vasael.ir

کد خبر: ۱۳۰۶۷
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۷ - 24 April 2019
حجت الاسلام والمسلمین واعظی مطرح کرد؛

گزارش | نبود نقشه راه و مطالعات توسعه‌ای؛ گمشده مطالعات علوم انسانی اسلامی

وسائل ـ رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم گفت: ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی به افرادی که مسأله حل کنند احتیاج داریم که بر روی مبانی و مطلوبیت‌ها و وجوه حقوقی و فقهی کار کنند و گمشده ما مطالعات توسعه‌ای است که خروجی آن تولید دانشی است که نقشه راه برون رفت از وضع موجود به وضع مطلوب باشد؛ از طرفی حوزه‌های علمیه در واقع کارهای گسترده‌ای در این راستا انجام می‌دهند، اما کارهایی نیست که ذائقه مردم شیرین شود و بر روی مبانی و مطلوبیت‌ها است که حل مسأله نیست و مسأله آفرین است.
به گزارش خبرنگار وسائل، نشست «مناسبات علوم انسانی نبود نقشه راه و مطالعات توسعه‌ای؛ گمشده مطالعات علوم انسانی اسلامیاسلامی و علوم انسانی متعارف» با حضور حجت الاسلام احمد واعظی، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و به همت گروه فلسفه علوم انسانی مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد شامگاه پنجشنبه 29 فروردین در محل این مجمع برگزارشد؛ مشروح سخنان وی در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می شود:

تعریف علم دینی به معنای کنار گذاشتن و نفی علوم متعارف نیست؛ در علوم طبیعی مبانی متافیزیکی وجود دارد اما این مبانی درون مایه نظریه را شکل نمی هند در علوم انسانی مبانی فلسفی و انسان شناختی در درون مایه نظریه ها و محتوای دانشی تأثیرگذار است.

بنابراین اینجا ایدئولوژی و جهت گیری ها نقش دارد؛ فوکو می گوید پشت همه این نظریه های علمی در علوم اجتماعی و انسانی این قدرت نهفته است بدین معنا که نظام دانائی متأثر از قدرت است قدرتی که ایفای نقش می کند و در عین حال علوم انسانی فرق ها و تفاوت هائی با علوم طبیعی دارد و اینجا مجال حضور دین و تأثیرگذاری دین در حوزه علوم انسانی به مراتب گسترده تر از علوم طبیعی است.


مجال‌های حضور دین در عرصه علوم انسانی

نخستین مجالی که وجود دارد این است که مبانی دینی، هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی دینی می تواند هویت علم انسانی متفاوتی را ایجاد کند ما در علوم طبیعی این امر را نپذیرفته ایم؛ وقتی می گوییم که علم دینی بدان معنا نیست که علوم متعارف را نفی کنیم و بخواهیم هویت متمایزی را ایجاد کنیم اما این حرف در علوم انسانی گفته می شود.

از طرفی علوم انسانی می تواند مبانی دینی اقتضای هویتی دانشی متمایزی داشته باشد چراکه ثابت شده است که همه کلان پارادیم های موجود در علوم اجتماعی و علوم انسانی آبشخور آن یک فلسفه خاص است و به اصطلاح اگر پوزویست ها و تجربه گراها در حوزه مطالعات اجتماعی و انسانی طبیعت گرا شده اند و پارادیم تجربی را در مطالعات انسانی قبول کرده اند به این دلیل که در مبانی هستی شناسی و انسان شناختی و مبانی جامعه شناختی خود فرقی بین عالم طبیعت و عالم انسانی قائل نیستند.

کسانی که طبیعت را مقرون قانونمندی های کلی می دانند عالم انسانی و رفتارهای انسانی مثل رفتارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را معلول قاعده مندی های عام می دانند و اینجا این پرسش پیش می آید که چطور در طبیعت و علوم طبیعی به دنبال کشف قانونمندی ها هستند که از طریق روش تجربی دنبال این امر هستند و علوم سیاسی به دنبال کشف قانونمندی های عام حاکم بر سیاست هستند و در علوم اقتصادی همین گونه است و فرقی بین مطالعات انسانی و مطالعات طبیعت در جوهر قائل نیستند چراکه مبانی فلسفی آنها این موضوع را بیان می کند.

در واقع مبانی فلسفی آنها تفاوت جدی و معناداری بین انسان و طبیعت قائل نیست و از آنجا که این مبانی فلسفی و هستی شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی را دارند از دل آن ها این پارادیم شکل می گیرد و وقتی این پارادیم شکل گرفت روش شناسی متناسب با این پارادیم می آید و در گام آخر روش شناسی متناسب با آن ارائه می شود.


مراحل چهارگانه هویت دانش

ما چهار مرحله در بیان هویت دانش داریم که یکی مبانی فلسفی و نظری است که از دل این مبانی متناسب با آن پارادیم شکل می گیرد و براساس این پارادیم روش شناسی منقح می شود و براساس آن روش شناسی، روش های خاصی برای مطالعات اتخاذ می شود و در علوم انسانی ما با پارادیم های مختلف مواجه هستیم که به عنوان نمونه پارادیم طبیعت گرائی است و با پارادیم معنا کاوانه روبرو هستیم.
 
برخی در مطالعات علوم اجتماعی پارادیم رویکرد هرمونتیک و معناکاوانه را قبول دارند و اینها براساس مبانی فلسفی و انسان شناسی متفاوتی است که دارند و برخی پارادیم فرضی قیاسی را قبول دارند چراکه تفاوت قائل هستند و در معرفت شناسی و دسترسی به حقیقیت مبنای دیگری ارائه می شود.
 
 
نبود نقشه راه و مطالعات توسعه‌ای؛ گمشده مطالعات علوم انسانی اسلامی


هویت دانشی متفاوت در عرصه علوم

علی الاصول ما در حوزه علوم انسانی می توانیم به این فکر کنیم و مجال است که آیا براساس مبانی هستی شناسی و انسان شناسی و مبانی معرفت شناسی خودمان از یک علوم انسانی متفاوت صحبت کنیم؟ در علوم طبیعی گفته می شود علم دینی به این معنا نیست که ما می خواهیم علوم متعارف را نفی کنیم و یک هویت دانشی متمایزی غیر متکی به تجربه تولید شود اما در علوم انسانی این مجال وجود دارد چراکه وقتی صحنه را می بینیم مشاهده می شود که صحنه علوم انسانی و صحنه مطالعات انسانی با انحای هویتی های دانشی روبرو است و فقط یک پارادیم حاکم نیست و طبیعت گرائی و رویکردهای دیگر است که در واقع هویت های دانشی متفاوت را رقم می زند.

بنابراین می شود اندیشید به این امر که آیا ما برای اینکه براساس مبانی اسلامی و متافیزیک و معرفت شناسی و انسان شناسی اسلامی می توانیم پایه ریز یک هویت جدیدی در علوم انسانی باشیم که علوم انسانی اسلامی نام بگیرد و آیا این ظرفیت و مجال است؟ از طرفی هویت وقتی کاملا متمایز شکل می گیرد که چرخه علوم دانش براساس آن پارادیم ها به جریان بیفتد و به شکل جدی تولید دانش شود.


مطالعات و ساحت هنجاری علوم انسانی 

محور دوم این است که بخشی از علوم انسانی مطالعات و ساحت هنجاری علوم انسانی است و علوم انسانی و اجتماعی در بخش هائی خروجی آن دانش هنجاری است و منظور از دانش هنجاری بحث هایی است که به مطلوبیت ها می پردازد، مثلا لیبرال ها مفصل بر روی فضیلت آزادی کار می کنند و این فلسفه ورزی آنها درباره آزادی، مالکیت، تساهل و تسامح درباره این است که جامعه مطلوب چیست و بخشی از فلسفه سیاسی به عنوان یکی از شاخه های علوم انسانی بحث از مطلوبیت های جامعه سیاسی است و اینکه هنجارها و مطلوب ها و تجویزها چیست.

دین و معارف دینی ما ید طولائی دارند در اینکه بتوانند دانش هائی از این قسم تولید کنند و فقه ما به عنوان یک دانش هنجاری است و بخش وسیعی از خروجی های دانشی در حوزه فقه یک علم دستوری و هنجاری و تجویزی است و مثل حقوق است و جانب هنجاری دارد.
 
 
نبود نقشه راه و مطالعات توسعه‌ای؛ گمشده مطالعات علوم انسانی اسلامی


برخی می گویند که چرا حوزه‌های علمیه، علوم انسانی اسلامی تولید نمی‌کنند؟

در واقع بخش عظیمی از تلاش هائی که در حوزه فقه و در حوزه اخلاق و مطالعات اسلامی صورت می گیرد علوم انسانی است و علوم جانب هنجاری است؛ در حوزه های علمیه یکی از مزیت های ما در حوزه مطالعات علوم انسانی دو چیز است یکی اینکه ما در مبانی تولید کننده هستیم چراکه وجه فلسفی و نظری و عقلی دارد.
 
منابع دینی ما در این عرصه ها ورود کرده اند و بیشتر کتاب هایی که در حوزه های علمیه در شاخه مطالعات علوم انسانی تولید می شود وجه مبانی در آنها قوی است چراکه این مباحث نظری و فلسفی است و در حوزه های علمیه ما و به خصوص در جهان تشیع به لحاظ مباحث فلسفی قوی است.

جهات دیگری که در حوزه های علمیه در مطالعات انسانی مزیت نسبی داریم این جانب هنجاری است که شامل مباحث تجویزی و هنجاری است و یک ضلع و زاویه است که دین و آموزه های دینی و منابع نقلی می توانند ایفای نقش در حوزه مطالعات علوم انسانی به صورت حضور پر رنگ داشته باشند.

اما بخش قابل توجهی از مطالعات اجتماعی و مطالعات انسانی، مطالعات وضعیت شناسانه هستند که این مطالعات سه ضلع اصلی دارد که سه نوع مطالعه را شامل می شود؛ نخست مطالعات توصیفی و دوم مطالعات تبیینی و سوم مطالعات آسیب شناسانه است.
 
به عنوان مثال درباره وضعیت طلاق در جامعه ایرانی این مطالعه وضعیت شناسانه توصیفی است که محقق مطالعه دارد و مطالعات وضعیت شناسانه توصیفی مثل تصویری است که تصویری از موضوع را ارائه می دهد و پس از مطالعات توصیفی نوبت به مطالعات تبیینی می رسد که در این قسم از مطالعه محقق به دنبال علل و عوامل است و توصیف نیست و تببین کننده علل و عوامل است و هر گروه افراد خودش را دارد.


نمی‌توان برای یک امر متغیر اجتماعی از کتاب و سنت مطالعه توصیفی داشت

مطالعات آسیب شناسانه که آسیب ها را در بخش های مختلف بررسی کند و اینجا حضور دین، مبانی و معارف دینی چگونه است؟ آیا وقتی می گوییم علوم انسانی اسلامی و علوم اجتماعی اسلامی بدان معنا است که می خواهیم این مطالعات وضعیت شناسانه را از کتاب و سنت استخراج کنیم؟ نمی توان گفت که دین در اینجا نقشی ندارد اما نقش آن کمرنگ است و به پر رنگی مباحث هنجاری نیست.
 
به عنوان نمونه در مطالعات توصیفی به غایت نقش منابع دینی کمرنگ است و نمی توان برای یک امر متغیر اجتماعی که به اقلیم و فضا وابسته است با استفاده از کتاب و سنت مطالعه توصیفی داشته باشیم و در مطالعات تبیینی هم نقش دین پر رنگ نیست و حضور دین در این قسم مطالعات انسانی حضوری کمرنگ است.


مطالعات توسعه‌ای مهم‌ترین محور مطالعات علوم انسانی

به ساحت دیگری از مطالعات انسانی می رسیم که یکی از مهم‌ترین محورها در مطالعات انسانی و اجتماعی است که مطالعات توسعه ای و تولید علم نیمه بنیادین است؛ در مطالعات اجتماعی ما نیاز داریم که بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت و مطالعات دینی و مبانی و هنجاری خودمان صورت وضعیت مطلوب را تعریف کرده ایم که بر اساس نظام تعلیم و تربیت اسلامی جامعه با چه شاخصه‌ای باید تربیت شود و از طرفی مطالعات وضعیت شناسانه داریم.

گمشده ما مطالعات توسعه ای است که نقشه راه برون رفت از وضع موجود به وضع مطلوب است و چه کنیم از این وضعیت خارج شویم؟ مطالعات انسانی و اجتماعی گمشده اصلی امروز ما است و مشکل ما این است که وضع نابسامان را چطور به وضع مطلوب برگردانیم و مشکل این است که با چه نقشه راه تربیتی نوجوان و جوان را به وضع مطلوب رساند که ما این را نداریم.

ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی به افرادی که مسأله حل کنند احتیاج داریم که بر روی مبانی و مطلوبیت ها و وجوه حقوقی و فقهی کار کنند و گمشده ما مطالعات توسعه ای است که خروجی آن تولید دانشی است که نقشه راه برون رفت از وضع موجود به وضع مطلوب باشد و از طرفی حوزه های علمیه در واقع کارهای گسترده ای در این راستا انجام می دهند اما کارهایی نیست که ذائقه مردم شیرین شود و بر روی مبانی و مطلوبیت ها است که حل مسأله نیست و مسأله آفرین است.
 
 
نبود نقشه راه و مطالعات توسعه‌ای؛ گمشده مطالعات علوم انسانی اسلامی


مطالعات توسعه‌ای و نقشه راه فقط با متد اجتهاد میسر نیست

آن چیزی که کام مردم را شیرین می کند این است که ما بتوانیم براساس مبانی اسلامی و ارزش ها و وضعیت شناسی دانشی تولید کنیم که نقشه راه توسعه و پیشرفت ایجاد کند و حل مسأله اتفاق بیفتد؛ ایجاد آن فقط با متد اجتهاد نیست، ما احتیاج به فعالیت های ترکیبی داریم که عالم دینی در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متخصص شود و یا به کسانی که در این رشته ها هستند گره بخورد تا بتوانند یک نقشه راه و برنامه عملیاتی طراحی کنند.


چرا می گوییم علوم انسانی اسلامی؟

اگر جامعه سازی هدف ما نباشد و بگوییم که اسلام برای جامعه سازی نیامده است و اسلام آمده است که آخرت و رابطه انسان با خدا را درست کند و اگر برداشت صرفا عرفانی و معنویت گرا و انزوا طلبانه از اسلام داشته باشیم به طبل علوم انسانی اسلامی نباید کوبید اما اگر گفته شود که اسلام برای جامعه سازی و تمدن سازی آمده است و برای ساماندهی عرصه زندگی ما آمده است چراکه تمدن بخش قابل توجه آن عرصه زندگی است و این امور از وجوه تمدن است.
 
اگر بگوییم دین آمده است که برای دنیای انسان هم حرف بزند و عرصه زندگی هم باید مظهر بندگی باشد و دین برای جهت آمده است با این تعریف علوم انسانی و اجتماعی را باید جدی گرفت چراکه این علوم زندگی ساز است و حیات اجتماعی را مهندسی می کند.

اگر می خواهید این مهندسی متناسب با تعالیم دینی و ارزش های الهی باشد و اگر پیشرفتی اتفاق می افتد این پیشرفت اسلامی و مطابق با آموزه های اسلامی باشد علوم انسانی اسلامی دارای اهمیت می شوند در این علوم انسانی اسلامی نباید اغراق کرد و گفت که علوم انسانی اسلامی به این معنا شود که کاری به عقل و تجربه نداریم و فقط از کتاب و سنت استخراج می کنیم و به هیچ وجه عقل و عقلانیت و عقل تجربی به محاق نمی رود کما اینکه دین برای تعطیلی عقل نیامده است بلکه دین برای شکوفائی عقل آمده است./503/241/ح


تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان




ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳