به گزارش خبرنگار وسائل، پیش اجلاسیه کرسی نظریهپردازی با موضوع «پارادایم شبکهای»، یکشنبه 12 اسفند 1397 به همّت گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ساختمان مرکزی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
در این کرسی علمی حجتالاسلام دکتر عبدالحمید واسطی به عنوان ارائه دهنده و حجج اسلام دکتر خسرو باقری نوعپرست، حسین بوستان و حمیدرضا شاکرین به عنوان داور و حجج اسلام دکتر سیدمحمدتقی موحد ابطحی، حسین سوزنچی، علیرضا قائمینیا و رضا عبدی به عنوان ناقد حضور داشتند. دبیری این جلسه به عهده حجت الاسلام دکتر سوادی بود.
بررسی مفهوم پارادایم و استفاده غلط از آن در ادبیات پژهشی ایران
حجت الاسلام واسطی در بخش اول نشست مقاله خود را ارائه دادند پس از آن حجت الاسلام سوزنچی به نقد مطالب ارائه شده در این کرسی پرداخت و گفت: نسبت به این مقاله، من پنج نکته اصلی یادداشت کردهام که در اینجا بیان میکنم؛ نکته اول این است که شما خودتان هم اذعان داشتهاید که از اصطلاحات غربی استفاده میکنید و بنده با این استفاده و استعاره از ادبیات غرب اساساً مشکل دارم.
کلمه پارادایم در مقاله شما اساساً یک کلمه غلط است و این کلمه در ایران بد جا افتاده است. کلمه پارادایم در کتاب آقای نورمن بلیکی استفاده شده و در آنجا عنوان کتاب را پارادایمهای تحقیق در علوم انسانی زدهاند که این عنوان اشتباه است. مفهوم پارادایم در ادبیات کوهن یک مفهوم به شدّت نسبی است و از مؤلفههای آن قیاس ناپذیری است.
اگر قرار است از کلمه غربی در مقاله استفاده کنید، با توجه به محتوایی که من در مقاله شما دیدیم، کلمه برنامه پژوهشی لاکاتوش بهتر است. در ایران باب شده است و از کلمه پارادایم استفاده میکنند در حالیکه این کلمه مربوط به شکلگیری یک جریان علمی است که علم از فضای پیشعلم به فضای علم عادّی منتقل شود و در فضای علم عادّی نظریاتی مستقرّ شود و دستگاههای پژوهشی در این فضا شکل بگیرد.
اشکال دوم بنده این است که شما تحت تأثیر آقای ایمان و ترجمه کتاب پارادایم های تحقیق در علوم انسانی آقای ایمان قرار گرفتهاید. همه قائل هستند که ما سه پارادایم تفسیری، انتقادی و پوزیتویستی داریم. من خیلی خوشحال میشوم که یک کتاب غربی را به من نشان دهید که از این سه بحث کرده باشد.
آن مقداری که من جستوجو کردهام، تنها کسی که میشود این حرفها را از او درآورد آقای هابرمارس است که سه علاقه مطرح میکند و از سه علاقهاش سه نوع دانش در میآورد؛ علاقه ابزاری او دانش تجربی است، علاقه فهمی او دانش تفهّمی است و علاقه رهایی بخش او دانش انتقادی است.
به جز هابرمارس هیچ کس دیگری این سه قسم را ندارد و بنده فقط در کتابهای آقای ایمان دیدهام که این مباحث را مطرح کردهاند. آقای ایمان کتابی را که ترجمه کردهاند خودشان تبیین کردهاند و این کتاب پارادایم علوم انسانی را به غلط کلمه پارادایم در عنوان آن استفاده کردهاند.
ایشان هفت پارادایم در نقد و نه پارادایم در تبیین آوردهاند که هیچیک به هم بازگشت ندارند. ایشان خواستهاند بحثها را جمع و جور کند که از این سه پارادایم استفاده کرده است. من ریشه این سه تا را نفهمیدم که از کجا آمده است.
یکی از پارادایمهایی که در این کتاب آمده است، پاردایم فمینیستی، راسیونالیسم انتقادی، رئالیسم انتقادی و چند پارادایم دیگر که اینها پارادایم نیستند بلکه رویکرد هستند. مثلاً از پارادایم ساختارگرا و پساساختارگرا استفاده کردهاند که باید بدانیم این پارادایمها به کدام یک از سه پارادایمی که مطرح کردهاند بازگشت دارد.
نکته دیگر این است که من احساس میکنم در این مقاله گفتوگوی اصلی شما با پوزیتیویسم است در حالی که در فضای علوم انسانی و یا به تعبیر دیگر علوم اجتماعی غربی، پوزیتیویسم یک مکتب دسته دو است. این مکتب در اوائل قرن بیستم پیدا شد و بعداً به تاریخ سپرده شد. یعنی مکاتب تفسیر و توهّم آمدند و پوزیتیویسم کم رنگ شد.
فضای بحثهای شما که فضای فسلفه صدرایی است با روانشناسی آن هم با رویکرد رفتارگرا، سر و کار دارد. به نظرم چون فضای فلسفه صدرایی رویکرد علّیت دارد و شما با این فضا راحت میتوانستید پوزیتیویسم را ردّ کنید، پوزیتیویسم را روبروی خود قرار دادهاید در حالی که شما باید فضای اعتبارات انسان را مطرح میکردید که این فضا اصلاً تابع نظام علّیت نیست.
نکته دیگر این است که فضای اعتبارایات بسیار گستردهتر است، فضای اعتباریات اصلاً حکم نیست بلکه مفهوم است. مثلاً مالکیت یک مفهوم اعتباری است که اقتصاد روی آن بنا شده است یا مفهوم حق مفهومی بنیادی است که علم حقوق روی آن بنا شده است. ما معتقدیم که ارزشهای دینی یک گزاره ارزشی هستند که در قالب علّیت نمیگنجد. این گزاره ارزشی در حوزه مفاهیم اعتباری است که باید در آن فضا بررسی شود.
مطلب سوم در رابطه با کلمه شبکه است. که بر خلاف کلمه پارادایم بنده با این کلمه هیچ مشکلی ندارم و موافقم و این کلمه به شدّت در فهم مسائل ما کمک میکند. منتها تا آنجا که بنده میدانم، در حدّ فهم ناقص خودم نه منطق ارسطویی تحمّل شبکهای شدن دارد و نه فلسفه صدرایی.
منطق ارسطویی ساختارش مبناگرایانه است و در فضای ساختار مبناگرایانه، استدلالها یک سویه است یعنی شما هرچه که مقدمه است نمیتواند به خودش برگردد چون دور پیش میآید. در حالی که در نگاههای شبکهای فضای اصلی، فضای تأثیر و تأثر معارف روی همدیگر است. بر خلاف منطق ارسطویی، منطق فازی به شبکهای نزدیکتر است. ما در فقه از شواهد استفاده میکنیم که این نهاد به شبکهای شدن نزدیک است و کثرت شواهد تواتر میآورد که در منطق ارسطویی توجیه ندارد.
منطق ارسطویی به شدّت وابسته به مقولات جوهر و عرض است و فهمش در فضای عرضی ـ ذاتی است به این معنا که کاملاً تعیّن محض دارد. اساس شبکه به ربط است و ربط هم در جایی است که طرفین داشته باشد.
ملاصدرا ربط را به طور اشراقی حلّ کرده که این یک ربط یک طرفه است در حالی که آنچه در فضای شبکهای اتفاق میافتد، ربط دو طرفه است. این عدم ربط در فضای حکمت متعالیه هم وجود دارد و لذا حکمت متعالیه ظرفیت شبکهای شدن ندارد و نکته مهمتر هم این است که حکمت متعالیه هم نمیتواند با منطق ارسطویی به خوبی حرکت کند.
به گزارش خبرنگار وسائل، در بخش دیگر این نشست دکتر واسطی به تبیین توضیحات خود پیرامون نقدهای مطرح شده در این کرسی پرداخت و بیان داشت: پاسخ اصلی بنده نسبت به طرحنامه این است که سنجشناپذیری پارادایمی را بنده از مبنا قبول ندارم به خاطر ابتناء همه این موارد بر اساس تقریری که مبتنی بر ساختار مشترک ذهن است.
البته هرکدام در فضای داخلی خودشان نسبت به هم بر اساس ساختار مشترک ذهن سنجیده میشوند و الّا هیچ تفاهمی صورت نخواهد گرفت. تفاهم بین پارادایمها، نقطه تلاقی آنهاست و به نظر بنده پارادایمها موازی نیستند.
بنده همه مفاهیم نظیر معرفت، پارادایم و ... را به طور ریز تعریف کردهام و یکی از مفاهیم همان پارادایمها هستند که بنده به تفصیل همه آنها را تعریف کردهام. مورد دوم در تکمیل همین جهت مقایسه عناصر با همدیگر است و برای اینکه روشن شود نسبت به فضای وقتی جلسه، نقطه مرکزی و هسته مرکزی را توضیح دادم و شاید بهتر بود که طرحنامه را به طور مفصّل مطرح کنیم که بعضی از اشکالات وارد نشود.
بحث اصلی و ما نتیجه ما در این مقاله مبتنی بر این است که ما در فضای علم دینی مبتنی بر حکمت متعالیه چه نظامی قائلیم؟ قرار نیست اینجا بنده بر اساس پارادایم پوزیتیویسمی مشی کنم و قرار نیست اقتضائات پارادایم تفسیری را رعایت کند و قرار نیست در گزارههای پارادایم انتقادی را جاری کنم. من این پاردایمها را رقیب میدانم و قرار است بر اساس حکمت متعالیه پارادایم خودمان را ارائه دهیم که در ذیل آن هستی و بسیاری دیگر از مفاهیم در سطح بین الملل روشن میشود.
ما در این نوشته تلاش کردهایم حکمت صدرایی را در قالب پارادایمی در فضای فلسفه علم ارائه بدهیم تا دیگرانی که در فضای پوزیتویسمی هستند دریافت کنند که حرف ما چیست، گرچه ما به پارادایمهای دیگر اشکال داریم./504/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز