vasael.ir

کد خبر: ۱۲۰۶۵
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۷ - ۲۲:۳۵ - 27 October 2018

نشست علمی| فلسفه دانش اقتصاد اسلامی از انواع فلسفه‌های مضاف است

وسائل- ما یک فلسفه دانش اقتصاد اسلامی داریم که یک فلسفه مضاف درجه ۲ است و یک فلسفه ‏اقتصاد اسلامی داریم؛ که منظور ما از فلسفه اقتصاد اسلامی، فلسفه مضاف به یک امر است و در این جا دانش ‏درجه یک است. ‏‏

به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه تخصصی وسائل- مؤسسه علوم اسلامی و مطالعات اجتماعی مفتاح، سلسله دروسی را تحت عنوان دروس خارج فقه نظام‌های اسلامی با دعوت از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه در محل دبیرخانه این مؤسسه در قم برگزار می‌کند. در یکی از این سلسله جلسات، حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید حسین میرمعزی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به مباحث نظام اقتصادی اسلام پرداخت. وی در جلسه‌ی نخست ضمن تبیین بحث فلسفة دانش اقتصاد اسلامی اشاره کرد و گفت:
عنوان بحث ما فلسفه دانش اقتصاد اسلامی است. فلسفه دانش اقتصاد اسلامی از انواع فلسفه های مضاف است و دلیل اینکه دانش تعبیر کردیم نه علم، این است که اگر می گفتیم علم اقتصاد اسلامی ظهور پیدا می‌کرد در همین علمی که به شناخت وضعیت اقتصادی موجود می‌پرداخت و ما در اقتصاد اسلامی به فراتر از این به اقتصاد می‌پردازیم. بنابراین ما بحث را تحت عنوان فلسفه دانش اقتصاد اسلامی مطرح کردیم.
فلسفه وقتی که به کار می‌رود یا به صورت مطلق است و یا به صورت مضاف است. فلسفه وقتی به صورت مطلق به کار رود در تعریف اسلامی به معنای این است که دانشی است که به مباحث مربوط به عوارض ذاتی وجود بما هو وجود یا موجود بما هو موجود می‌پردازد. ما در اینجا با فلسفه مطلق کاری نداریم، البته کسی که بحث وجود و عوارض وجود را بحث می‌کند، روش آن یک روش عقلی است.
در فلسفه‌های مضاف، مضاف الیه؛ یا یک امر دانشی است یا یک امر غیر دانشی است. امر دانشی مثل فلسفة اقتصاد یا فلسفة دانش سیاسی – وقتی می‌گویند فلسفة اقتصاد یا فلسفة سیاست منظور فلسفة دانش است – اگر امر غیردانشی باشد، یا یک امر عینی و خارجی است و یا یک امر اعتباری است. مثلا می‌گوییم فلسفة انسان و جهان آفرینش، فلسفة مضاف می‌شود به امور تکوینی و خارجی و عینی. گاهی به امور اعتباری مربوط می‌شود مانند فلسفة حکم و فلسفة اعتبار. اینها انواع و اقسام فلسفه‌های مضاف است.

تبیین کلی اقتصاد در فلسفه اقتصاد
در همه این فلسفه های مضاف تعریف ما این است که فلسفه مضاف فلسفه‌ای است که مضاف الیه خود را با نگاه کلی، فرانگر، عقلانی مورد مطالعه قرار بدهد. نگاهی کلی دارد و به مسائل ریز دانشی نمی‌پردازد. مثلا وقتی می‌خواهد در مورد دانش اقتصاد صحبت کند، راجع به اینکه علل تورم چیست صحبت نمی‌کند و مباحث ریز دانشی را محل بحث قرار نمی‌دهد.
فرانگر است به این معنا که از بیرون دانش به کل دانش نگاه می‌کند. مثلا فرض کنید شما وقتی می‌خواهید یک ساختمان را مورد مطالعه قرار می‌دهید گاهی داخل ساختمان می‌روید و نگاه می‌کنید چند اتاق دارد و درهایش چه جنسی است و شیرآلاتش چطوری به کار برده‌ شده است. یک موقع بیرون ساختمان می‌ایستید و بررسی می‌کنید که دسترسی آن به بازار و حرم چطور است و محله‌ی خوبی دارد و... . از بیرون راجع به اجزای ساختمان صحبت نمی‌کنیم بلکه در مورد کلیاتی که از بیرون نگاه می‌کنیم، صحبت می‌کنیم. اقتصاد و دانش‌ها هم همین‌طور هستند. یک موقع واردش می‌شوید تا ببینید مسائلش چه هست و مسائلش را یک به یک محل بحث قرار می‌دهید. یک موقع بیرون دانش‌ می‌ایستید و راجع به اهداف این دانش و تعریف این دانش و موضوع آن و روش آن و مبانی آن و نسبت این دانش با دانش های دیگر و امثالهم بحث ‌می‌کنید.
سومین نکته در تعریف فلسفه مضاف بررسی و پاسخ‌گویی از طریق روش عقلانی است. روش عقلانی فقط مخصوص بخش دانشی نیست بلکه همة اقسام فلسفه‌های مضاف را شامل می‌شود. شما وقتی می‌گویید فلسفه انسان راجع به چشم و گوش و دهان صحبت نمی‌کنید بلکه راجع به اینکه به چه هدفی آفریده شده است؟ جایگاهش در جهان آفرینش چه هست؟ آیا مخلوق است؟ یک کلیاتی را از بیرون مشاهده می‌شود و از انسانی که در یک مجموعه ای از موجودات و در یک نظام از هستی قرار دارد، سوالاتی کلی می‌کنیم که جایگاه این انسان در نظام هستی چیست و یا نسبتش با دیگر موجودات چه نسبتی است و مباحث کلی دیگر بحث می‌شود.

تقسیم بندی فلسفه های مضاف
معمولا مسائل فلسفه‌های مضاف را به سه دسته تقسیم می‌کنند : ۱. چیستی ۲. چرایی و ۳. چگونگی مضاف الیه. منتها باز همان نگاه کلی و فرانگر را داریم. سه تا سوال می کنیم از آنکه ماهیتش چیست، جایگاهش چیست و چه ضرورتی دارد و چرا؟ و ویژگی های کلی آن چگونه است؟ البته این سه سوال را نیز به سوالات متعدد ریز می‌کنند. هفت الی هشت سوال اصلی راجع به فلسفة مضاف الیه مطرح می‌شود :
۱. تعریف یا چیستی ماهیت
۲. موضوع چیست
۳. هدف چیست – حال متناسب با موضوع مضاف الیه ممکن است تعداد سوالات یا انواع آن فرق بکند-
۴. جایگاه
۵. ضرورت
۶. اجزاء
۷. مبانی
۸. روش
نگاه عقلانی که ما می‌گوییم برای اثبات پاسخ به سوالات است. یعنی اگر شما گفتید جایگاه این ساختمان خوب است و عالی است باید استدلال کنید و برهان بیاورید و صغری وکبری و اثبات کنید که جایگاهش این است. یعنی روش استدلال شما در این دانش روش استدلال عقلانی است. ممکن است مقدمات تجربی هم داشته باشد ولی باید برهانی اثبات کنید که چرا این‌طور می‌شود. وقتی از فلسفه صحبت می‌کنید باید روش عقلانی داشت و روش دیگری هم نمی‌شود برای اثبات دیدگاه داشت.
یک فرقی بین فلسفه مضاف به دانش با فلسفه مضاف به امر غیر دانش وجود دارد. فلسفه مضاف خودش یک دانش است که به مطالعه مضاف الیه با نگاه کلی می‌پردازد. اگر متعلق آن هم (مضاف الیه آن) یک دانش باشد، می‌شود دانشی که به مطالعه دانشی دیگر می‌پردازد.


فلسفه دانش دانش درجه دوم است
از فلسفه دانش، به دانش درجه ۲ تعبیر می‌کنند. چرا؟ چون دانشی است به دانشی دیگر. اما فلسفه های مضاف به امور غیر دانشی مضاف به یک امری هستند که این دانش درجه ۱ محسوب می‌شود.
بحث ما در فلسفه مضاف به دانش است، یعنی فلسفه دانش درجه دو که به آن فلسفه دانش اقتصاد اسلامی می‌گوییم. یعنی ما چند سوال راجع به اقتصاد اسلامی داریم و می‌خواهیم منظومة این دانش بررسی ‌کنیم:
تعریف این دانش چیست؟ اهداف این دانش چیست؟ موضوع این دانش چیست؟ ضروت این دانش چیست؟ امکان وجود این‌چنین دانشی هست؟ جایگاه این دانش در منظومة دانش‌های اسلامی کجاست؟ رابطة آن با فقه و اخلاق چیست؟ رابطة آن با فلسفه اسلامی چگونه است؟ روش آن چیست؟ مبانی‌ آن چیست؟ و امثال این سؤالات که این ها همه‌ی بحث هایی است که نسبت به فلسفه مضاف اقتصاد اسلامی محل بحث ‌قرار می‌گیرد.
یک نکته ای را که باید توجه کنیم این است که وقتی به فلسفه مضاف به دانش، علم یا دانش یا معرفت می گوییم، -درحالی که هر سه لغت از لحاظ لغوی تقریبا یک معنا دارند ولی ممکن است در استعمالات و اصطلاحات علمی هر کدام جایگاه خاصی برای خود داشته باشند- منظورمان علم پیدا کردن به یک حقیقت است، منظورمان معرفت پیدا کردن است و خروج از جهل به سمت دانایی است. وقتی می گوییم علم پیدا کرده‌ام یعنی من از جهل خارج شده‌ام. منظورمان از علم، معرفت پیدا کردن به یک حقیقت خارجی است، آن وقت فلسفة این علم تحت عنوان معرفت شناسی بحث می شود که اصلا وقتی انسان علم به یک حقیقتی پیدا می‌کند، چه رخ می دهد و چه می‌شود؟ آیا خود این علم یک امر مجرد است یا امر مادیست؟
فلسفه علم به این معنا تحت عنوان مبانی معرفت شناختی این دانشی که من برای شما خواهم گفت محل بحث قرار دارد.


مقصود از فلسفه دانش اقتصاد اسلامی
اما مقصود ما از فلسفه دانش اقتصاد اسلامی، فلسفه این دانش یا معرفت تک گزاره‌ای به یک حقیقت نیست. منظور چیست؟ منظور عبارت است از مجموعه گزاره‌های دانشی حول محور موضوع مشترک سامان پیدا کردن. وقتی ما علم اقتصاد می گوییم، یعنی مجموعه‌ای از گزاره های اقتصادی که در یک دانش بشری جمع شده است، تحت عنوان علم اقتصاد معرفی می شود. فلسفة مضاف به علم به این معنا محل بحث ماست. می‌گوییم اهداف این گزاره هایی که دورهم جمع شده اند چیست؟ موضوعشان چیست؟ هدفشان چیست؟ مبانی‌شان چیست و به همین ترتیب...
پس بحث ما در اقتصاد اسلامی مجموعه گزاره‌هایی است که در رابطه با رفتار اقتصادی با رویکرد اسلامی وجود دارد، منتها مجموعة درهم ریخته هم مورد نظر نیست بلکه مجموعة سامان‌مند، هدفدار، پر موضوعی که نوع رفتار عقلای اقتصادی هست، موضوع بحث ماست. پس منظور از فلسفة مضاف به دانش، بحث های معرفت شناسانه نیست، منظور شناخت یک مجموعه گزاره هایی است که تحت عنوان یک علمی مدون شده است.
ما یک فلسفة دانش اقتصاد اسلامی داریم که یک فلسفة مضاف درجه 2 است و یک فلسفه اقتصاد اسلامی داریم؛ که منظور ما از فلسفه اقتصاد اسلامی، فلسفة مضاف به یک امر است و در این جا دانش درجة یک است. اگرچه این دقت و این تفکیک، در ادبیات موجود اقتصاد اسلامی صورت نگرفته بود و تحت عنوان فلسفة اقتصاد اسلامی نوشتند که منظورشان دانش بوده است، من دارم تفکیک می کنم و این تفکیک به این نحو در ادبیات وجود ندارد.
یک زمان سئوال شما این است که در آیات و روایات نسبت به اقتصاد و رفتارهای اقتصادی چه گفته شده است؟ مجموعه آیات و روایاتی که دربارة رفتارها و روابط اقتصادی فعالان اقتصادی آمده را جمع می‌کنیم و چند سوال می‌پرسیم: هدف این مجموعه به چه سمتی است؟ این آیات و روایات، رفتارها را چگونه دارند سامان می دهند؟ رفتار مصرف و تولید را چگونه سامان می‌دهند؟ مجموعة رفتارها را به سمت چه اهدافی سامان داده است؟ مبتنی بر چه مبانی هستی‌شناسانه‌ای این مجموعه صادر شده است و امثالهم. بحث ما این نیست که روایتی که در رابطه با تحریم ربا وارد شده است، دلالتش چیست؟ جزئی بحث نمی‌کند. مجموعه آیات و روایات اقتصادی را داخل یک جعبه می ریزیم، و از بیرون به آن نگاه می کنیم و سپس چند سوال فلسفی دربارة چیستی و چگونگی این مجموعه می‌پرسیم که من اسم این را فلسفة اقتصاد اسلامی می‌گذارم.
اما یک موقع است که من از شما می پرسم، در دانش اقتصاد اسلامی که توسط بشر تولید شده، این دانش تعریفش چیست؟ موضوعش چیست؟ وقتی شما بخواهید این سوال را جواب بدهید، باید به کتب اقتصاد اسلامی مراجعه کنید اما برای پاسخگویی به آن سوالات اول یعنی فلسفة اقتصاد اسلامی باید به آیات و روایات مراجعه کنیم.

مطالعة پسینی و پیشینی
وقتی که ما می‌خواهیم یک دانش را مطالعه کنیم؛ فرض این است که دانش در یک نقطه‌ای از زمان تولید شده، در طول زمان ‏رشد کرده و تحول پیدا کرده و در نهایت به نقطه‌ی کمال یا بلوغ رسیده است. خود را در بیرون این دانش در نظر می‌گیرید و از بیرون به آن نگاه می‌کنید و سوالاتی فلسفی را درمورد آن مطرح می کنید. اینجا گفته می‌شود که دانش باید به روش پسینی مورد مطالعه قرار بگیرد. یعنی شما باید پسِ این دانش بایستید و این دانش را از صفر تا صدش مطالعه کنید و به آن سوالات پاسخ  دهید. تعریف این دانش چیست؟ ممکن است ابتدائا یک تعریف از آن شده باشد. اما بعد با وارد کردن یک سری اشکالات و بررسی های مختلف به یک تعریف جدید از آن رسیده باشند و حال تعریف آن این‌گونه باشد. در ادامه ممکن است شما هم به عنوان یک انسان تحلیل‌گر بگویید که به این تعریف سه تا اشکال وارد است و یک تعریف بهتر هم شما ارائه دهید.
به مطالعة پسینی علم از وقتی که  تأسیس شده تا وقتی که به بلوغ رسیده است و تاکنون ادامه یافته است را تحلیل عقلی تاریخ علم می‌گویند. این مطالعه در صورتی انجام می‌شود که دانشی تولید شده باشد مثلا اگر شما بخواهید دانش اقتصاد غرب را مطالعه کنید و بخواهید بگویید که دانش اقتصاد غرب، تعریفش و ماهیتش و اهدافش چیست؛ باید بروید از آدام اسمیت که می‌گویند پدر علم اقتصاد است شروع کنید تا به زمان کنونی برسید. نحله‌های فکری مختلف و تعریف‌هایی را که ارا‌ئه دادند را ببینید و جمع‌بندی کنید و به یک نتیجه مستدل برهانی برسید.
اما اگر دانش تولید نشده است و شما می خواهید آن دانش را تاسیس کنید. در اینجا می‌گویند شما باید به روش پیشینی مطالعه کنید. روش پیشینی یعنی چه؟ یعنی قبل از تحقق علم، شما به این سؤال جواب می‌دهید که منابع و مبانی ما آیا اقتضای چنین دانشی را دارد یا ندارد؟ در حقیقت برای تولید این دانش ما  باید این دانش را به روش برهان، استدلال بر مبانی و منابع، آن دانش را تولید کنیم. وقتی بخواهید دانشی را به روش پیشینی تولید کنید به بحث فلسفة اقتصاد اسلامی نزدیک می شوید و مجبور هستید که به مبانی و روایات رجوع کنید. مثلا ما می خواهیم روان شناسی اسلامی را تولید کنیم، چه کاری انجام می‌دهیم؟ ابتدا آیات و روایات را مورد بررسی قرار می‌دهیم که آیا اصلا دربارة روان و قواعد مربوط به روان بشر چیزی هست یا نیست؟ آیا این مجموعه، یک مجموعه‌ای هست که ما بتوانیم از درونش یک دانشی را تعریف کنیم؟ در اینجاست که ما سراغ منابع می‌رویم، یعنی وارد دایرة فلسفة اقتصاد اسلامی می‌شویم. منتهی خروجی این مطالعه چیست؟ تولید دانش اقتصاد اسلامی است.
بر این اساس آیا دانش اقتصاد اسلامی یک دانشی است که تولید شده است یا یک دانشی است که تولید نشده است؟
ما معتقدیم که دانش اقتصاد اسلامی در یک مقطعی شروع به تولید و تأسیس شده ولی به بلوغ و کمال کامل نرسیده است. این دانش تولید شده است و علمای زیادی در مورد آن صحبت کرده‌اند و نظریه داده‌اند. از زمان شهید صدر که پدر دانش اقتصاد اسلامی است شروع شده است و تاکنون ادامه یافته است و شیعه و سنی راجع به آن نظریه‌پردازی کرده‌اند. در بعضی از مناطقِ دانش به بلوغ رسیده‌ایم مثل منطقة بحث‌های مالی و بانکداری. در بعضی عرصه‌ها به بلوغ نرسیده‌ایم و در برخی عرصه‌ها نیز کاری صورت نگرفته است و زمین خالیِ خالی است. به عبارت دیگر در دانش اقتصاد اسلامی نه می‌شود گفت هیچ دانشی تولید نشده است و نه می‌شود گفت یک دانش تمام قد تولید شده است؛ یک دانش نیم‌قد تولید شده است. یعنی بعضی جاها ناقصی دارد و باید تکمیل شود. در بعضی مباحث اصلا هیچ دانشی تولید نشده است. به نوعی اقتصاد اسلامی رشد کارتونی کرده است مثلا در بحث بازارهای مالی و بانکداری خیلی کار شده است اما در بحث دولت و مالیات و وقف بسیار کم کار شده است و در موضوعات فلسفی و روشی که اصلا کار نشده است و چیزی وجود ندارد. حال که ما با این‌چنین دانش نیم‌پخته‌ای روبه‌رو هستیم، اکنون ما برای مطالعة چنین دانشی که به بلوغ نرسیده است، با چه روشی و چگونه آن را مطالعه کنیم؟
روش ما این است که راجع به هر سوالی که دربارة فلسفة دانش مطرح می شود، مثلا اینکه ماهیت این دانش چیست؛ ما سه قدم بر می داریم:
1) درباره این سوال بررسی پیشینه می‌کنیم و در ادبیات اقتصاد اسلامی جست‌وجو می‌کنیم تا ببینیم راجع به ماهیت چه گفته است، مثلا شهید صدر گفته است: اقتصاد اسلامی مکتب است ولی علم نیست یا مثلا برخی دیگر  هم گفته اند که دانش اقتصاد اسلامی همین احکام فقهی در مکاسب و توضیح ‌المسائل ماست. برخی دیگر نیز می‌گویند نه تنها ما مکتب داریم بلکه یه چیز دیگری هم به اسم نظام داریم. یک عده می‌گویند که اصلا ما علم اقتصاد اسلامی داریم. علاوه بر این برخی می‌گویند ما نه فقط علم اقتصاد اسلامی داریم بلکه ما علم اقتصاد داریم و علم اقتصاد جهانی داریم منتها با رویکرد اسلامی.
2) منابع و مبانی چه اقتضا می‌کنند؟
3) پاسخ به پرسش بر اساس اطلاعاتی که از دو مورد قبل به دست می آید.
یعنی یک رفت و برگشتی است بین منطقة فلسفة دانش اقتصاد و فلسفة اقتصاد تا در نهایت روی یک نظری در اقتصاد اسلامی نسبت به اهداف و هویت و موضوعش و... مستقر ‌شویم.
نکته‌ی پیگر نیز این است که در بحث فلسفه اقتصاد یا فلسفه هر دانشی، بحث مبانی از یک ویژگی خاصی برخوردار است. مبانی، از جهت پرداختن به آن نسبت به مباحث دیگر تقدم رتبی دارد. یعنی مبانی اقتصاد و مبانی دانش اقتصاد اسلامی زیر بنایی است، می شود به آن استدلال کرد و بعد از آن به تعریف، موضوع، هدف، جایگاه، روش پرداخت. یعنی بحث های دیگر فلسفة اقتصاد همه مبتنی بر این مبانی هستند. بنابراین مبانی دانش اقتصاد اسلامی اولین بحثی است که در آن ورود پیدا می کنیم.
بعضی از مفاهیم هستند که یک معنای فرامکتبی دارند. یعنی شما اگر مکتب اسلام یا کفر را ببینید، یک مفهوم فرا مکتبی برای آن واژه وجود دارد که بر اساس آن مفهوم است که کفر و اسلام با هم تخاطب دارند و با هم محاجه می‌کنند. مثلا عدالت را سرمایه‌داری یک‌جور تعریف می کند، کومونیست ها یک جور دیگر و ما هم به یک نحو دیگر آن را تعریف می‌کنیم. اما چه چیزی را تعریف می کنیم؟ یک مفهوم مشترکی بین ما هست که داریم می‌گوییم شما این طور تعریف کردید و ما این‌طور تعریف می‌کنیم و الّا او یک چیز تعریف کرده و من هم یک چیز دیگر و این تعریف ها اصلا به هم نمی‌خورند! قدر مشترک بین این تعریف ها چیست؟ برخی فکر می‌کنند « اِعْطاءُ کُلِّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ » مبتنی بر اسلام است. اتفاقا فرمودة حضرت امیر‌المومنین علیه السلام فرامکتبی است و دادن هر حقی به صاحب حق عدالت است، کاملا برای سرمایه‌داری و کومونیست ها پذیرفته شده است. اختلاف در چیست؟ « حق چیست؟ صاحب حق چیست؟ چگونه این حق را باید داد؟ راه‌های اعطاء حق چیست؟» در اینجا که شما می‌خواهید این سؤالات را پاسخ بدهید می‌بینید که این‌ها مفهوم مکتبی دارند؟ مکتب تو از مکتب غرب جدا می‌شود.
آزادی یک مفهوم مشترک فرامکتبی دارد و یک مفهوم مکتبی دارد. مفهوم فرامکتبی آن این است که آزادی یعنی رهایی از قید و بندها. ولی وقتی که تفاصیل را بررسی می‌کنید، خواهید دید که سؤالاتی نظیر: رهایی به چه نحو؟ کدام قید و بندها؟ جواب‌های متفاوتی دارند و هر مکتبی بر اساس مبانی جهان‌شناسی و انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی خود اقتضاء می‌کند که آزادی را آن‌گونه تعریف کند.
واژه‌های توسعه و پیشرفت هم همین‌طور هستند. پیشرفت یعنی چه؟ پیشرفت یعنی حرکت از وضعیت موجود به مطلوب. این یک مفهوم فرامکتبی است و به مکتب شما ربط ندارد. ولی وقتی آمدید توصیف کردید وضعیت مطلوب چیست و وضعیت موجود چه اشکالاتی دارد و چگونه باید از اینجا به آنجا رفت؟ می‌بینیم مبانی مختلف، اقتضائات مختلفی دارند.
هر علمی – هیچ فرقی نمی‌کند- (منظور علوم اجتماعی و انسانی است) سه مفهوم ترسیم وضعیت مطلوب و ترسیم وضعیت مطلوب و روش و راه تبدیل وضعیت موجود به مطلوب را مورد بحث و مطالعه قرار می‌دهد. اقتصاد هم سه بحث دارد: ۱) ترسیم وضعیت مطلوب اقتصادی است. در دانش اقتصاد سرمایه‌داری وضعیت مطلوب بازار رقابت کامل است. ۲) وضعیت موجود چیست؟ شکاف ها و نواقص را شناسایی می‌کنند ۳) چگونه و با چه روشی می‌توان از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب رسید؟
دانش اقتصاد به مفهوم فرا مکتبی عبارت است از دانشی که وضعیت مطلوب اقتصادی را ترسیم و توصیف می کند و وضعیت موجود اقتصادی را آسیب شناسی می کند و راهبرد تغییر را بیان می کند، چنین دانشی مبانی است. این تعریف متوقف بر مبانی نیست بلکه برعکس مستقل بر مبانی است. می‌گوییم چه چیزی را می‌خواهیم مبانی‌اش را ذکر کنیم؟ بعد از اینکه مبانی‌اش را ذکر کردیم، آن وقت چه چیزی را برای شما تبیین می کنیم؟ مفهوم مکتبی علم را. یعنی در حقیقت ما بعد از اینکه مبانی را شناختیم، می‌آییم دانش اقتصاد اسلامی را به تفصیل و مبتنی بر مبانی برای شما تعریف می کنیم اما قبل از اینکه به سراغ مبانی برویم دنبال مبانی چه چیزی می‌گشتیم؟ مفهوم عام فرامکتبی. پس ما از مبانی شروع می‌کنیم. اما مبانی چه چیزی؟ آن مفهوم فرامکتبی که از دانش اقتصاد می‌فهمیم. این وضعیت مطلوب و موجود و راه تغییر را در عرصة موضوعات اقتصادی و رفتارهای اقتصادی را سرمایه‌داری یک‌طور بیان می کند، سوسیالیست یک‌طور بیان می کند و ما هم باید بر اساس مقتضای مبانی خودمان یک‌طور بیان کنیم.
پس ما اول باید ببینیم مبانی ما چه چیزی است، بعد مشاهده می کنیم که این مبانی نسبت به این سه بحث چه چیزی اقتضا می کند. بعد از اینکه اقتضائات مبانی را نسبت به این سه بحث استخراج کردیم، می‌آییم علم اقتصاد را به تفصیل مبتنی بر مبانی تعریف می کنیم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹