به گزارش خبرنگار وسائل، احزاب را اغلب مهمترین نهاد سیاسی در سیاست و حکومت نوین قلمداد کردهاند. آنها ابزاری برای تحکیم اقتدار حکومتها، کانالی برای مشارکت نیروها و گروههای اجتماعی در صحنه سیاست، ساز و کاری برای برانگیختن هواداری تودهها از مقاصد سیاسی نخبگان، حلقه ای برای پیوند دادن گروههای قومی، صنفی و مذهبی، و وسیله ای برای تظاهر به مردمی بودن حکومتها هستند. به همین دلیل کمتر نظام نوینی را می توان یافت که بتواند بدون وجود یک یا چند حزب عمل کند.
ضرورت پرداختن به مسأله حزب
سوال اینجا است که آیا حزب، آنگونه که طرفداران پرشور آن ادعا می کنند، اکسیر حیات بخش سیستمهای سیاسی در حال دگرگونی است؟ آیا حزب می تواند چاره ساز بحران ها و مسائل پیشاروی سیستم های در حال نوسازی و توسعه سیاسی باشد؟
ابعاد ( مثبت یا منفی) یاد شده و اهمیت آنها، مطالعات و مجادلههای علمی گوناگونی را در مورد احزاب سیاسی برانگیخته است. این مطالعات بر روی موضوعاتی همچون طبقه بندی ساختار احزاب، عوامل مؤثر در نهادینه شدن آنها، علل تداوم یا انحطاط حزب، نقش ویژگیها و سبک رهبری در دوام و کارکرد و تأثیر فرهنگ و ایدئولوژی بر توسعه و عملکرد احزاب متمرکز شدهاند.
کتاب «حزب و توسعه سیاسی» نوشته دکتر حسین حسینی، 1395،نشر آمن تهران، بر سیاق رهیافت نقش احزاب را در فرآیند توسعه سیاسی، در شش بعد اصلی فرآیند توسعه سیاسی مورد بررسی قرار داده است. این شش بعد عبارتند از: توسعه مشارکت سیاسی، ایجاد مشروعیت سیاسی، تحکیم یکپارچگی ملی، تقویت هویت ملی، جامعه پذیری سیاسی و دولت سازی.
ساختار و جانمایه اصلی کتاب، برگرفته از آرای چهار تن از دانشمندان حوزه توسعه سیاسی (ساموئل هانتینگتون، مایرون، نیرو جوزف لاپالومبارا و دیوید اپتر) است، که دلمشغولی خاصی نسبت به تحولات حزبی داشتهاند.
سازمان کتاب در دو بخش شکل گرفته است. در بخش اول، ضمن بررسی مختصر مفهوم توسعه سیاسی، آن بخش از معضلات این پدیده را که مستلزم پاسخ نهادی (به ویژه حزبی است) فهرست کرده است. آنگاه با مرور در توانایی ها و کارکرد احزاب، زمینههای نقش آفرینی این نهاد در فرآیند توسعه سیاسی را روشن می کند.
در بخش دوم، با تشریح شش جنبه یاد شده توسعه سیاسی، نقش آفرینی توسعهای حزب را بررسی کرده و در هر جنبه، به تأثیر نوع حزب و نظام حزبی بر این نقش آفرینی اشاره می کند.
توسعه سیاسی، فرآیندی پیچیده و چند بعدی است. با برداشتی غایت گرایانه، کمتر کشوری را می توان یافت که درگیر آن نباشد. با ترجمان این غایتها به نشانگان توسعه سیاسی (برابری، ظرفیت و انفکاک)، و علم به این واقعیت که هر وضعیت مفروضی از این نشانگان، امکان تحول به وضعیتی بهتر را دارد، هیچ کشوری نمی تواند توسعه یافته کامل به حساب آید چراکه هر حالتی از برابری باید به برابری بیشتری توسعه یابد، هر ظرفیتی باید به ظرفیت بالاتری ارتقاء یابد و هر سطحی از انفکاک باید به سطحی بالاتر توسعه یابد.
دو دیدگاه در مورد حزب
محققانی که به تأثیرات توسعه ای مثبت حزب اعتقاد دارند، می گویند که این سازمان، به عنوان مهمترین پاسخ نهادی به بحران های توسعه سیاسی، توانایی ایفای نقش در حل شش بحران توسعه سیاسی را دارند.
احزاب سیاسی از یک سو با فراهم کردن امکان تحرک سیاسی برای نخبگان نو رسیده و احیانا فاقد منابع سیاسی، و از سوی دیگر، با افکارسازی سیاسی و شکل دادن به ارتباطات سیاسی، صافی کردن نامزدهای انتخاباتی و معرفی آنها، حمایت از نامزدها و سازمان دادن انتخاب شوندگان برای پیگیری اهداف سیاسی، انتخابات را به کارکرد نخبه گزینی و مشارکت واقعی آن نزدیک می کنند.
مجموعه این فعالیتها به توسعه مشارکت سازمان یافته و نهادمند انبوه متقاضیان ورود به صحنه سیاست منجر می شود.
در مقابل، منتقدان حزب منکر تأثیرات یاد شده هستند. خفیف ترین انتقادها معتقدند که برای مثال، مسأله اساسی، قدرت سیاسی و نحوه توزیع آن است و تحول از سیاست گروه فشار به سیاست حزبی تنها یک تحول صوری است.
حداکثر فایده احزاب این است که در صورت حضور آنها در جامعه، بازیگران سیاسی نمی توانند بدون در نظر گرفتن آنها به بازی ادامه بدهند و بنابراین در دراز مدت ممکن است پیدایش اشکال، نهادها و هنجارهای حقوقی و صوری، نحوه اعمال قدرت را محدودتر می کند./602/241/ح