به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی علمی - ترویجی تفاوت انسانها در انسانشناسی دینی، سهشنبه 18 دی ماه 1397 به همّت گروه کلام پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تالار فرهنگ این پژوهشگاه برگزار شد.
در این نشست علمی حجت الاسلام دکتر محمد تقی سهرابی، به عنوان ارائه دهنده و دکتر غلامحسین گرامی و حسین رمضانی به عنوان ناقد حضور داشتند و دبیری این جلسه به عهده حجت الاسلام دکتر محمدباقر پورامینی بود.
حجت الاسلام دکتر محمدتقی سهرابیفر در بخش اول نشست در پایان سخنان خود گفت: نتیجهگیری بنده در این مقاله این است که اولا انسان واقعاً قابل پیشبینی نیست و ما نمیتوانیم در رابطه با انسان پیشبینی قطعی کنیم چون عوامل تأثیرگذار بر روی انسان همیشه در اختیار ما نیست.
نکته دوم این است که ما در کنار فطرت مشترک بین انسانها حتما باید عوامل تفاوت را لحاظ کنیم تا بتوانیم راجع به انسان اظهار نظر داشته باشیم. ما در اظهار نظر نمیتوانیم به صرف فطرت انسان اکتفا کنیم بلکه باید ماهیات او را از طریق تفاوتها لحاظ کنیم تا بتوانیم اظهار نظر خوبی از هر جهت داشته باشیم.
بر اساس گزارش وسائل، در بخش دیگر این نشست ناقد اول حجت الاسلام دکتر غلامحسین گرامی به تبیین نقدهای خود پیرامون مسائل مطرح شده در این بخش از نشست پرداخت و گفت: در مورد اصل موضوع انسانشناسی دینی طبیعتاً نکاتی را لازم است عرض کنم که بیشتر حالت سؤال دارد تا حالت نقد.
موضوع انسانشناسی دینی بسیار موضوع کاربردی و مفید است و جایش بسیار در مباحث انسانشناسی دینی خالی است و اینکه تفاوتها کمتر مد نظر نویسندگان قرار گرفته است.
قضاوت ما در رابطه با تفاوتها بیشتر بر اساس پیش فرضهایی است که ما داریم و لذا توجه به تفاوتها بحث خوبی است اما بین این نگاه فردگرایی (بررسی تفاوتها) و نگاه کلگرایانه به انسان باید یک جهت اعتدالی را در نظر داشته باشیم.
عنوان بحث به نظر بنده با محتوا خیلی دقیق هماهنگ نشده به طوریکه در عنوان بحث، انسانشناسی دینی آمده در حالی که ما در این بحث، انسانشناسی اسلامی مدّ نظرمان هست و باید مشخص شود که دامنه بحث در منابع به قرآن و روایات است یا مسائل فرا متنی را نیز شامل است؟
نکته دیگر این است که در مقدمه آمده است که بحث ما یک بحث قرآنی است در حالی که نتیجه از روایات گرفته شده و گریزی هم به مسائل فلسفی زده شده که اگر این مسائل و دامنه آن مشخص شود شایستهتر خواهد بود.
بحث دیگر بحث اقسام است که طبق فرموده مؤلف استقرائی است و تام نیست و قِسم به معنای منطقی آن در اینجا وجود ندارد چون برخی از اقسام تداخل در هم دارند و برخی از اقسام با هم همپوشانی دارد؛ مثلا تأثیر افعال ارادی و همچنین ارتباط انسان با ماورا، باهم همپوشانی دارد که ارتباط انسان با عالم ماورا به اراده انسان بستگی دارد.
همچنین نکته دیگر در عنوان این نشست است که بحث مؤلف در عواملِ تفاوت است در حالی که در عنوان بحث، عوامل مطرح نشده است.
نکته دیگر این است که وقتی عوامل لحاظ میشود، مباحث غیرارادی پررنگ شده و این افراط ما را به بحث جبر نزدیک میکند و لذا اگر تقسیمی میشد به عوامل ارادی و غیر ارادی و بیشتر به عوامل ارادی پرداخته میشد، از جبر دورتر میشدیم.
در بحث از فطرت خیلی معنای دقیقی از آن ارائه نشده؛ اگر مقصود از فطرت ویژگیهای خاص انسانی است، با بعضی از موضوعاتی که در متن آمده است سازگار نیست. مثلا بحث حیاء نمیتواند در اوصاف فطری انسان گنجانده شود و جایگاهش در این مقوله روشن نیست. یا بحث فطرت اولیه ملاصدرا که در بحث مطرح شده به معنای سرشت است و سرشت اعم از فطرت است در حالیکه به این اهمّیت اشارهای نشده است.
ضمن اینکه تفکیک طینت از سرشت باید روشن شود. در بحث طینت مطرح شده که در عالم ذر بعضی از انسانها مؤمن و برخی کافر هستند و این خصیصه، بحث طینت و فطرت را به هم نزدیک میکند که به نظرم باید تفکیک دقیقتری صورت گیرد.
نکته دیگر این است که ما اگر فطریات را ذو مراتب کردیم لوازمی دارد که باید ببینیم تا چه میزان لوازم را میپذیریم. ما در تعریف انسان جنس و فصل را ذو مراتب نمیدانیم مثلا بگوییم که ماهیتاً این انسان، انسانتر از بقیه است.
فطریات به معنای خاص کلمه ویژگیهای خاص انسانی است که فصل ممیّز انسان است، این فطریات اگر تشکیکی شد باید به لازمه عقلی آن توجه داشته باشیم که ماهیت انسان نیز تشکیکی میشود و یک مخالفتی است با کلیه مباحثی که در این زمینه در علم منطق و سایر علوم مطرح شده است.
عمومیت بحث یک مقداری زیاد است و باید بحث خاصّتر شده و بیشتر به لوازم و تبعات تفاوتها نظیر بررسی فلسفه تفاوتها پرداخته شود. بله این مباحث در مقاله مطرح شده ولی باید بیشتر به آن پرداخته شود.
نکته دیگر هم این است که گفتند تفاوتهایی که ذکر شد استقرائی هستند میتوان در عوامل پیشینی به افعال اختیاری در عالم ذر اشاره کرد که به حوزه بحث اختیارات و اراده کمک میکند.
یک سری از تفاوتهای دیگری هم مثل رفتارهای پدر و مادر میتواند در عوامل پیشینی اشاره شود که مثلا در مسئله نزدیکی و جماع در روایات به آن اشاره شده و میتواند در فرزند و حتی در نسل تأثیرگذار باشد.
در پسینیها هم شما به محیط اشاره کردید که مرتبط با مباحث اجتماعی است ولی میتوان به محیط جغرافیایی هم اشاره کرد که از روایات هم بر میآید که محیط جغرافیایی هم میتواند در افراد تأثیرگذار باشد.
به گزارش وسائل، در ادامه جلسه ناقد دوم دکتر حسین رمضانی به ارائه نقد خود پیرامون مطالب ارائه شده در این نشست پرداخت و گفت: بنده هم به اهمّیت مقوله انسانشناسی دینی صحّه میگذارم و اینکه مؤلف محترم توانستهاند انسانشناسی دینی را بر مبانی فهم قرآنی ارائه دهند، سعی بلیغی است که از این سعی تشکر میکنم.
بنده در رابطه با عنوان بحث به نظرم میآید که میدان نظری عنوان اعم است و سؤال بنده این است که شما در انسانشناسی دینی و بررسی تفاوتهای انسان در این حوزه کدام حوزه از حوزههای معرفت شناسی یا هستی شناسی و یا زبان شناسی مدّ نظرتان بوده است؟ در هر کدام که قدم گذاشتهاید باید از ادبیات همان تحقیق استفاده کنید که متأسفانه در مقاله شما به این نکته و تعیین حیطه نظریهپردازی اشاره نشده است.
انسانشناسی دینی در ادبیات متعارف از آن یک تلقی عامی صورت میپذیرد که باید این تلقی روشن شود و به نظرم میرسد که با توجه به محتوایی که شما در این مقاله ارائه دادهاید عنوان «عوامل مؤثر در تفاوت یافتن شکلگیری شخصیت از منظر قرآن و سنت اسلامی»، عنوان خوب و سازگار با محتوای مقاله شما باشد.
در مقدمه آمده است، عوامل تفاوت آفرین بین انسانها بیشتر در روانشناسی مطرح میشود که این قید بیشتر بلاوجه است چون هر کدام از علوم انسانی از منظر خودشان به انسان توجه دارند و هیچ یک از علوم در این جهت بر دیگری برتری ندارند.
در ادبیات روان شناسی معاصر وراثت و محیط دو عنوان کلان هستند ولی ذیل هر یک فرهنگ و تعلیم و تربیت و مواجهه انسان با عوامل فراطبیعی هم مد نظر قرار میگیرد و عواملی که در متن شما آمده است در ادبیات روانشناسی معاصر هم قابل توجه است و اینطور نیست که به اینها پرداخته نشده باشد.
نکته دیگر در تقسیم پیشینی و پسینی است. تعریف پیشینی و پسینی تا جایی که بنده مطالعاتم اقتضا دارد به کانت بازگشت دارد و بعد از او در حوزه معرفت شناسی مصطلح شد و جریان پیدا کرد و در پژوهشگاه هم زیاد به کار برده میشود و باید در هر حوزه از دانش که به کار میرود متناسب با همان حوزه باشد.
در تعریف پیشینی آمده است که عواملی که هنگام تولد با انسان هستند. با این تعریف پیشینی بسیاری از عوامل محیطی هم در هنگام تولد با انسان هستند، البته ممکن است تلقی دیگری از پیشینی و پسینی داشته باشید مثل بُعد درونی و بیرونی که در فضای ادبیات روانشناسی به کار برده میشود که اگر منظورتان این هم باشد باید بگوییم که این ملاک شامل بسیاری از عوامل پسینی هم که خودتان به آن اشاره کردید میشود.
با توجه به اینکه شما دغدغه کار بر اساس دلالات روایی و قرآنی دارید طبیعتاً باید مفاهیمی را که به استخدام میگیرد بر اساس روش مشخصی باشد و مفاهیم ارائه شده بر اساس مطالعه فقه اللغه و شیوع زبانی و بالجمله بر اساس روششناسی خاص و ادبیات خاص خودش باشد و باید در مقاله شما ذیل هر مفهوم پررنگتر باشد و تلقی من این است که مفاهیم خوب پردازش نشدهاند تا جایی که من تفاوت بین فطرت و طینت و وراثت را متوجه نشدم.
شما تعریفی از فطرت نداشتهاید، همچنین تعریفی از طینت در مقاله شما وجود ندارد و مفاهیم به خوبی تحقیق نشده و در مقاله منعکس نشده است و اگر به المیزان مراجعهای داشته باشیم میبینیم که مرحوم علامه طینت را به همان عوامل طبیعی و مادّی بازگردانده است.
نکته دیگر این است که در عوامل پیشینی شما اگر بخواهیم طبق ادبیات کلامی پیش برویم و کاری به ادبیات حکمت متعالیه نداشته باشیم، از غریزه نامی نمیبرید، غریزه به عنوان صاعقههای طبیعی که انسان را به جهات جسمی رهنمون میشوند در مقاله شما جایگاهی ندارد.
سیر انسان در مراتب کمالی با عمل محقق میشود و میتوان مباحث مربوط به این حوزه را در ضمن فعالیت فرد آورد. در ادبیات حکمت متعالیه فعالیت فرد، سِیر انسان در مراتب قوا است.
انسان در ابتداییترین مرتبه قوا در مراتبی از مراتب حیوانی است و تا مراتب عالی عقلی جلو میرود، این سیر مراتب به حسب فعل انسان است و به حسب این سیر، انسان در هر مرتبهای که متوقف شود، آن مرتبه صورت او در عالم آخرت و برزخ است. بر خلاف دنیا که در دنیا صورت ماهوی انسان واحد است و نمیتواند متکثّر باشد و صدرا هم بر این مطلب تأکید دارد ولی شما در مقاله خود گفتهاید که ماهیت انسانها در این دنیا متفاوت است.
نکته آخر بنده این است که شما دغدغه خوبی دارید که انسانشناسی دینی بنیاد علوم انسانی و بنیاد هرگونه نظریهپردازی و پیشرفت است ولی جسارتاً نتوانستهاید به این پیشرفت کمک کنید چون مطالبی که در این مقاله مطرح کردید عمدتاً تکراری هستند و نمی توانند در تحول علوم انسانی کمک کند و از یک ادبیات خاص تخصّصی در این مقاله استفاده نشده است.
نکته دیگری هم که به نظرم میآید بگویم این است که آیا میان دو جنس زن و مرد تفاوت وجود دارد؟ مستحضرید که ساحت روح و نفس و جسم متفاوتاند. شما در اینجا روح و روان را مترادف گرفتهاید و حتی مرحوم علامه جعفری دیدم که گاهی روح را به بُعد علّی و نه بعد قدسی تعبیر میکند.
میخواهم بگویم که این تفاوت سه گانه که در حکمت متعالیه به آن تأکید شده است، این به شما کمک میکند در بیان تفاوتهای زن و مرد، بدون اینکه در جایگاه انسانی آنها تفاوت ایجاد شود، شما اگر در بعد روحی هم تفاوت بین زن و مرد تفاوت را بپذیرید، در بعد روانی مبدأیّت آن به خداوند را قائل هستید در حالی که تفاوت به بعد جسمی بازگشت دارد.
در بعد روحی زن و مرد تفاوتی ندارند چون در نسبت با مبدأ اعلی مساوی هستند، ولی در بعد روانی و جسمی متفاوتاند، چون از حیث جسم با هم متفاوتاند طبعاً روان که متأثر از جسم است هم متفاوت خواهد شد.
در ادامه جلسه و پس از اتمام نقدهایی که بر مقاله وارد شد، دکتر سهرابی به دفاع از مطالب مرقوم در مقاله خود پرداخت و ضمن تشکر از اساتید ناقد گفت: بنده در مقام پاسخگویی نیستیم و جدّاً از نکات دوستان استفاده کردم ولی توضیحاتی را راجع به بعضی از نکات عزیزان دارم.
اینکه گفته شد بحث تفاوتها یک شبهات اعتقادی را به همراه دارد مورد تأیید بنده است و اصلا لازمه بحث از هستیشناسی یک مقوله طبعاً باید اینچنین باشد ولی واقعیت این است که نگاه ما هستیشناسانه است، یعنی انسان اینگونه است و ما نمیتوانیم هستی شناسی را به طور واقعی مطرح نکنیم تا سؤالی در پی آن نیاید. بله بقیه باید به زحمت بیفتند و شبهاتی که به دنبال هستی شناسی ما میآید پاسخ بدهند.
نکته دیگر این است که ما برآیند انسانشناسی در علوم انسانی را قرار است نشان دهیم و مسئله ما در این مقاله برآیندشناسی قضیه نبوده است تا جایگاه آن در علوم انسانی را بیان کنیم.
در رابطه با اشکالاتی که در رابطه با تعریف مفاهیم موجود در مقاله وارد شد باید بگویم، دغدغه مقاله بر این است که تفاوتها برجسته شود و همین که اجمالاً بدانیم دو مقوله در روایات هست به نام طینت و فطرت و سرشت، این با هدف مقاله سازگار است و هدف مقاله فقط اثبات غیریّت این عوامل است و هدف توضیح این مفاهیم نیست چون توضیح هر کدام یک کتاب مفصل میطلبد.
اینکه گفتهاند که تقسیم پیشینی و پسینی به کانت بر میگردد یک نکته درست است ولی بر فرض که برگردد به ما چه ربطی دارد! خدا شاهد است که این تقسیم پیشینی و پسینی که در متن مقاله موجود است، اندیشه من است و لزومی ندارد که ما این تقسیمات را حتماً به یکی از اندیشمندان غربی بازگردانیم. این عود اشتباه است و متأسفانه خیلی هم مبتلا به است.
یکی از ایرادات ما این است که 20 سال وقت برای کانت میگذاریم و نباید استارتمان را از دیدگاه اندیشمندان غربی بزنیم، بلکه استارت کار ما باید بر اساس مسائل روز جامعه خودمان باشد و نباید غیرت بر روی اندیشمندان غربی داشته باشیم بله اگر اندیشه ما اشکال دارد طبق همان اشکال بگیریند نه اینکه حتماً اندیشه ما باید مطابق با اندیشه یکی از اندیشمندان غرب باشد.
اینکه گفتند ما تعریفی از فطرت نداشتیم، خوب هدف مقاله تبیین این مفاهیم نبوده بلکه اثبات غیریت آن بوده و اجمالا بدانیم که مراد ما از فطرت بالمعنی الاعم است و باید ما در اول نوشته میآوردیم که مراد ما از فطرت در مقاله، فطرت بالمعنی الاعم است یا بالمعنی الاخص ولی از این نکته غافل بودیم.
اینکه دوستان گفتند که شما خواننده را به جبر نزدیک میکنید بله شاید این سخن درست باشد ولی نحوه چینش مقاله به این دلیل بود که بنده در مقاله مطالبم را طوری تنظیم کردم که اختیار را پیشفرض گرفتهام./200/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز