به گزارش خبرنگار وسائل، احزاب سیاسی به عنوان چرخ دنده های دموکراسی و عضو مهم جامعه مدنی نقش مهمی در کشورهای دموکراتیک در تعامل بین دولت و جامعه ایفا می کنند.
تحزب سالم و نظام مند و قاعدهمنداز ملزومات ضروری و گریز ناپذیر دموکراسی است و دارای کارویژههای مهمی همچون نظارت بر حکومت، تربیت سیاسی تودهها، گسترش نهاد مند اخلاق سیاسی و اخلاق مدنی و نیز فرهنگ مشارکتی و مانند ان می باشد.
به طور قاطع می توان گفت که نظامهای سیاسی دموکراتیک و در حال گذار نمی توانند از احزاب و سیاست های حزبی بی نیاز باشند، سیاست به کشمکش قدرت می پردازد و احزاب در کانون این کشمکش قرار برای پیروزی در انتخابات و به دست آوردن قدرت حکومتی قرار دارند. این در حالی است که از دیدگاه ضد حزبی باور بر این است که احزاب منشأ کشمکش و تفرقه هستند.
مقاله تحلیل جامعه شناختی نهادینه نشدن و ناکامی تحزب در ایران در سده اخیر به قلم دکتر خلیل الله سردارنیا دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه شیراز، در فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش های تاریخی دانشگاه اصفهان، زمستان 1393، به چاپ رسیده است.
در این مقاله، ریشههای حزب گریزی و عدم تحزب نهادمند در ایران سده اخیر از زاویه جامعه شناختی و تاریخی بررسی و تحلیل شده است. شواهد تاریخی و نتایج مطالعات محدود انجام شده در سالهای اخیر نشان می دهدکه بی اعتمادی قابل توجه مردم و جوانان به احزاب سیاسی عامل اصلی این ناکامی می باشد.
نظام های سیاسی دموکراتیک و در حال گذار نمی توانند از احزاب و سیاست های حزبی بی نیاز باشند سیاست به کشمکش قدرت می پردازد و احزاب در کانون این کشمکش برای پیروزی در انتخابات و به دست آوردن قدرت حکومتی قرار دارند.
سوال این پژوهش این است که مهمترین علل ناکامی و نهادینه نشدن تحزب در ایران در سده اخیر چه بوده است؟
دلایل عدم موفقیت تحزب در ایران
مهمترین دلایل در این ارتباط عبارتند از: درگیر شدن شدید احزاب در جنگ قدرت و فاصله گیری از از اخلاق مدنی و قواعد بازی دموکراتیک، نخبه گرایی حاکم بر احزاب و فاصله گرفتن از توده ها، عدم اهتمام جدی به تربیت سیاسی و اجتماعی توده ها، رقابت غیر هدفمند و غیر قاعده مند و غیر نهادمند و ستیزه جویانه، عدم تعهد عملکردی به فرهنگ مشارکت و محدودیت سیاسی از ناحیه حکومت.
یافته کل این مقاله این است که در سده اخیر رقابت سیاسی و حزبی در ایران عمدتا ناسالم، قدرت بنیاد و غیر نهادمند بوده است و در عمل ما فاقد حزب به معنای واقعی آن بوده ایم و این امر به بی اعتمادی قابل توجه مردم به احزاب در ایران منجر شده است.
مردم به دلایلی مانند قدرت طلبی، نخبه گرایانه بودن، قائم به شخص بودن، وابستگی به حکومت و قدرتهای خارجی، عدول احزاب از وعدهها و برنامه های اعلامی در سده اخیر نسبت به احزاب نظر مثبتی نداشته و عمدتا یه مشارکت حزبی بی تمایل بوده اند. مردم عمدتا احزاب را قدرت طلب و بی تفاوت به مردم و مصالح جمعی می دانند.
یافته کلی مقاله این است که در سده اخیر، رقابت سیاسی ح حزبی در ایران عمدتا ناسالم، قدرت بنیاد و غیر نهادمند بوده است و در عمل ما فاقد تحزب به معنای واقعی بودهایم و این امر به بی اعتمادی قابل توجه مردم به احزاب ایران منجر شده است.
پیشنهادات نگارنده
نگارنده با رویکرد سیستمی بر این باور است که ایجاد و استمرار تحزب و مشارکت واقعی و قاعدهمند حزبی نیازمند بسترسازی گسترده فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و چند پیشنهاد ارائه می دهد:
ضرورت بازخوانی کارنامه و عملکرد حزبی با نگاه آسیب شناسانه و درون انتقادی توسط خود احزاب سیاسی، ضرورت اصلاح نوع نگرش احزاب نسبت به ماهیت مشترک و تغییر نگاه به جامعه مدنی، ضرورت تغیر نوع نگاه احزاب و حکومت نسبت به یکدیگر، تقویت فرهنگ گفتگو و برگزاری جلسات گفتگوی متقابل بین احزاب، ضرورت اصلاح نگاههای سیاسی منفی احزاب نسبت به یکدیگر، نهادینه سازی فرهنگ انتقادپذیری نخبگان نسبت به یکدیگر، فراهم کردن و استمرار بخشیدن به اخلاق مدنی، تزریق و درونی کردن فرهنگ مشارکتی و آگاهی در جامعه./206/241/ح