به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام احمد رهدار عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و موسس مرکز مطالعات غرب شناسی ۱۵ آذر در نشست «تبیین ضرورت غرب شناسی» که به همت کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی دانشگاه علوم اسلامی رضوی در سالن آمفی تئاتر دانشگاه علوم اسلامی رضوی برگزار شد، درباره چگونگی مواجه کنونی ما با غرب، بایستهها و ضرورت این مواجه پرداخت.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح مطالب ارائه شده از سوی ایشان در این نشست است:
روش مواجه فقهی با غرب مزایایی دارد
ما در روش مواجه با غرب باید از کل به جزء عبور کنیم؛ روش دیگر حجیت دال شرعی است چراکه ما همه مواجه خودمان را با غرب باید از منبع، روشی را کلید بزنیم که حجیت آن روش در جای دیگر در دستگاه منظومه دینی ما مشخص شده باشد و روش مواجه فقهی با غرب نسبت به روشهای دیگر ارجح است و مزایایی دارد.
چرا غرب و مستشرقین از همان قرون گذشته تا به امروز حتی یک گونه کتاب فقهی ننوشته اند؟ و حتی مستشرق با روش اجتماعی یک مسئله فقهی و یک رساله فقهی ننوشته است؟ چرا شرق شناسی به فقه نتوانسته است دست یابد و حتی کشف و استدلال داشته باشد؟ دلیل این موضوع برمی گردد به جلوههای ذاتی که در خود فقه اسلامی است و به صورت مشخص در فقه شیعی است و از طرفی به ویژگی هایی برمی گردد که در ذات و متدولوژی مطالعات شرق شناسی وجود دارد.
شرق شناسی بر سبکی مبتنی است که اسم آن را فیکس کردن گذاشته اند و دستگاه شرق شناسی خودش را فیکس میکند. شرق شناسی یک مکتب است و آنان ماده را از شرق میگیرند و صورت را از غرب و صورت غربی میگذارند و در عین حال جنس مسائل مطرح شده در مکتب شرق شناسی غربی است اگرچه آن مسئله در دل شرق مطرح میشود.
تعریف شرق شناسی
شرق شناسی حرکت و پویش شرق را از آن میگیرد تا در این ثبوت و توقف تاریخی بتواند توجیه معقولی را برای حضور استعماری غرب بیان کند و شرق شناسی در این برهه باید ثابت میکرد که شرق متوقف شده و به ثبوت رسیده است؛ در اینجا لایه سخت غرب که همان لایه استعمار است وارد شرق میشود با این استدلال که من آمده ام پویش حرکت را بیاورم.
در شرق شناسی، تعریق شرق به معنای دایره حرکت به سمت یک جهات خاص است که اگر آن جهت در ضد با غرب تعریف میشد حضور استعمار غرب در شرق فاقد توجیه بود. در کتابهای شرق شناسی در قدم نخست باید ثابت شود که انسان شرقی، انسانی پست، عقب زده، استبدادی، مستبد و فاقد چشم انداز و محتوای لازم برای زیستن است.
این موارد ابتدا باید در لایههای شرق شناسی ثابت میشد و برای خروج شرق از این تیپها ارتش استعماری غرب وارد شرق میشد به این بهانه که من میخواهم شما را از استبداد نجات دهم و توقف و رکود شما را به حداقل برسانم.
این ذات مطالعات شرق شناسی است که کل نسبتها را میگیرد و سپس آن را ثابت میکند؛ با توجه به اینکه شرق شناسی ذاتش اینگونه بود با همان رویه به سراغ فقه آمد؛ فقه اسلامی و شیعه است که اجازه نمیدهد فیکس شود بنابراین از آنجا که شرق شناسی نمیتوانست فقه را ثابت کند و درباره فقه چیزی بنویسد زیرا اگر مینوشت از متدولوژی شرق شناسی خارج میشد.
چرا فقه فیکس نمیشود؟
فقه در درون و ذات خودش چیزی دارد که اجازه فیکس شدن را نمیدهد. اجتهاد اینگونه تعریف میشود که در زمان خاصی متوقف نمیشود و دائما با زمان گره می خورد و اجازه نمیدهد که در زمان متوقف شود؛ از طرفی اقتضای فقیه این موضوع است که افراد را دعوت کند، فتوا دارد که تقلید میت جایز نیست و باید به سراغ فقیه زمان رفت و اجازه نمیدهد که افراد در گذشته بمانند.
با اینکه گذشته سرمایه و ماده فقاهت است، اما صورت فقه نیست و باعث میشود که از گذشته بتوان عبور کرد. همان متدولوژی ا جتهاد است که ازگذشته عبور کرده است؛ در برخی مسائل فقهی وجود دارد که اجازه نمیدهد افراد با دستورات پیشین بر تمام متعلق مسأله قید بزنند که از آن جمله میتوان به وصیت و وقف اشاره کرد.
مطالعات شرق شناسی تا زمانی که حجیت خودش را ثابت کند با فقه نمیتواند نسبت پیدا کند؛ بنابراین شرق شناسی نتوانسته درباره فقه ما کتاب و مقالات بنویسد. فقه قدرت تحلیل و استدلال دارد و با قدرت تحلیل خود میتواند به راحتی حکم را به صورت حجیت دار جا به جا کند که این خصلت درونی فقه است؛ فقه قدرت تحلیلی دارد و در عین حال با زمان نسبت دارد و اجازه نمیهد که فیکس شود.
توجه به پایگاه فقه در مواجه با غرب
به همین علت هیچوقت فقه ابزار تصرف مستشرقین قرار نگرفته است و این اهمیت فقه است و به همین علت توصیهای است که ما باید در مواجه با غرب و برای شناخت غرب پایگاه فقه را به کار بگیریم چراکه این پایگاه میتواند متکثرات، متغیرات و تطورات تکثرات را برای ما رصد کند و حکم جدا و مستقلی داشته باشد و دوم اینکه غرب نمیتواند در این فضای فقهی با توجیه شرق شناسی ورود کند و این اهمیت پایگاه فقه را نشان میدهد.
الزامات فقهی شدن دستگاه دیپلماسی
مهم است که رصد ما و نظام توصیفی که از غرب داریم را باید پشت عینک فقه انجام دهیم؛ چراکه عینک فقه میتواند مسائل غرب را با تطورات خود فهم کند و حکم مستقلی ارائه دهد. این قائده الزاماتی دارد که حداقل آن فقهی شدن دستگاه دیپلماسی رسمی است.
یکی از نخستین لوازم فقهی شدن دستگاه دیپلماسی این است که اگر دویست سفیر در جهان داریم سفیران ما باید فقهای ما باشند که ایده سفیر فقیه باید مطرح و اجرا شود. در این شرایط نظام رصد و توصیف ما از دنیای غرب متفاوت از آنچه میشود که امروز دستگاه دیپلماسی مطرح میکند.
مواجه ما با غرب باید چگونه باشد؟
از همین پایگاه فقه شروع کنیم و بپذیریم که فقهای ما حد واسط ما و دنیای غرب شوند و آنان سفرای ما باشند. این فقیه با گونههای مختلف میتواند غرب را رصد کند که دو گونه متمایز را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد.
ابتدا گونهای است که فقیه در نسبت با غرب میخواهد کار شناختی و مطالعاتی انجام دهد؛ وقتی که این فقیه میخواهد غرب را توصیف کند لوازم علمی این کار باید رعایت شود. یکی پیشینه مواجه فقهای قبلی با غرب در رویکرد شناختی است که فقهای پیش از ما غرب را چگونه شناختند و توصیف کردند.
در بخش شیعی کتابی در این زمینه وجود دارد که گزارش فقهای ما درباره غرب در ایران بوده است. در اهل سنت درباره این موضوع کسی ورود نکرده است و مشخص نیست که فقهای آنان چه مواجهای با غرب داشته اند؛ اگر چنین کتاب نوشته شود میتواند میراث تاریخی اجتهادی در مواجه با دنیای غرب باشد. ما باید برای شناخت عمومی با لوازم و منطق شناخت خود از دنیای غرب مسلط شویم.
تفاوت نگاه سیستمی و نگاه مسألهای نسبت به فقه
برخی عالمان ما فکر میکند نگاه مسألهای به این عالم رسالت فقه را تمام میکند؛ بنابراین مطالبه گرانه از جامعه میپرسد که شما تا به امروز چه مسألهای را از ما پرسیدید که جواب داده نشده است؟!
این نگاه، نگاه مسألهای است و نگاه سیستمی و نظام وار نیست. اخیرا یکی دیگر از فقها گفته اند که فقه نیاز ندارد به صورت نظام خود را عرضه کند و دلیلی ندارد که گفته شود فقه نظام میخواهیم و فقه نظام معنا ندارد؛ ما به صورت مسألهای با مسائل جامعه باید مواجه شویم.
این رویکرد حداقلی و غلط است. رویکرد مسأله ای، نگاهی است که نمیخواهد با رویکرد کلان و سیستماتیک به جامعه خود و جامعه غربی بپردازد؛ خروجی آن در بهترین حالت همین فتواهای موردی و مسألهای میشود که تا کنون صادر شده است.
بسیار واضح و مبرهن است که رویکرد مسألهای به جامعه پیچیده و مدرن امروزی نمیتواند پاسخگوی نیازها و حل مطالبات این جامعه از حوزه و دستگاه فقاهت باشد.
اگر ادعای برخی که میگویند تا به امروز هر مسئلهای که عنوان شده است پاسخ و حکم آن داده شده است، درست بود امروز ما نباید شاهد فاصله گیری جامعه از دستگاه فقه و فقاهت و حوزه میبودیم. اگر حوزه پاسخگوی نیازهای جامعه امروز بود ارتباط جامعه با حوزه گسترده تر از شرایط فعلی بود.
باید این موضوع آسیب شناسی شود که یکی از این عوامل در بررسی آسیبها این موضوع است که حوزه با روش غلطی به جامعه مدرن امروز نگاه میکند و روش تجزیهای مسألهای پاسخگو نیست.
روشهای چندگانه مواجه فقها با غرب
ما باید به دنیای امروز خودمان نگاه سیستماتیک داشته باشیم و لازمه این نگاه سیستماتیک این است که بستهای را که برای فقه بسته ایم باید فقه سیستماتیک باشد و از طرفی مأموریتی که برای آن تعریف کرده ایم نیز متناسب با آن باشد.
وقتی دنیای غرب خودش را مواجه با رشتهای ببیند که در قالب ۲۰۰ رشته دانشی میخواهد با این دنیا حرف بزند در این صورت دنیای غرب و دنیای اسلامی با اینچنین حوزه ای، مواجه ای متفاوت خواهد داشت.
مشکلات بانکی ما با رویکرد مسألهای قابل حل نیست
رویکرد مسألهای پاسخگوی مسائل بانکی نیست چراکه بانکها یک مسأله نیستند، نظام اند؛ دستگاه فقهی ما برای این نظام چه کرده است؟ بانکها خرده نظام اقتصادی هستند که در ذیل اقتصاد کلان شکل گرفته است و بنابراین ما نظام بانکی داریم که این نظام بانکی خودش یک پک در داخل نظام کلان اقتصادی دارد و مختصات این نظام باید طراحی شود.
امکان اینکه ما به فقه نتوانیم نگاه نظام واره داشته باشیم وجود ندارد و فقه تا زمانی که توصیفش از خود نظام واره نباشد صد البته فقیه دستگاه فقاهت نمیتواند از غرب نظام فقهی ارائه دهد. آیا همین روش کفایت میکند؟ آن نگاهی که مطرح میشود که دین به صورت سیستم باید فهم شود پاسخگو نیست چراکه نگاه سیستمی به دین و سیستمهای رقیب این است که منطق و فرآیند تکامل و تناسب را نمیتواند توضیح دهد و ربط را میتواند توضیح دهد.
در عین حال تطبیق و تطور ربطها را نمیتواند توضیح دهد؛ اگر فقیه بخواهد با دنیای غرب نسبت شناختی بگیرد با همه امتیازاتی که رویکرد سیستمی دارد، باید به رویکردی برسد که در آن علاوه بر تطورات، حرکات و تغییرات ربطها را بتواند توصیف کند.
در این روش فقیه ما در ساحت شناخت باید به روشی غرب را اسکن کند و فقط یک عکس از آن نگیرد بلکه غرب را به صورت یک فیلم ببیند؛ در حالی که رویکرد سیستمی تنها میتواند یک اسکن و عکس ارائه دهد و حرکات و تغییرات ربط را نشان نمیدهد. دستگاه فقهی ما باید به آن سمت برود.
طراحی الگوی تعامل فقهی در مواجه با غرب
گونه دومی که فقیه ما با دنیای غرب میتواند نسبت برقرار کند گونه و رویکرد بازیگری در غرب است؛ این گونهای از مواجه غرب است که خود فقیه بخشی از پیچ و مهره غرب میشود.
در این گونه سفیر فقیه است و وقتی فقیه ما بخشی از پیچ و مهره سیستم شود دو چیز را نیاز دارد که در گام نخست باید الگوی تعامل با این سیستم را طراحی کند و طراحی فقهی داشته باشد که چگونه در درون این سیستم تعامل داشته باشد؛ همچنین باید اصل گذاری داشته باشد و تولید اصل کند و یا رویکرد گذاری داشته باشد و تبیین حد تعامل صورت بگیرد.
در این الگوی بازیگری، در گام نخست الگوی تعامل فقهی نیاز است تا طراحی شود؛ این الگو باید ریز باشد و دیگری الگوی تصرف باید باشد. اگر فقیه به دنیای غرب برود و منطق تعامل فقهی ایجاد شود به دلیل بسط اسلام ناب است؛ بنابراین از دل الگوی تعامل باید الگوی تصرف دربیاید.
در الگوی تصرف، فقیه به عنوان نمونه باید در غرب مناسک درست کند چراکه مناسک هویت سازند و میتوانند وفاق اجتماعی درست کنند مثل اعتکاف، مسجد و مراسم عزاداری که وفاق اجتماعی میسازد.
اجرایی شدن الگوی تصرف فقیه با مناسک سازی
مناسک جلوههای هنری دارند به عنوان مثال پوشیدن لباس یکرنگ در حج مناسک است و دین به این موضوع لباس هنر میدهد؛ این مسأله را زیبا میکند و مناسک فرمت هنری پیدا میکنند و به همین دلیل جذاب و ماندگار میشوند. ما باید در عمق غرب به نحوه تحقق مناسک فقهی بپردازیم.
دالان استنساخ از اسلام را مناسک درست میکنند؛ از آنجا که نحوه مواجه با غرب درباره عاشورا با یک منسک شروع شده است بزرگترین استنساخ وجود دارد. مناسک میتوانند حذف از طریق جایگزینی داشته باشند؛ به هر میزان مناسک وسیعتر شود جا را برای مناسک دیگر تنگ میکند و مناسک آنها را تحت الشعاع قرار میدهد و آنها نیز ضرورتا باید مناسک فقهی باشند.
عرفان نمیتواند مناسک درست کند چراکه مناسک اجتماعی است. عرفان افراد را به درون دعوت میکند و به جای اینکه شبکه ربط بیرونی افراد را توسعه دهد، آنها را به صورت درونی میسازد. از سوی دیگر امنیت و ویژگی مناسک فقهی این است که روابط را از سطح فرد به بیرون افراد هدایت میکند./503/241/ح
تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان