به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی علمی ـ ترویجی روش نظریهپردازی شبکهای دوشنبه 15 بهمنماه 1397 به همّت گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تالار فرهنگ این پژوهشگاه برگزار شد.
در این کرسی علمی حجتالاسلام دکتر عبدالحمید واسطی به عنوان ارائهدهنده، حججاسلام دکتر علیرضا قائمینیا و دکتر علیرضا پیروزمند به عنوان ناقد حضور داشتند و دبیری این جلسه به عهده دکتر حمید امیرچقماقی بود.
در ابتدا این جلسه پس از معرفی جلسه توسّط دبیر محترم کرسی، دکتر عبدالحمید واسطی به تبیین مطالب خود حول موضوع کرسی پرداخت و عنوان داشت: عنوان بحث روش نظریهپردازی شبکهای است که بنده این موضوع را در هفت محور خدمت دوستان ارائه میکنم. محور اول تبیین عنوان و موضوع مسئله است، دوم روش، سوم پیشینه و سابقه، چهارم مدعا و فرضیه، پنجم استدلال، ششم شواهد و هفتم بحث نتایج است.
در موضوع روش نظریهپردازی شبکهای چند واژه به کار برده شده است، مقصود از روش مراحل انجام کار است که نقطه شروع و ضابطه و نقطه پایان دارد. مقصود از کلمه نظریهپردازی یک عملیات تولید گزاره علمی ناظر به یک واقعیّت جدید است.
تعاریفی از نظریه ارائه شده است و کرسیهای حمایت از نظریهپردازی هم تعریفی را ارائه کردهاند که عبارت است از: گزارهای واحد یا سازهای از گزارههای منسجم و قابل سنجش که چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده اعم از رفتار و ماهیّت اعتباری را تبیین میکند و امکان تغییر ایجاد میکند.
آنچه که فرهنگستان زبان در راباطه به واژه شبکه در موضوع روش نظریهپردازی شبکهای آوردهاند این است که مجموعهای از گرههای ارتباطی که از مجراهایی به هم متصّل هستند. مجموعهای پایگاههایی برای مبادله (اعم از اطلاعات و کالا و ...).
وجه اشتراک همه تعاریف شبکه این است که شبکه اجزای به هم پیوسته دارد که به صورت برایندی و تعاملی با هم کار میکنند و لذا ما نیز مقصود از شبکه را در عنوان روش نظریهپردازی شبکهای، همین تعریف گرفتهایم.
چگونگی برقراری ارتباط منسجم بین گزارههای پایه و روش ترکیب برای تولید جدید در مقیاس علم. با توجه به این تبیین مسئله ما در روش نظریهپردازی شبکهای این میشود که چگونه و با چه روشی بین گزارههای پایه و اصول موضوعه ارتباط برقرار کنیم و اینکه اینها چگونه با هم ترکیب شوند که یک گزاره جدید تولید شود.
محور دوم این است که ما این مسئله را به چه روشی قرار است پاسخ دهیم؟ یک روش استقراء میدانیِ عملکردِ نظریهپردازان است برای درک الگوی مشترک. روش دیگر، روش تحلیل منطقی مفهومی است به این معنا که ما بر اساس روش تحلیل مفهومی منطق بحث میکنیم که گزارههای پایه چطور با هم ترکیب شوند تا مفهومسازی جدید صورت بگیرد؟ ما در این محور نظریهپردازی شبکهای را ضابطهمند میکنیم.
محور سوم در اصل بحث پیشینه تحقیق و سابقه مطلب است. در این جهت کتابهای اصلی در فضای زبان فارسی عبارتند از کتاب روش نظریهپردازی شبکهای، تخیل نظاممند، چرخه نظریهپردازی و مدل نظریهپردازی. اینها منابع مفصّلی هستند که به روش نظریهپردازی پرداختهاند.
در کتاب منطق اکتشاف علمی نیز قواعده نظریهپردازی بحث شده است. منابعی هم در روش تحقیق و فلسفه علم هستند که آنها هم در ضمن مباحث شان به قواعد و شاخصهای نظریهپردازی پرداختهاند ولی در هیچ یک از اینها فرایند قدم به قدم نظریهپردازی (به حسب استقراء ناقصی که بنده داشتهام) ذکر نشده است و به ذکر کلّیات بسنده شده است. ما در این کار فرایند قدم به قدم را در حدّ توان تبیین کردهایم و به سمت شفافسازی حرکت کردهایم.
محور چهارم بحث مدّعا و فرضیه است. ما در این بخش به این مطلب پرداختهایم که نظریهپردازی شبکهای قدم به قدم چه هست و تفصیل آن چگونه است؟ مراحل نظریهپردازی شبکهای سه سطح و بیست فرایند دارد.
سطح اول آمادهسازی زیرساختها، سطح دوم ایجاد سازه اصلی و سطح سه آزمون فرضیه و ارتقاء آن به نظریه است. در این سه سطح بیست فرایند وجود دارد که بنده به سرعت فقط عناوینش را میخوانم.
در سطح یک با فرایندهایی مواجه هستیم که عبارتند از: دقیقسازی مسئله، تعیین پارادایم و اصول موضوعه، تعیین رویکرد و تعیین روش که ابزار اجرایی است. خود اینها فرایند و روش دارند که باید مراحل آن قدم به قدم طیّ شود.
در سطح دوم که ایجاد سازه اصلی است و حرف اصلی اینجاست که مراحل نظریهپردازی اینجا شکل میگیرد با فرایندهایی مواجه هستیم که عبارتند از: کشف مفاهیم و متغیرهای مرتبط با موضوع که عبارت از تعاریف و موضوعها باشند.
فرایند دوم تولید شبکه روابط ممکن، سوم تنظیم روابط متحتمل بر اساس روش تحقیق (تفصیل و تبیین متغیرها برای رسیدن به نتیجه جدید) و چهارم آزمون روابط برای کشف رابطه بهینه بین متغیّرها. با طی این مرحله متن فرضیه با ذکر جامع و مانع از اجزاء و رابطه مرکزی تولید میشود.
سطح سوم شامل فرایندهای ذیل است:
این سه سطح و بیست فرایندی بود که ما در بخش فرضیه روش نظریهپردازی شبکهای به آن پرداختهایم.
محور بعدی استدلال بر این مطلب است که به چه دلیل نظریهپردازی در این سه سطح و بیست فرایند است و بنده برای اختصار قسمت مرکزی استدلال را عرض میکنم که به کلمه شبکهای مربوط است.
تصویر زیر مبنای شبکهای بودن هستی است و من روی این تصویر نشان دادهام که هر موجود باید جای خودش را در این شبکه مختصّاتیابی کند.
بحث بر اثر این شبکه سرایت میکند به بخش معرفتشناسی و در بحث معرفتشناسی ما چیزی تحت عنوان رئالیسم شبکهای خواهیم داشت که به معنای این است که تمام گزارهها باید با یکدیگر علاوه بر انسجام، ارتباط با مبناهای خودبنیاد در نظریه مباناگرایان معرفتشناس داشته باشند و اینها تحت عنوان یک شبکه با یکدیگر معنادار میشوند.
اگر به صورت شبکهای جای نظریه و فرضیه در ضمن مختصات پدیدههای واقعی دیگر مشخص نشود، فرضیه آن عیار نظریه را پیدا نخواهد کرد. پس ضرورت دارد نظریه در ارتباط با سایر اجزای هستی، جای خودش را در شبکه هستی پیدا کند.
برای اینکه شبکه روابط به دست بیاید ما سه ابزار اصلی داریم، علل اربع، مقولات عشر و مقومات سته حرکت. این ابزار پدیدهها را نسبت به یکدیگر مختصّاتیابی میکند و هر نظریهپردازی برای رساند فرضیه به سطح یک نظریه باید علل اربع را در رابطه هستی بین متغیّرها در نظر بگیرد.
اما محور ششم این است که بر اساس شواهد میتوان جدولی بیست فرایندی طراحی کرد که مراحل تولید و تحلیل یک نظریه را ذکر کرده است و بنده به ذکر عنوان هر مرحله بسنده میکنم:
کارکرد اصلی این ایده، ایجاد توانایی عملیاتی کرد تولید نظریه، و اعتبارسنجی نظریات است که در اثر دقیق سازی روابط میان متغیرها حاصل می شود.
در صورت شفافسازی و ارزیابی و اعتبار سنجی نظریه میتوان جهشی را برای تولید نظریهها و اعتبارسنجی آن ایجاد کرد. ما وقتی خلّاقیتمان به طور ذوقی و شخصی باشد دامنهاش کوتاه خواهد شد ولی اگر یک کار روشمند قدم به قدم باشد میتوان در آن خلّاقیت یک جهش ایجاد کرد./504/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز