vasael.ir

کد خبر: ۶۸۵۲
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۲ - 25 February 2018
دوره فقه امر به معروف/استاد الهی خراسانی/ جلسه93 و 94

کفایی بودن امر به معروف در تجمیع آیات و روایات قطعی است

وسائل- بررسی روایات و آیات مورد اشاره این نتیجه را حاصل می کند که روایات به کمک آیات دو تکلیف را ثابت می کند:1-تکلیفی که معین است و واجب عینی است.2-تکیفی که برای غیر جماعت خاص است که واجب کفایی است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی وسائل؛  حجت‌الاسلام‌ و المسلمین الهی خراسانی در جلسه 93 , 94 سلسله دروس فقه با موضوع «امر به‌ معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» در ادامه بررسی کفائی یا عینی بودن وجوب امر به معروف و نهی از منکر تبیین عینی بودن این وجوب بر اساس آیات مورد اشاره در وجوب را به بررسی گذاشت.

موضوع: بررسی ادله قائلین به  کفائیت یا عینیت

وجه پنجم از وجوه جمع بین آیات

آیه : «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[1] ناظر به خارج از جامعه اسلامی است یعنی مراد از امر به معروف در این آیه ،دعوت به اسلام و تبلیغ معارف اسلامی و...می باشد.

اما آنچه که در آیات دیگر آمده است و وظیفه را متوجه عموم مردم کرده است ناظر به داخل جامعه اسلامی می باشد[2].

اشکال به این وجه:

 سوال این است که طبق این وجه جمع آیاتی نظیر کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏[3]

باید ناظر به امر و نهی داخل جامعه اسلامی باشد در حالی که عبارت أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ یک رسالت جهانی را فرض می کند ولذا گفته نشده اخرجت من الناس یا فی الناس ،لذا به معنای این است که شما خیر امم هستید ، اخرجت در آیه به معنای حدثت و صدرت می باشد و للناس متعلق به خیر می باشد ویعنی شما خیر برای مردم هستید . در حالیکه شما شاهدی بر مدعای خود نسبت به اینکه در آیات تبعیض مقصود تبلیغهای خارج از جامعه اسلامی باشد ندارید.

وجه ششم :

این آیات در مقام بیان حداقل و حد اثر وظایف مسلمین نسبت به امر به معروف ونهی از منکر می باشد ، به این تقریب که مثلا در آیه «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[4] حد اقل وظیفه مسلمین که تشکیل گروه هایی برای امر و نهی و ارشاد باشد را بیان می کند و در مقابل آیاتی نظیر کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏[5] در مقام بیان حداکثر وظیفه هر فرد می باشد ،در این آیات وجوب از کفایی بودن تبدیل به عینیت شده است و هیچ تناقضی بین آیات وجود ندارد[6].

 اشکال بر این وجه:

شاهدی بر این مدعی وجود ندارد ، مثلا لفظ امة در هر دو آیه هم با کفایی بودن و هم با عینی بودن وجوب سازگار می باشد و از طرف دیگر حیثیت تقییدیه ای بر وجوب کفایی در آیه وجود ندارد که حد اقل این است که به نحو کفایی واجب است که تشکیل گروهی برای این مهم داده شود ، بلکه آنچه از هر دو آیه استظهار می شود کفایی بودن وجوب می باشد .

وجه هفتم:

انکار تبعیضی بودن «من» و یا انکار ملازمه بین تبعیضی بودن با وجوب کفایی؛

اگر به معنای تبعیض باشد یعنی بعضی از این جماعت باید این کار را انجام دهند و با توجه به اینکه در وجوب کفایی این بعض نامعین است نه معین لذا وجوب کفایی شامل تبعیض در آیه نمی شود زیرا مخاطب آن بعض معین و مجموعه خاصی از امت هستند . ولی اگر به معنای تبیین باشد مشکلی وجود ندارد و معنای آیه این است که اقدام برخی وجماعتی از امت به منزله اهتمام داشتن امت در انجام این عمل می باشد ویعنی شما هستید که باید امر به معروف ونهی از منکر نمائید[7]

لذا «من» برای وصف جنس می باشد ، به این معنی که افرادی باید باشند که عهده دار این مسئولیت شوند وآنها افرادی از جنس شما امة محمد(ص) می باشند. و این معنی با این روایت درذیل آیه نیز سازگاری دارد ؛ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ فِی قَوْلِهِ «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» قَالَ: فِی هَذِهِ الْآیَةِ تَکْفِیرُ أَهْلِ الْقِبْلَةِ بِالْمَعَاصِی، لِأَنَّهُ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَدْعُو إِلَى الْخَیْرَاتِ- وَ یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ- فَلَیْسَ مِنَ الْأُمَّةِ الَّتِی وَصَفَهَا [اللَّهُ‏] لِأَنَّکُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ بَدَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- وَ قَدْ وَصَفَتْ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ بِالدُّعَاءِ إِلَى الْخَیْرِ- وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ مَنْ لَمْ یُوجَدْ فِیهِ الصِّفَةُ الَّتِی وَصَفَتْ بِهَا- فَکَیْفَ یَکُونُ مِنَ الْأُمَّةِ- وَ هُوَ عَلَى خِلَافِ مَا شَرَطَهُ اللَّهُ عَلَى الْأُمَّةِ وَ وَصَفَهَا بِهِ‏[8].[9]

علاوه بر جوابه ایی که سابق در اشکال به علامه بیان شد که « من» در این آیه به معنای تبعیض نمی باشد بلکه برای تخصیص جنس می باشد.

البته بعضی ادعاء کرده اند که «من» در این آیه برای تبعیض است ، زیرا شروط امر به معروف نمودن همیشه مهیاء نمی باشد واز طرف دیگر همه افراد اهلیت امر به معروف ونهی از منکر نمودن را ندارند ، لذا «من» متعین در تبعیضی بودن است .ولی نکته ای که وجود دارد این است که این متعین بودن ملازمه ای با وجوب کفایی ندارد واز باب اینکه این شروط برای همه محقق نمی شود لذا فقط عده ای که دارای این شرایط هستند باید این فریضه را انجام دهند ولذا هیچ ملازمه ای بین کفایی بودن با تبعیضی بودن وجود ندارد.

اشکال به این وجه:

آیا می توان ثابت نمود که «من» در آیه برای تخصیص جنس است ؟

مثلا ما در آیه ای که می فرمود: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» یعنی رجس انواعی دارد و مراد ما وثن از آن انواع می باشد، لذا تخصیص در جایی فرض می شود که جنس دارای انواع و اقسام مختلفی وجود داشته باشد که طبعا در نقل این مراد ما ابتدا وصف عامی رابیان می کنیم و بعد آن فرض عالی تر و خاص را مطالبه می کنیم ،لذا اگر مراد این می بود باید در آیه می گفت: ولتکن امة یدعون الی الخیرمنکم نه اینکه بگوید ولتکن منکم امة ....چرا که در فرض نخست یعنی همه امت ها باید امر و نهی کنند ولی ما دوست داریم آن کسانی که امر و نهی می کنند از جنس شما باشند ولی در فرض دوم به معنای تخصیص نمی باشد زیرا لازمه آن تقسیم شیء به نفس و غیرنفس می باشد ، زیرا که معنی ندارد بگوید از امت شما از جنس خود شما باید افرادی ...البته این عدم امکان تقسیم و تخصیص در آیه ربطی به جایگاه منک در آیه ندارد و فقط برای تقریب به ذهن ایگونه بیان شد ،لذا تخصیص در آیه ممکن نمی باشد زیرا آن در جائی است که افراد و انواعی وجود داشته باشد آیا می توان گفت منکم یکی از اقسام امت است؟! بله اگر می گفت آن امتی که این وظیفه را باید متحمل شود شما هستید درست می بود ولی اینکه بگوید از جنس شما باید باشد یعنی شما قابل قسمت هستید به امتی که یدعون الی الخیر و امتی که لایدعون الی الخیر ! لذا آیه در مقام تقسیم امت به منکم و غیر منکم نمی باشد و اگر «من» برای بیان می بود باید می گفت امتی که شما هستید نه اینکه بگوید امتی که از شما می باشد .

وجه هشتم:

منافاتی بین این آیات وجود ندارد ؛بلکه یک دسته از آیات در مقام بیان این است که هر کسی به حسب شرایطی که دارد باید این فریضه را انجام دهد و دسته دیگر از آیات در مقام بیان این است که باید یک جماعت و مجموعه معینی تشکیل شوند و این فرایض را انجام دهند که این افراد باید به عنوان تکلیف دوم یکسری اموری را برای جامعه انجام دهند ، لذا اینکه در دسته اول ،آیات تنها اوصاف را ذکر کرده اند مثل اینکه اینها اهل امر به معروف و...هستند اشعار به این مطلب دارد که اینها خود را موظف می دانند و زمانیکه شرایط وجود داشته باشد امر و نهی می کنند ولی در دسته دوم مانند آیه 104 آل عمران امر شده است که باید یک جماعتی امر کنند و این ناظر به همین مجموعه می باشد که وظیفه آنها امر و نهی کردن است و برای همین ایجاد شده اند ، مانند اینکه همه ما موظف هستیم که در صورت انحراف دولت به آنها امر یا نهی نمائیم ولی یک مجموعه ای به نام پارلمان نیز تشکیل شده است جهت نظارت بر دولت و... و امر و نهی کردن به آنها که تحت هر شرایطی باید این کار را انجام دهند .

بعضی گفته اند که این وجه جمع دارای تکلف کمتری می باشد ، یعنی اگر ما از همان ابتدا اینها را دو نوع تکلیف محسوب کنیم سازگارتر با معنای آیات می باشد و از طرف دیگر با روایاتی که می گوید افراد خاصی حق دخالت دارند نیز سازگار می باشد .

خارج فقه :جلسه 94      

موضوع: بررسی ادله قائلین به  کفائیت یا عینیت

 بررسی وجه هشتم از وجوه جمع بین دو دسته از آیات

اشکال بر وجه هشتم :

اشکال اول:

به لحاظ بیانی و گفتاری اینکه ما به یک جماعت خاصی دستور امر به معروف ونهی از منکر دهیم در حالیکه سابقا تکلیف وجوب امر به امعروف و نهی از منکر را نسبت به کل مسلمین  داده بودیم ، قابل تصدیق  نمی باشد.

پاسخ از این اشکال:

در قوانین عقلایی چنین اسلوبی رواج دارد و متداول است و هیچ مشکل بیانی نیز در آن وجود ندارد. مثل اینکه به عموم می گویند باید بهداشت و نظافت عمومی را حفظ کنند و در کنار آن به یک عده ای خاص تکلیف کنیم که باید نظافت عمومی را حفظ کنند و وظیفه و مسئولیت اینها حفظ نظافت می باشد.

اشکال دوم:

طبق این نظر برای این گروه خاص دو حکم و دو قانون مانند هم جعل شده است ، و این اجتماع مثلین می باشد که محال است .لذا مشکل ما در ناحیه خطاب نیست بلکه در ناحیه جعل و صدور می باشد که محال است.

پاسخ از این اشکال:
  1. دو وجوب مثل هم وجود ندارد؛ وجوب عمومی عینی است و وجوب گروه خاص کفایی است لذا دو حکم مثل هم نمی باشد.

پاسخی که از این جواب داده اند این است که کفائیت و عینینت از اوصاف وجوب نیست بلکه وصف واجب است لذا در هردو یک وجوب وجود دارد. لذا قیود خارج از وجوب تفاوتی را در آن ایجاد نمی کند و در هردو یک وجوب وجود دارد ولی یکی به اطلاق و دیگری باقید عدم ارتکاب دیگران.

  1. یک وجوب واحد وجود دارد که متوجه تمام مسلمانان است اما ا این وجوب واحد به این جماعت خاص به صورت عینی جعل شده و برای غیر این جماعت به نحو کفایی جعل شده است لذا ما دو حکم نداریم و اجتماع مثلین لازم نمی آید.

پاسخی که داده شده لازمه این کلام است که یعنی اگر این شخص که وجوب عینی متوجه او بوده است اگر به وظیف خود عمل کرد دیگر وجوب کفایی متوجه او نیست ،مثلا اگر درساعتی که وظیفه او بود کار خود را انجام داد در خارج از آن زمان دیگر وظیفه ای ندارد؟!

جوابی که به این پاسخ داده اند این است که در موقعیت جماعت خاص که این فرد قرار می گیرد وجوب عینی است وزمانی که خارج از آن جماعت خاص است وجوب کفایی متوجه او می باشد . مانند کسیکه در بازه زمانی خاص نظافت عمومی به عهده اوست به نحو وجوب عینی ولی خارج از آن بازه زمانی همان وجوب تکلیفی نسبت به نظافت عمومی متوجه او می باشد.

نتیجه بررسی وجوه جمع:

این وجه جمع اخیر با برخی از وجوه جمع قابل جمع می باشد و بیشتر قابل دفاع می باشد وبا مفاد روایات و آیات نیز قابل جمع می باشد زیرا نسبت به جماعت خاص هم امر داریم و واز ادله و روایات هم به دست می آید که تکلیفی متوجه جمیع نیز وجود دارد ، اگر گفته نشود که آن تکلیف نسبت به جمیع چیزی بیشتر از ایجاد و تشکیل گروه خاص نمی باشد که محتمل است اینکونه باشد، در نهایت روایات به کمک آیات دو تکلیف را ثابت می کند:1-تکلیفی که معین است و واجب عینی است.2-تکیفی که برای غیر جماعت خاص است که واجب کفایی است.

 


[1] سورة آل عمران: 104.

[2] و ذهب الزّجّاج‏ (« معانی القرآن»( 1/ 452) )و غیر واحد؛ إلى أنّ المعنى: و لتکونوا کلّکم أمة یدعون، و «من»: لبیان الجنس، و معنى الآیة على هذا: أمر الأمة بأن یدعوا جمیع العالم إلى الخیر، فیدعون الکفّار إلى الإسلام، و العصاة إلى الطاعة، و یکون کلّ واحد فی هذه الأمور على منزلته من العلم و القدرة(ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر الثعالبى المسمى بالجواهر الحسان فى تفسیر القرآن، 5جلد، دار إحیاء التراث العربی - لبنان - بیروت، چاپ: 1، 1418 ه.ق. تفسیر الثعالبى    ج‏2    88)

[3] آل‏عمران : 110

[4] سورة آل عمران: 104.

[5] آل‏عمران : 110

[6] أما هذه الآیات فقد بدأت فی تحویل المجتمع إلى مجتمع منفتح على آفاق الدعوة إلى الخیر فی الداخل و الخارج، لأن ذلک هو دور الأمة المسلمة القائدة التی تقود العالم إلى ما فیه الخیر و الصلاح،و...... فضل الله، محمد حسین، من وحى القرآن، 25جلد، دار الملاک - لبنان - بیروت، چاپ: 1، 1419 ه.ق. من وحى القرآن    ج‏6    200

[7] و قوله: «منکم أمة» «من» هاهنا للتبعیض على قول أکثر المفسرین، لأن الأمر بإنکار المنکر، و الامر بالمعروف متوجه إلى فرقة منهم غیر معینة، لأنه فرض على الکفایة فأی فرقة قامت به سقط عن الباقین. و قال الزجاج التقدیر «و لیکن» جمیعکم و (من) دخلت لتخص المخاطبین من بین سائر الأجناس، کما قال: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» و قال الشاعر:

لأنه وصفه بإعطاء الرغائب، و النوفل الکثیر الإعطاء للنوافل. و الزفر: الذی یحمل الأثقال، فعلى هذا الأمر بالمعروف، و النهی عن المنکر من فرض الأعیان لا یسقط بقیام البعض عن الباقین. و هو الذی اختاره الزجاج، و به قال الجبائی، و اختاره‏  طوسى، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، 10جلد، دار إحیاء التراث العربی - لبنان - بیروت، چاپ: 1. التبیان فی تفسیر القرآن    ج‏2    548

[8]  البرهان ج 1: 308- 309.

[9] عیاشى، محمد بن مسعود، التفسیر ( تفسیر العیاشی)، 2جلد، مکتبة العلمیة الاسلامیة - ایران - تهران، چاپ: 1، 1380 ه.ق. تفسیر العیاشى    ج‏1    195

والسلام.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳