاوه یک چهارم از سود شرکت پس از کسر پنج درصد آن را به دولت ایران پرداخت میکرد. مذاکره در مورد این قرارداد، هنگام سفر سوم شاه به لندن صورت گرفته بود و امضای آن پس از بازگشت شاه انجام شد. شرایط این قرارداد که به زیان و ورشکستگی تولیدکنندگان و تجار ایرانی میانجامید و بسیار بدتر از قرارداد مشابه توتون و تنباکوی دولت عثمانی با شرکت مشابه اروپایی بود و استقلال سیاسی و اقتصادی کشور را به مخاطره جدی میافکند، موجی از خشم و نارضایتی در کشور پدید آورد.
در شیراز و تبریز و اصفهان علما بر ضد قرارداد قیام کردند و دولت نیز گروهی از آنان را دستگیر و تبعید نمود، اما مخالفت علما و مردم روز به روز ادامه داشت و گسترده تر میشد. میرزای شیرازی که قبلاً توسط علمای تبعیدی در جریان امر قرار گرفته بود در اول ذیحجه ۱۳۰۸ ق تلگراف مفصلی به ناصرالدین شاه فرستاد و در آن به منافات داشتن قرار داد با احکام قرآن مجید و از بین رفتن استقلال دولت و اختلال نظم مملکت تأکید ورزید.
متعاقب آن، ناصرالدین شاه از کارپرداز ایران در بغداد خواست تا میرزا را نسبت به قرارداد توجیه نماید. وی برای جلب نظر میرزا دلائلی از این قبیل ارائه نمود: ضرورت نزدیکی به دول بزرگ برای رهایی از روسیه تزاری، لزوم تقویت بودجه و قشون، ترمیم مالیاتها و بازتاب نامطلوب فسخ قرار داد نزد جهانیان. اما میرزا در پاسخ، ضمن رد توجیهات مذکور بر این نکته تأکید نود که باید فقط به نیروی ملت مسلمان تکیه کرد و سپس تهدید نمود که اگر دولت از عهده برنمیآید من به خواست خدا آن را بر هم میزنم.
شاه و دربار به تهدید میرزا وقعی ننهادند و به دفعالوقت گذراندند. سرانجام میرزا، حجت را تمام دانست و طی فتوایی هرگونه استفاده و خرید و فروش آن را حرام اعلام کرد. متن این فتوای کوتاه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان، صلوات الله و سلام علیه است».
به دستور میرزا محمدحسن آشتیانی که بزرگترین عالم و مجتهد تهران به شمار میرفت این فتوا در تهران و دیگر شهرها تکثیر و منتشر شد و همه مردم حتی اندرون حرم شاه نیز استعمال آن را حرام دانستند. تهدید و ارعاب مأموران رژیم سودی نبخشید، حتی دولت شایع کرد که فتوا مجعول است، اما این ترفند نیز مؤثر نبود. شاه دو هفته پس از صدور حکم تحریم، الغای انحصار داخله توتون و تنباکو را اعلام داشت، اما این نیز رضایت علما و مردم را فراهم نساخت و مردم یکپارچه بر ضد شاه و کمپانی قد برافراشتند. مذاکرات نمایندگان دولت و علما نیز نتیجهای در برنداشت. سرانجام به سبب مخالفت یکپارچه علما و مقاومت مردم، شاه و کمپانی لغو قرارداد را اعلام کردند و در مقابل، دولت از علما خواست تا ضمن تلگرافی به میرزا، استعمال توتون و تنباکو را مباح اعلام نماید.
میرزای شیرازی تعجیلی در لغو حکم نکرد و منتظر دست خط علمای تهران ماند و در تلگرافی به میرزای آشتیانی تأکید کرد که باید قرارداد به نحوی ختم شود که پیامد ناگوار دیگری برای مردم نداشته باشد. سرانجام میرزای شیرازی پس از اطمینان از لغو قرارداد، حکم تحریم را بعد از گذشت پنجاه و پنج روز از صدور آن، لغو کرد.
اعتراض به کشتار شیعیان افغان
چهارم، همزمان با خاتمه جنبش ضد استعماری مردم ایران، امیرعبدالرحمن خان، پادشاه مستبد و وابسته افغانستان، به بهانه عدم پرداخت مالیات اقوام شیعه آن کشور، در ۱۳۰۹ ق با تحریک احساسات مذهبی مردم اهل سنت، به مناطق شیعه نشین افغانستان حمله کرد. این تهاجم وحشیانه که سه سال به طول انجامید موجب کشته شدن دهها هزار نفر از شیعیان، اسارت و بردگی هزاران مرد و زن و کودک و غارت املاک و اموال آنان شد. این جنایت به اندازهای هولناک و شرم آور است که زبان از بیان و قلم از نگارش آن شرم دارد.
اخبار وحشتناک این جنایت توسط یکی از علمای شیعه افغانستان (ملا کاظم درفشای) به اطلاع میرزای شیرازی رسید. میرزا بلافاصله در تلگرافی به ناصرالدین شاه از او خواست تا از ملکه انگلستان بپرسد که امیرعبدالرحمن خان چرا به قتل عام شیعیان هزاره افغانستان پرداخته است؟ و خود نیز نامهای به ملکه انگلستان نوشت.
میرزای شیرازی از میان یاران و شاگردانش، عدهای را برای مشاوره در امور دینی، سیاسی و اجتماعی مردم برگزید تا در شهرها و ولایات مختلف، نماینده او باشند و از همین طریق، واقعه تحریم تنباکو، تاراج چهارمحال، واقعه یهودیان همدان، سرکوب شیعیان افغانستان، خریدن زمینهای طوس توسط روسیه را به بهترین وجه حل و فصل کرد.
ایادی انگلستان برای گرفتن انتقام از میرزای شیرازی و مخدوش کردن چهره سیاسی او، در ۱۳۱۱ ق در صدد تحریک و جدال میان سنیان و شیعیان سامرا برآمدند که این ترفند با هوشیاری میرزا ناکام ماند./703/241/ح