به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی آزاد اندیشی ترویجی «ساختار درونی فقه اخلاق»، چهارشنبه 8 اسفند ماه، به همّت پژوهشگاه فقه نظام برگزار شد، در این نشست علمی حجت الاسلام دکتر عالمزاده نوری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به عنوان ارائه دهنده و حجت الاسلام گودرزی پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام به عنوان ناقد حضور داشتند. دبیر علمی این نشست را حجت الاسلام دکتر نصیر الله حسن لو بر عهده داشت.
در بخش اول نشست که گزارش آن پیشتر منتشر شد؛ لزوم بازبینی در سرفصلهای کتب کهن اخلاقی از سوی حجت الاسلام عالمزاده نوری تبیین شد؛ ادامه مطالب ارائه شده از سوی وی به شرح ذیل است:
تا اینجا ما یک طرف را فرد گرفتیم و طرف دیگرش را تغییر دادیم ولی ما میتوانیم حتّی طرف اول را هم تغییر دهیم و مثلا رابطه جامعه با فرد را تصوّر کنیم منتها باید ابتدائاً به یک تعریف مناسب از جامعه برسیم. اینکه نهادها، ساختارها، قوانین اجتماعی و ... مربوط به هویّت اجتماعی جامعه است و لذا ضرورتاً نهادها و ارگانهای مذکور باید اخلاقی باشند و نظام حاکم بر جامعه باید یک اخلاقیاتی در آن رعایت شده باشد.
رابطه جامعه با جامعه نیز مشمول یک سری احکام اخلاقی است. مثلاً بررسی رابطه امّت اسلام با امّت کفر که مسائل اخلاقی آن تحت عنوان اخلاق بین المللی یا احکام دُولی قرار میگیرد. اینکه ما صرف اخلاق اجتماعی را مطرح کنیم فایده ندارد بلکه باید روابط مختلف اجتماع با پیرامونش را در آن بحث کنیم. متأسفانه کتب اخلاقی که تا کنون نوشته شده از ممیّزه اخلاقی شیعی که ولایت است خالی است. رابطه دیگر اخلاق اجتماعی، بحث رابطه جامعه با خانواده و سایر نهادهای اجتماعی است.
نکته دیگر این است همانطور که رابطه فرد با جامعه را تفصیل دادیم، رابطه فرد با هستی را هم میتوانیم تفصیل دهیم که شامل رابطه انسان با ماوراء، رابطه انسان با آب و خاک و طبیعت، رابطه انسان با محیط شهری، رابطه انسان با تکنولوژی و رابطه انسان با نعمتهای دنیا میشود.
آیت الله مصباح یزدی در کتاب فلسفه تعلیم و تربیت مدلی را پیشنهاد کردهاند تحت عنوان اهداف تربیت که در اصطلاح ما اخلاق میشود و در آن فلسفه تربیت را به بندگی، اجتماعی، شخص و طبیعی تقسیم کردهاند و اجتماعی را هم به فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تقسیم کردهاند.
ایشان فرمودهاند که انسان سه بعد بینشی، گرایشی و رفتاری دارد که اهداف فوق در هر سه بعد انسان جاری است. مثلاً اخلاقیات حوزه بندگی سه گانه بینشی، گرایشی و رفتاری است. در بعد بینشی ما وظیفه داریم که شارع را بشناسیم در گرایشی باید محبت به خدا پیدا کنیم و در رفتاری باید شکر کنیم و تقوای الهی را به جای آوریم.
اشکال این نوع تقسیمبندی این است که در حوزه طبیعی فقط به محیط زیست و منابع طبیعی بسنده کردهاند و فرشتگان و اجنّه را مجبور شدهاند که ذیل بندگی اشاره کنند و شاید هم اصلاً از قلم افتاده باشد و اشکال دیگرش هم این است که تفصیلی که خودشان گفتهاند در این حوزه جاری نیست.
مدل آیت الله مصباح یزدی از بقیه مدلها کاملتر است اما نواقصی دارد که با وجود آنها میتوانیم به این نتیجه برسیم که ما هنوز به یک دستگاه کامل و جامع و منسجم در اخلاق نرسیدهایم که همه مسائل اخلاقی خرد و کلان در آن، جا داشته باشد. پیشنهاد بنده این است که این تفاصیل را رعایت کنیم و بنده گمانم بر این است که اگر ما تفاصیل بنده را بر سایر مدلها تطبیق کنیم، نواقص آنها آشکار شده و میتوانیم آن نواقص را کامل کنیم.
پس از بیانات دکتر عالمزاده نوری، حجت الاسلام گودرزی پژوهشگر، پژوهشگاه فقه نظام به نقد مطالب ارائه شده در این نشست پرداخت و گفت: آنچه که در اینجا برای بنده آموزنده بوده و هست این است که میبینم حجت الاسلام عالمزاده دغدغه نظاممند بودن علوم مختلف را دارند تا محتوا بهرهوری بالاتری برای مخاطب داشته باشد.
یک سؤالی که بنده از ارائه دهنده محترم دارم این است که چرا ما برای طبقهبندی علم اخلاق نیامدیم و مستقیم به روایات مراجعه نکردهایم. یعنی این دقّت قابل تحسین شما در پیشینهشناسی تراث فقهی وجود داشته ولی سؤال بنده این است که چرا از این پیشینه به سمت عناوین منصوص موجود در آیات و روایات نرفتهاید.
شما در مقاله خود عناوین اخلاقی را از روایات بیرون آورده بودید ولی واقعاً آیا در روایات طبقهبندی و تقدم و تأخری وجود ندارد که بر آن اساس ما نظام اخلاقی را بچینیم؟ مثلاً ما در برخی از روایات توجه میکنیم و میبینیم که خود اهل بیت (علیهم السلام) اولویت برخی از رذائل و فضائل را مشخص کردهاند.
نکته دیگری که به نظر بنده میآید این است که شما توجه دادید که ما لازم است قبل از ورود در فقه اخلاق باید علم اخلاق را از علوم دیگر جدا کنیم و سپس به سراغ فقه اخلاق بیاییم. نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که جداسازی باید به چه نحو صورت بگیرد؟ اینکه ما نسبت به زیرساختها و مبانی اخلاقی اسلامی در مقام استخراج نظام اخلاق اسلام توجه نداشته باشیم آیا درست است؟
چه بسا آن اخلاقی که ما قرار است تولید کنیم مبتنی بر همین زیرساختها باشد. ما در نگاه اسلام مسئله توحید و ولایت و یا مسائلی مثل اختیار انسان را اگر حلّ نکنیم چطور میتوانیم در رابطه با ارزش حالات و ملکات صحبت کنیم؟ ممکن است گفته شود که این بحث مربوط به فقه التوحید، فقه الانسان یا فقه الاختیار است و ربطی به مسئله فقه الاخلاق ندارد و اگر این را گفتیم، اخلاق ما یک اخلاق سکولار خواهد شد.
مطلب آخری هم که به ذهن بنده میآید این است که ما فقط نمیخواهیم علوم را از هم جدا کنیم به این غرض که فقط تفکیک صورت گرفته باشد، بلکه جداسازی به غایت طبقهبندی خود علوم صورت میگیرد و برای این نوع تفکیک نیاز به امری فراتر از بُرش علوم نیاز داریم و اگر به دنبال این سبک هستیم، در دستگاههای فکری دیگر هم این سبک اجرا شده است و در اینصورت ما تمایزی با آنها نداریم!
به گزارش خبرنگار وسائل، در بخش دیگر این نشست، حجت الاسلام دکتر عالمزاده نوری در جواب به اشکالات سهگانه ناقد محترم بیان داشت: در پاسخ به سؤال اول که فرمودند چرا به دستهبندیهای درون دینی پرداخته نشده است بنده عرض میکنم که این مطلب، درست است و بنده اعتراف میکنم که استفراغ وسع در این زمینه انجام ندادهام.
در این مرحله، طبقهبندی گزارهها را به نوعی با تحلیل عقلی دنبال کردهایم و نه با تحلیل گزارههای دروندینی. اما نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که دو مدل برخورد در این نظام طبقهبندی با طبقهبندیهای موجود در روایات وجود دارد.
کتبی مثل لمعه هر چند بر اساس طبقهبندی موجود در روایات تنظیم شده ولی ساختاری استوار و مورد قبول ندارد و برخی هم آمدهاند و خواستهاند که یک ربط منطقی بین طبقهبندی موجود در روایات کشف کنند کما اینکه محقّق حلّی در کتاب شرایع که ابواب را به عادات، عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرده است این رویکرد را دنبال کرده است و به شدّت مورد توجه اندیشمندان بعد از ایشان قرار گرفته است.
رویکرد دوم بیشتر بر اساس مبانی تحلیل عقلی طبقهبندی را انجام داده است و به نظر میرسد که دلیل اینکه به این نظام طبقهبندی توجه شده است این است که اگر یک نظام طبقهبندی واضح و کاربردی در روایات وجود داشت، لاشتهر و بان؛ بنای آیات و روایات بر این نبوده که به یک طبقهبندی بر اساس رابطه منطقی گزارهها توجه داشته باشند و روایات با لسان علمی با مردم صحبت نکردهاند بلکه به لسان عرفی مطالب عالمانه گفتهاند.
اما اینکه میبینیم در برخی از روایات اولویتها و تقدیم و تأخیرهایی در رابطه با بعضی از فضائل و رذائل ذکر شده بازگشت به نظام تربیت دارد به این معنا که در تربیت انسان اولین صفتی که باید محقّق شود چه هست؟ یا اولین رذیلهای که باید دفع شود چه هست. در اینطور روایات به پیشنیازها و صفات مهم توجه داده شده ولی اینکه بخواهد روابط بین آنها و نظاممندی اخلاقیات در این روایات وجود داشته باشد، اینطور نیست.
نکته دیگری که در نقدها وجود داشت این بود که زیرساختها و مبانی اخلاق اسلامی، چرا در نظام سرفصلهای شما وجود ندارد. جواب بنده این است که نظام سرفصلهایی که بنده به آن اشاره داشتهام بحثهای درونی علم اخلاق است و مبانی و زیرساختهای علم اخلاق به مباحث بیرونی علم اخلاق اختصاص دارد.
ما باید اول مبانی را در یک علم دیگر درست کنیم و بر اساس آن اخلاق را بنا کنیم و ما الآن در حال بنا کردن نظام درون اخلاق هستیم و در اینجای بحث کاری به مبانی و زیرساختها نداریم بلکه آنرا در مباحث مان پیشفرض گرفتهایم.
نکته دیگر این است که ناقد محترم گفتند تفکیک علوم به غرض طبقهبندی خود علوم است و برای این امر نیازمند یک نگاه کلان هستیم. در پاسخ به این نقد نظر بنده این است که ما باید دو کار انجام دهیم، یکی اینکه علوم را طبقهبندی کنیم به این معنا که بگوییم مرز علم اخلاق با تربیت و فقه و انسانشناسی و ... کجاست؟ اینها تفکیکهای بیرونی است و کاملاً درست است.
برخی متوجه این مطلب نبودهاند و میبینیم که برخی کلّ اخلاق را ذیل فقه برده و برخی دیگر کلّ علم فقه را ذیل اخلاق بردهاند و ما در بحثی که ارائه دادیم با توجه به عنوانی که برای آن انتخاب کردهایم روی ساختار درونی اخلاق متمرکز شدهایم و فعلاً کاری به روابط بیرونی علم اخلاق نداریم. اینکه اخلاق چه روابط بیرونی دارد نیازمند یک مقاله و یک نشست دیگری است که در آن باید روابط علم اخلاق را با علوم مجاور و پیرا اخلاقی مقایسه کنیم./504/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز