به گزارش خبرنگار وسائل، نشست چیستی، فلسفه و روانشناختی در علوم انسانی با عنوان«مبانی علوم انسانی مدرن و ضرورت تولید علم دینی» به همت مرکز تخصصی طوبی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی و با مشارکت حوزه علمیه خراسان، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم و مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد در روز پنجشنبه اول آذر در دو بخش برگزار شد.
هادی مشکی عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) در این نشست به مبانی علوم انسانی مدرن پرداخت؛ مشروح سخنان ایشان در ادامه تقدیم خوانندگان محترم میشود:
معنای علم دینی
در سال ۵۸ اولین مطلبی که امام راحل درباره انقلاب فرمودند بحث انقلاب فرهنگی بود و گفتند دانشگاهها را تعطیل کنید چراکه دانشگاه ما باید اسلامی شود و این سؤال در آن زمان مطرح بود که با وجود اینکه سه سال دانشگاه تعطیل شد چرا در این سه سال هیچ اتفاقی صورت نگرفت و فقط ۱۲ واحد معارف به واحدهای دانشگاهی اضافه شد و برخی اساتید در این رشتهها تغییر کردند.
در این وضعیت برخی اعتقادی به اسلامی سازی علوم نداشتند و بعضی دیگر نسبت به چگونگی اسلامی سازی دانشگاهها اطلاعی نداشتند و معتقد بودند اگر میخواهیم دانشگاه اسلامی شود باید مسجد ساخته شود و امام جماعت برای نمازهای یومیه حاضر باشد و اساتید متدین و اهل نماز باشند البته معنای دانشگاه اسلامی این است که علمی که در دانشگاه خوانده میشود اسلامی باشد.
امام(ره) اسم دانشگاه اسلامی و علم اسلامی را انقلاب فرهنگی نامگذاری کردند و متوجه این موضوع بودند که بین علم و فرهنگ رابطه مستقیمی برقرار است که اگر علم ما دینی نشود فرهنگ جامعه هم دینی نخواهد شد و این خطری بود که امام(ره) از اوایل انقلاب متوجه این امر شدند و می دانستند چه چیزی انقلاب ما را تهدید خواهد کرد چراکه علم سکولار انقلاب ما را تهدید میکند.
در واقع آن چیزی که به صورت ریشهای میتواند تغییر در تفکر و رفتار جامعه ایجاد کند، علم است و اگر بین لذت و سلامتی تعارض شد به صورت قطعی دو تفکر است که یکی میگوید لذت حداکثری مهم است و تفکر دیگر به سلامتی تأکید دارد و آنها اعتقاد دارند که انسان با لذت حداکثری به کمال میرسد و در این وضعیت نمیتوان مانعی برای کسب لذتهای حداکثری شد.
یکی از بحثهایی که در علم دینی و ضرورت علم دینی مطرح است این است که علم یکی از مولفههای تمدن است؛ اگر فرض بگیریم که تمدن حداقل سه مولفه و خروجی دارد، آن سه مولفه ارزش و علم و ابزار است. علم یکی از مؤلفههای تمدن است که میتواند از این فرهنگ و ارزشها تأثیر بگیرد و یا اثر بگذارد. علم ابزار را تولید میکند و تمدن ارتباط با تفکر و جهان بینی دارد.
فکر و جهانبینی تمدن ایجاد میکند
در واقع فکر و جهان بینی تمدن ایجاد میکند و جهان بینی را تبدیل به علم و ارزش و ابزار میکند و خروجی این جریان انسان با اعتقادات و رفتارهای خاص است که اگر جهان بینی مشرکانه باشد خروجی آن، انسانی با حالتها و رفتارهای شرکی است و اگر این جهان بینی توحیدی باشد خروجی آن انسان موحد است و به همین دلیل اصرار بر این موضوع است که دین تمدن ساز است.
علم فرآورده فکر و جهان بینی است
یکی از مهمترین چیزهایی که در ساختن رفتار و اعتقادات انسان تأثیرگذار است علم میباشد، علم از دل جهان بینی بیرون میآید و از آن تأثیر میگیرد و وقتی تأثیر گرفت به صورت یک فرآورده میتواند رفتارهای انسان را تغییر دهد و به همین دلیل علم فرآورده فکر و جهان بینی است.
فرآورده محصولی است که ماده خام آن مشخص نیست؛ مشکل امروز در تمدن جدید این است که این جریان فکری سکولار که در غرب رشد کرده است توانسته است تبدیل به فرآورده علمی و ارزشی و ابزاری شود که ماحصل آن تولید انسان مشرک است.
اصرار بر تولید و داشتن علم دینی به این دلیل است که ما ناخودآگاه رفتارها و اعتقادات مشرکانه داریم و در زندگی خودمان تعارض داریم چراکه ابزارها مشرکانه هستند که اینها ارتباطات پنهانی بین جهان بینی و ابزار و علم هستند؛ اگر اینها به صورت فرآورده لحاظ شود متوجه میشویم که چرا نیاز به تولید علم دینی است؟ و چگونه این فرآورده و مواد خام علم دینی را به دست آوریم؟ در حالی که علمی که امروز با آن مواجه هستیم سکولار است.
ما در جوامع امروز به این مسئله توجه نداریم که مگر میشود علم طبیعی مانند فیزیک و شیمی فرآورده سکولاری شود و مشکل اصلی ما در نحوه شناختن مواد خام است بنابراین این پرسشها مطرح میشود که چطور یک تفکر تبدیل به فرآورده علم و ابزار میشود؟ وقتی میگوییم علم دینی منظور چیست؟ چطور علم دینی میشود؟
پسوند دینی حرفهای بسیاری دارد و وقتی شما میخواهید علم را تقسیم کنید علم براساس موضوع تقسیم میشود که در برخی موارد موضوع انسان و طبیعت است و تقسیم بندی دیگر براساس روش است که اگر میخواهید علم را تقسیم کنیم که روش عقلی و تجربی و شهودی است؛ وقتی علم به دینی و سکولار تقسیم میشود بر چه اساسی این تقسیم بندی صورت گرفته است؟
علم دینی به علمی گفته میشود که اگر دین نبود این علم هم وجود نداشت. وقتی گفته میشود علم تجربی که اگر تجربه نباشد علم تجربی نیست و در علوم طبیعی و انسانی اگر طبیعت نباشد علوم طبیعی نیست. تقسیم بندی علم دینی و سکولار براساس جهان بینی میتواند صورت بگیرد که به منبع و موضوع کاری ندارد.
معنای علم دینی و سکولار
وقتی گفته میشود علم دینی و سکولار به این معنا است که قبول کرده اید که جهان بینی در علم تأثیرگذار است؛ یک جهان بینی را دین به ما میدهد و جهان بینی دیگر را تفکر سکولار به ما عرضه میکند که اگر پذیرفته شود که جهان بینی در علم اثر میگذارد و تبدیل به علم دینی و سکولار میشود آن وقت این سوال باید مطرح شود که چگونه جهان بینی در علم تأثیرگذار است؟
موانع تولید علم دینی
چه موانعی وجود دارد که علم دینی تولید نشده است؟ مانع اول نشناختن تمدن مدرن که در نتیجه نشناختن علم مدرن است و مانع دوم نشناختن و یا اعتقاد نداشتن به تمدن دینی است که به مبحث قلمروهای دینی برمی گردد و در این چهل سال آن چیزی که باعث شده ما به فکر و یا تولید علم دینی نباشیم این است که برخی باور دارند که غرب پیشرفت کرده است و مسلمانان عقب مانده اند.
در واقع ما قبول داریم که غرب پیشرفت کرده است و این را همه پذیرفته اند و ما وقتی به نادرستی این گزاره میرسیم که مدرنیته را بشناسیم. مشکل ما در کشورهای اسلامی این بوده است که مواد خام تمدن غرب را نشناخته ایم و از طرفی وقتی مدرنیته وارد کشورهای اسلامی شدند متفکران بسیاری با آن مقابله کردند، اما بسیاری این موضوع را نپذیرفتند.
پارداوکس پیشرفت غرب و تولید علم دینی
در حال حاضر ما دچار یک پارداوکس پیشرفت غرب و تولید علم دینی هستیم چراکه گفته میشود غرب پیشرفت کرده است و چه دلیلی دارد که علم دینی تولید شود و در عین حال گفته میشود که علم همان دین بوده است که به غرب رفته است و دیگر نیازی به تولید علم جدید دینی نیست و ما باید همان علم غرب را وارد کنیم و آن چیزی که در غرب است علم دینی است و کار ما فقط مونتاژ است و به همین دلیل ما به دنبال علم دینی نرفته ایم وهیچکس به فکر تولید علم دینی نیست.
رهبر معظم انقلاب در دهه ۸۰ نهضت نرم افزاری تولید علم را مطرح کردند و جمله دیگر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که نهضت نرم افزاری باید معنا شود که منظور از نرم افزار، فکر و تولید جهان بینی است و باید به این پرسش پاسخ داد که آن فکری که باعث شد علم سکولار در دنیا تولید شود چه علمی است و از طرفی نهضت نرم افزاری میخواهد با فکر دینی علم تولید کند.
تمدن دینی براساس تفکر دینی به وجود آمده است
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک بیان دیگر از بحث نرم افزار است که با تفکر دینی پیشرفت تعریف شود و از طرفی پیشرفت امروز با سکولار تعریف شده است و مانع دیگر برای علم دینی این است که ما اعتقاد نداریم که دین تمدن دارد که در ارزشها و علم و ابزار مداخله گر است و تمدن دینی، تمدنی است که براساس تفکر دینی به وجود آمده که ابزار و ارزش دارد.
نقطه مقابل ما با غرب، نقطه تمدنی است
از طرفی در نظریه پردازی علم دینی دست ما باز نیست که اثرگذار باشیم و جریان مقابل غالب است چراکه جریان مقابل تا حدودی با خواستههای مردم نزدیکتر است و به همین دلیل وقتی متفکرین میخواستند در مقابل مدرنیته ایستادگی کنند حریف مردم نشدند و انقلاب برای ایجاد تمدن آمده است و نقطه مقابل ما با غرب، نقطه تمدنی است.
۸۰ درصد مشکلات ما در کشور به دلیل این است که نقطه درگیری ما با غرب بسیار اهمیت دارد و ما با تمدن غرب درگیر شده ایم. ادعای من اینست که علوم انسانی از علوم طبیعی تبعیت میکنند و اگر علوم انسانی سکولار هستند به این دلیل است که علوم طبیعی ما سکولار هستند و تا علوم طبیعی اسلامی نشود نمیتوان علوم انسانی را اسلامی کرد.
قلمروی دین کجاست؟
حوزه دین کجاست و وحی برای چه کاری آمده است؟ آیا دین فقط در حوزه ارزشها و رفتارهای انسان که در ارتباط با آخرت است ورود پیدا میکند؟ در تقسیم بندیهای دنیا و آخرت چهار نظریه وجود دارد که رابطه انسان با آخرت و سعادت ابدی، نظریه آخرت را مطرح میکند و تقسیم بندی دنیا و آخرت و یا دنیا یا آخرت چالش دارد.
آیا غرب پیشرفت کرده است؟
این تقسیم بندی نادرست است که می گویند دین برای دنیا آمده است یا آخرت؟ دین برای بیان ارتباط عالم با خداوند است که اسم این ارتباط توحید است و این ارتباط انسان با خداوند انسان را موحد میسازد.
اگر نحوه ارتباط را بشناسیم و طبق آن عمل کنیم خروجی آن انسان موحد است و خروجی این انسان موحد آبادانی دنیا و آخرت است که نتیجه این امر میشود و به همین دلیل است که گفته میشود دخالت دین در ابزار و علم باعث میشود که دنیا و آخرت او آباد شود و به همین دلیل است که میگوییم غرب پیشرفت نکرده است.
مبانی چطور در دستاوردهای تمدن دخالت کرده است
تمدن و مبانی آن چیست و مبانی چطور در دستاوردهای تمدن دخالت کرده است و تولید علم سکولار اتفاق افتاده است و نخستین بحث روش شناختن تمدن مدرن است که شامل محصولات و مبانی است و مشکل اول ما در تمدن مدرن این است که ما برای شناخت مدرنیته روش اشتباهی را رفته ایم که دو روش مطرح میکنند یکی روش برآیندی و دیگری فرآیندی است.
نگاه برآیندی و فرآیندی به تمدن غرب
در روش برآیندی محصول دیده میشود و کارکردهای آن از لحاظ ظاهری بررسی میشود که اگر این کارکردها مثبت بود و با مبانی دینی هماهنگ بود در نتیجه این برآیندی مناسب است و ظواهر یک محصول وقتی بررسی میشود و با این ظاهر میخواهید با مبانی دینی خودتان ارزش گذاری کنید که برآیندی است و نگاه اکثر متفکران به غرب و محصولات غربی نگاه برآیندی است.
نکته دوم این است که با این نگاه برآیندی یکی از مشکلاتی که ما در حوزه دینداران داریم این است که ما میخواهیم مدرنیته را با فقه بررسی کنیم که این همان نگاه برآیندی و ظاهری است که گفته میشود این موضوع حلال است یا حرام و نگاه برآیندی به ظاهر بسنده میکند و امروز نگاه فقهی نگاه ظاهری است و این نگاه نمیتواند باطن این جریان و مبانی را به ما نشان دهد.
اگر بگوییم مبانی با دستاوردها رابطه دارند این موضوع این امر را نشان نمیدهد و وقتی میخواهیم یک تمدن را قبول کنیم نباید به ظواهر بسنده کرد. به همین دلیل است که نزدیک به ۱۵۰ سال است که مدرنیته را در کشور وارد کرده ایم، به دلیل همین روش برآیندی که ظاهر آن مناسب است.
اگر نگاه تمدنی به جریان مدرنیته شود با نگاه برآیندی قابل بررسی نیست
اما نگاه فرآیندی متفاوت است و گفته میشود اگر محصول را دیدید با وجود اینکه مفید و سودمند است درعین حال باید به سراغ ماده خام رفت چراکه ممکن است ماده خام مسموم باشد و یا از لحاظ دینی شرعی نباشد و محصولات دینی که این ظواهر را دارد اگرمسموم باشد میتواند آثار منفی بگذارد؟ آیا علم مدرن آثار منفی دارد؟ که اگر نگاه تمدنی به جریان مدرنیته شود با نگاه برآیندی قابل بررسی نیست.
تعریف مدرنیته
مدرنیته مبهم است در تعریف مدرنیته میتوان گفت که جهان مدرن زمانی آغاز شد که بشر تلاش کرد تا دستاوردهای فکری خود را از دین رها سازد و مشخص است که قبل از تمدن مدرن بشر همه مسائل خود را با دین تنظیم کرده است و دستاورد فکری این را نشان میدهد و دستاوردهای فکری در ابتدا مدرنیته شدند که منظور از دستاوردهای فکری جهان بینی است و ارزشهای مدرن، علم مدرن و ابزار مدرنی داریم که مبتنی بر هستی شناسی است.
نکته سوم درباره رها سازی از دین این پرسش مطرح میشود که ویژگیهای ادیان توحیدی چیست؟ ما سه تفکر جهان بینی میتوانیم ادعا کنیم که یک جهان بینی ادعا دارد که عالم ماوراء وجود دارد و با عالم ماده و طبیعت مرتبط است و از عالم ماده و طبیعت برتری دارد و جهان بینی دیگر اعتقاد دارد که عالم ماوراء وجود ندارد که این جهان بینی عیب گرا است که جهان بینی ماده گرا و یا ماتریالیسم است.
جهان بینی سوم بین این دو قرار دارد که به لحاظ تفکری که دارد توانسته است در محیط دینداران نیز وارد شود و آنها را فریب دهد و و جهان بینی مدرن همان جهان بینی وسط است که میگوید عالم ماوراء وجود دارد، اما هیچ ارتباطی با عالم ماده و طبیعت ندارد و وقتی میگوید از دین رها سازد مهمترین ویژگی دین این است که ارتباط عالم با ماوراء را بیان میکند و سکولار به معنای امرغیر دینی است.
معنای سوم به معنای اکنونی است و تفکر مشرک و کافر است؛ میگوید اینها آخرت را کنار گذاشته اند و مبنای آنها دنیا است و این همان سکولار است؛ تفکری که اعتقاد دارد هر چیزی در عالم مادی است و باید مادی تعریف کرد و آن چیزی که در تمدن غربی برتری یافته روش تجربی است که این روش دقیقا به سکولاریسم ربط دارد و همه انسان، خدا، هستی و طبیعت را میخواهد با عالم تعریف کند.
مبنای نخست فکری مدرنیته این است که عالم ماده و طبیعت با عالم ماورا رابطهای ندارد و لازمه سکولاریسم اومانیسم است و اومانیسم نتیجه سکولاریسم است و اومانیسم خدا را نفی نمیکند بلکه جای انسان و خدا را عوض میکند و محور عالم را انسان تعریف میکند، ولی خدا حذف نمیشود و به همین دلیل میگوید دیگر نیازی به وحی نیست.
مبنای دوم در تفکرات مدرن، اومانیسم است و دو مبنای سکولاریسم و اومانیسم محور یک تمدن میشوند که از دل آن ابزار و ارزشها و علم تولید میشود که اینها همان جهان بینی و تفکر است و جهان بینی انسان شناسی و خداشناسی و هستی شناسی که در علم تأثیرگذار است و جهان بینی مربوط به عالم است و جهان بینی به علم ربط دارد چراکه علم مرحله تولید و کشف دارد و علم خنثی نیست و در مرحله کشف ممکن است خنثی باشد و در مرحله تولید خنثی نیست و جهان بینی در مرحله تولید دخالت میکند.
چطور علم سکولار تولید شده است؟
علم کشف و تولید و گردآوری است و علم سکولار میگوید افسردگی ربطی به عالم ماوراء ندارد و علم سکولار علمی است که ربطی به ماوراء ندارد و جامعه در مقابل اجتماع است و فرق بین جامعه و اجتماع چیست؟ جامعه یعنی ارتباط بین انسانها که مبنای ارتباط عقل گرایی است که یک نوع دنیاگرایی است و مبنای اقتصاد و رفاه و پول دنیوی است که اگر گفته شود ارتباط انسانها برمبنای اقتصاد، پول و رفاه دنیوی است و تفکر جامعه خانه سالمندان و مهد کودک میآورد چراکه مانع دنیای من شده اند و این مربوط به دنیاگرایی و سکولاریسم است.
ما جامعه در علم نداریم و از طرفی اجتماع میگوید که خروجی روابط انسانی باید دینداری باشد و وقتی مبنای جامعه شناسی را دین قبول ندارد نمیتوان آن را دینی کرد و اینجا این پرسش مطرح میشود که علوم انسانی چرا درست شد؟
سه اصطلاح برای علوم انسانی آورده شده است که humanatiys را علوم انسانی میگویند و در کتابهای لغات این به معنای انسانیها است و علومی که مربوط به ذات انسان است مانند ادبیات و شعر و نقاشی که humanatiys است و ربط چندانی به علوم انسانی ندارند و برای نشان دادن ابهامی که از غرب آمده است.
معنای دیگر علوم اجتماعی است که معادل آن روانشناسی و جامعه شناسی و مدیریت است و علومی که مربوط به جامعه است و میخواهد رفتار انسانها را تبیین کند که چگونه به آنها دنیای بهتری را نشان دهد. مبنای علوم انسانی این است که خروجی آن دنیای بهتر برای انسان شود و دنیای بدون نگاه به خدا و آخرت باشد و مبنای علوم انسانی براساس جامعه است و باید پرسید موضوع این علوم انسانی غربی چیست؟
روانشناسی این است که علمی طراحی شده است که دیندار و سکولار بتواند حرف بزند در مباحث دینی رفتارهایی است که در روانشناسی نابه هنجار است که انسان باید خودکنترلی انجام دهد و ما این را قبول نداریم چراکه اگر مفاهیم الهی حذف شوند یکی از این مفاهیم خداوند است که اگر از علم طبیعی حذف شود به معنای علم دینی و سکولار نیست اگر خداوند حذف شود یعنی اینکه اراده خداوند از تبیین پدیدههای جهان حذف میشود.
مهمترین بحثی که با اراده خداوند مرتبط است و با علم رابطه دارد علت غایی است که هر پدیده مادی یک علت مادی، غایی، صوری و فاعلی دارد و کار فاعل بر انگیزه فاعل دلالت دارد و اگر علت غایی نباشد فاعل غائیتی ندارد و آن چیزی که جلوی رفتارهای ما را میگیرد علت غایی است، اما تمدن مدرن بر این اعتقاد دارد که علت غایی هیچ تولد و اختراعی برای من ندارد و جلوی مرا میگیرد.
علم طبیعی چطور سکولار شده است؟
بدن ما با عالم طبیعت هماهنگ است و علمی که میخواهد عالم را تغییر بدهد علم سکولار است و این خلاف علت غایی است. علم سکولار میگوید این خلاف را مرتکب شوید و به سراغ ابزاری بروید که این خلاف را برایتان تثبیت کند و به همین دلیل است که فساد در عالم است و علم سکولار فساد میآورد در حالی که علم دینی فساد نمیآورد و با علت غایی پیش میرود، اما تمدن غرب نسبت به علت غایی بی توجه است و میخواهد اراده انسان را حاکم کند./503/0/ح
تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان