به گزارش خبرنگار وسائل، احزاب در یک جامعه می توانند به صور مختلفی عمل کنند، گاهی کارکردهای حزبی، خود را برای پیشرفت و آبادانی کشور و احترام به عقائد و افکار مردم قرار می دهند، گاهی هم ممکن است صرفا به خاطر دست یابی به قدرت عمل کنند.
ضرورت و نیاز تشکیل حزب
در این دوران، احزاب سیاسی نقش موثری در افزایش آگاهی و رشد افکار سیاسی مردم دارند به همین دلیل مردم احساس نزدیکی بیشتری به آنها می کنند. امروزه خواسته های گروهها و اقشار مختلف، متفاوت شده است و نیز درکشان از نیازهای طبقاتی شان افزایش پیدا کرده استبرای انتقال این نیازهای طبقاتی به سیستم سیاسی نیاز به یک تشکیلاتی به نام حزب است.
همچنین احزاب سیاسی در تأثیرگذاری بر قدرت و ایفای نقش در عرصه سیاسی و اجتماعی حکومت های دموکراتیک و مردم سالاری نقش ویژه و مهمی دارند به همین دلیل نگرش مردم به احزاب متأثر از کارکردهای آن در جامعه می باشد.
احزاب سیاسی از طریق اجرای کارکردهایی مانند انتقال خواسته های مردم به حاکمیت، تربیت نیروهای سیاسی برای اداره کشور و نهادمند کردن رقابت سیاسی قانونی در راستای تحقق توسعه سیاسی نقش ایفا می کنند از سوی دیگر دلائل متعدد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عملکرد نخبگان سیاسی و حزبی در ناکامی احزاب سیاسی در اجرای نقش خود اثر گذارند.
احزاب شرط لازم برای دموکراسی هستند ولی شرط کافی نیستند با وجود این پیشینه، مردم و حتی نخبگان سیاسی و پژوهشگران، آگاهی اندکی درباره زمینه ها، ماهیت و کارکرد حزب در ایران دارند.
وضعیت مشارکت سیاسی در ایران قبل از انقلاب
به نظر می رسد نگرش مردم در ادوار گذشته نسبت به احزاب سیاسی با توجه به کارکردهای مثبت و منفی آنها متفاوت است. افزایش معلومات و بالابردن سطح سواد و تحصیلات عموم مردم در جامعه امروز، موضوعی مختص دو سه دهه اخیر تاریخ معاصر ایران است.
این واقعیت دارد که بعد از انقلاب اسلامی، بینش و توجه سیاسی عموم مردم بالا رفته است اما در دهههای گذشته و با توجه به وارداتی بودن پدیده حزب و ادبیات سیاسی مربوط به آن، اقشار عظیمی از جامعه نسبت به جایگاه احزاب و گروههای سیاسی و ساماندهی و بهینهسازی ساختار سیاسی کشور بی اطلاع بودند.
حتی بسیاری از افراد تحصیلکرده و آگاهان سیاسی نیز نسبت به تأثیر حزب در ترقی کشور تردید داشته اند که این بی اطلاعی و تردیدها هنوز در بخشهایی از عوام و خواص طبقات اجتماعی وجود دارد و بخشی از بدبینیهای جامعه نسبت به احزاب سیاسی، از همین عدم آگاهی و تردیدها ناشی می شود.
از دیگر دلایل این بدبینی های تاریخی عموم مردم نسبت به احزاب می توان فقدان همسویی عملکرد احزاب با سنن، آداب و اتقادات عمومی و مذهبی، وابستگی به بیگانگان و نظامهای مستبد داخلی اشاره نمود. عامل دیگر این بدبینیها نیز عدم پیوند واقعی با مردم و مطالبات آنها می باشد.
بسیاری از احزاب ایران در سده اخیر، دستوری و دولتی ساخته بودهاند. این احزاب به دلیل غیربومی بودن، خودجوش نبودن، نداشتن پایگاه مستقل و طی نکردن فرآیند تشکیل از پایین به بالا انحرافی اساسی در مسیر تحزب واقعی در ایران به وجود آوردهاند و موجبات بی اعتمادی و بدبینی بیشتر مردم را به احزاب فراهم ساختهاند.
به طور کلی می توان گفت: احزاب سیاسی برای داشتن کارکردهای مثبت در اجتماع قبل از هر چیز نیاز به جامعه مدنی توسعه یافته و توانمند دارند.
این در حالی است که پیشینه تاریخی ایرانیان، به دلایل مختلفی از جمله وجود نظام سیاسی مستبد و مطلقه، تمرکزگرایی، دولت سالاری، وجود دوره های طولانی بحرانی و ناامن، ساختار اجتماعی و اقتصادی ناهمگون و توسعه نیافته، نهادهای مشارکتی مستقل و نیرومند، فرصت ظهور و تمرین دموکراسی نیافته اند و اساسا تجربه مشارکت سیاسی فعالانه در نظام های قبل از انقلاب اسلامی به دلیل فقدان مشروعیت آنها وجود نداشته است.
مقاله بررسی نگرش مردم نسبت به احزاب سیاسی در ایران، به قلم دکتر قاسم رمضانی در فصلنامه مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، زمستان 1396 به چاپ رسیده است./206/241/ح