به گزارش خبرنگار وسائل، سلسله جلسات چهارشنبههای عفاف با محوریت تبیین جامعه شناسی حجاب حول محورهای «حجاب الزام یا اجبار»، «حجاب، امنیت و ادغام اجتماعی»، «تحلیل جامعه شناختی حجاب»، «نگاهی به سیاست گذاریهای حجاب در ایران بعد از انقلاب» با حضور سهیلا صادقی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و به همت واحد مطالعات زنان و خانواده نهاد رهبری دانشگاه چهارشنبه ۷ آذر در سالن رجائی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
مشروح مطالب ارائه شده از سوی خانم صادقی را در ادامه میخوانید:
برای دفاع از حجاب و تشویق و یا نفی آن نیامده ام؛ با توجه به اینکه حجاب امروز یک موضوع مسئله ساز شده است در واقع میخواهیم تبیین جامعه گرایانه نسبت به امر حجاب داشته باشم و کج فهمیهایی که در این حوزه پیش آمده است برطرف شود.
مفهوم حجاب اجباری معنای خاصی دارد که نقطه مقابل آن در گفتمان مورد نظر الزام است در عین حال معنای حجاب الزامی، حجاب اجباری نیست و نمیتوان امر شخصی بودن حجاب را قبول کرد چراکه حجاب یک امر اجتماعی است که این موضوع ادلههای مختلف دارد و از طرفی حجاب زنان یک وسیله کنترل در دست حاکمیت شده است که این موضوع قابل بررسی است.
چه ابعادی از حجاب میتواند برای زنان ایرانی آزاردهنده باشد؟
در اینجا این پرسش پیش میآید که در جامعه ایرانی چه ابعاد و وجهی از حجاب میتواند برای زنان آزاردهنده باشد که برخی مطالبه بی حجابی و کشف حجاب را دارند؟ حجاب یک نوع از پوشش است و یک پدیده چند بعدی است که ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی بعد روانشناسی دارد، اما این نکته حائز اهمیت است که حجاب و پوشش یک امر اجتماعی است.
هیچوقت حجاب و پوشش یک امر یکدست نبوده و براساس قومیتها و فضاهای اجتماعی متفاوت بوده است و از طرفی در صد سال گذشته در جامعه ایران، زنان همیشه اهداف سیاست گذاریهای مختلف به نام توسعه و اهداف آخرتی بوده اند و در این راستا یک فضای گفتمانی برای آن ایجاد میشود و در عین حال افرادی که مسلمان میشوند نمیتوانند نسبت به دستورات و احکام این دین گزینشی عمل کنند جرا که حجاب دستور دینی است.
زمان پیدایش بیحجابی در ایران
حجاب به جای آنکه در امر اجتماعی قرار بگیرد در حوزه فرهنگ تعریف شد و در باتلاق نظامهای سیاسی فرو رفت و حتی پوشش زنان با نظم مردسالارانه گره میخورد و مطالعات نشان داده است که حجاب زنان ایرانی بیش از آنکه تحت تأثیر اسلام باشد تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بوده است که ویل دورانت در کتاب خود به این موضوع اشاره دارد که حتی قبل از ورود اسلام به ایران، ایرانیان فرهنگ پوشش و مستوری داشته اند و حتی اسلام حجاب زنان ایرانی را سادهتر کرد.
به گواه اسناد تاریخی ما دورهای به نام دوره بی حجابی نداشتیم و دوره بی حجابی از دوران تجدد که به زمان قاجار برمی گردد، شروع میشود و در دوره رضاخان فرآیند مدرن شدن سرعت میگیرد و حاکمیت استیلای مردانه بعد از کشف حجاب بیشتر شد به طوری که محرومیت بیشتر زنان از فضاهای عمومی و وابستگی بیشتر آنان به مردان رقم خورد.
بررسی حجاب در دوران انقلاب و دوران پسا انقلاب
پس از انقلاب زنان به صورت داوطلبانه به حجاب برمی گردند و این موضوع از شکل عرفی به سمبل سیاسی و جنبه مبارزاتی تبدیل میشود به گونهای که غربیها انقلاب ایران را انقلاب چادر نامیدند و در این دوره حجاب به عنوان یک امر خود انگیخته است که اگر ریشه در فرهنگ ایرانی اسلامی نداشت امکان نداشت به این شکل در بیاید که این امر در دهه ۶۰ که عصر پاکدامنی انقلاب است رخ میدهد و حتی زنان بزک کرده با مظاهر غربی در دانشگاهها در آن دوران طرد شدند.
در دوران پسا انقلاب مشکلات ما با حجاب از آنجایی شروع میشود که سیاست گذاریهای جمهوری اسلامی به صورت بخشی به زنان نگاه میکند و این سیاست گذاریهای یکپارچه و یکدست نیست چراکه وقایعی که در دل تاریخ اتفاق افتاده است نشان میدهد که زنان هیچگاه خواهان برهنگی و بی حجابی نبوده اند و حتی وجه مشترک فمنیست با گفتمان اسلامی این است که در دیدگاه آنان نگاه ابتذال و جنسی به زنان به شدت مورد سرزنش قرار میگیرد.
گفتمان دینداران و متجددان
در دوره اصلاحات با ورود مفاهیمی که بدون پشتوانه وارد جامعه شدند و از طرفی با ورود ماهوارهها این عوامل سبب شد که مرجع گفتمانی متفاوت شود و در انتهای اصلاحات با چرخش پارادیمی مواجه و در عین حال ارزشها به چالش کشیده میشود و دو گفتمان دینداران و متجددان در این دوران شکل میگیرد که گروه اول حجاب را حکم دینی و عنصر هویتی میداند و گروه دوم حجاب را امری شخصی تلقی میکند و به گونهای وانمود دارد که زنان خواهان بی حجابی هستند.
آمریت زنان نادیده گرفته شد
از طرفی در بحث کدهای لباسی برای مواجه با امر بی حجابی دست به افراط و تفریط زده شد و حتی سلیقههای افراطی بر این موضوع چیره شد و نظم مردانه ورود پیدا کرد و در این سیاست گذاری که سلیقهها و افراد و تفریط وارد شدند مشکلاتی به وجود آمد و آمریت زنان نادیده گرفته شد و با اینکه گفتمان معیار نگاه جنس گرایانه و محدودگرایانه و سرکوب گرایانه ندارد، اما جور دیگری تعریف شد در حالی که این گفتمان معیار انسان گرایانه است و نگاه قرآن نیز همین گونه میباشد که ملاک برتری تقوا است و ربطی به جنسیت ندارد.
در واقع همه دولتهای پس از انقلاب در بحث زنان دیدگاه یکسان داشته اند؛ قواعد و قوانین نشان میدهد که آنان از گفتمان معیار فاصله گرفته اند که با حجاب سر جنگ ندارد، اما سیاست گذاریها دارای اشکالاتی است و درباره حجاب فهم مشترک نیست و سلیقهای است در حالی که حجاب امری اجتماعی است و نباید به صورت واکنشی به آن نگاه کرد و از طرفی امر فراقانونی انتخابات رئیس جمهوری در امر قانونی حجاب مداخله کرده است.
کارکردهای حجاب
در جامعه افراد به سه دسته حجاب گراها، حجاب گریزها و حجاب ستیزها تقسیم شده اند که مواجه با این سه گروه باید متفاوت باشد چراکه حجاب گریزها فلسفه حجاب را نمیدانند و حجاب ستیزها میخواهند شالوده شکنی و ساختار ستیزی داشته باشند که حجاب گریزها با ارشاد و فرهنگ به جمع ما میآیند، ولی برای حجاب ستیزها نمیتوان همان نسخه واحد گشت ارشاد را پیچید بلکه باید سنخ شناسی صورت بگیرد؛ نسخه واحد پیچیدن برای گروههای مختلف فاجعه آفرین است.
حجاب عنصری هویتی و بخشی از فرهنگ ملی و دینی ایرانیان است؛ زنان در شرایط فعلی که مواجهای متفاوت با حجاب دارند در واقع از محرومیت منزلتی خودشان و از اینکه چشم اندازهای آنان در سیاست گذاریهای جمهوری اسلامی منعکس نمیشود ناراحت هستند./503/0/ح
تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان